|

ابوالحسن داوودی در گفت و گو با«شرق» مطرح کرد:

آسیب نگاه یک‌وجهی به سینمای ایران

مدت‌هاست اهالی سینما و کارشناسان این حوزه درباره حفظ و ارتقای مخاطبان سینما صحبت می‌کنند. مخاطبانی که در دو، سه سال اخیر واکنش‌های متفاوتی به اکران‌های سینما نشان داده‌اند و به نظر می‌رسد در حال حاضر کمدی‌ها برای بسیاری از مخاطبان، انگیزه لازم برای فیلم‌دیدن هستند. هر‌چند اساسا اکران فیلم‌های کمدی در دوره‌های مختلف نظر طیف بیشتری از مخاطبان سینما را جلب کرده، اما قطعا می‌توان از فیلم‌‌هایی در گونه‌های دیگر نام برد که هم‌پای کمدی‌ها در فهرست پرفروش‌های سینما جا گرفته‌اند. با مرور آثار پرفروش امسال، نام کمدی‌ها در این فهرست چشمگیرتر است.

آسیب نگاه یک‌وجهی به سینمای ایران

مدت‌هاست اهالی سینما و کارشناسان این حوزه درباره حفظ و ارتقای مخاطبان سینما صحبت می‌کنند. مخاطبانی که در دو، سه سال اخیر واکنش‌های متفاوتی به اکران‌های سینما نشان داده‌اند و به نظر می‌رسد در حال حاضر کمدی‌ها برای بسیاری از مخاطبان، انگیزه لازم برای فیلم‌دیدن هستند. هر‌چند اساسا اکران فیلم‌های کمدی در دوره‌های مختلف نظر طیف بیشتری از مخاطبان سینما را جلب کرده، اما قطعا می‌توان از فیلم‌‌هایی در گونه‌های دیگر نام برد که هم‌پای کمدی‌ها در فهرست پرفروش‌های سینما جا گرفته‌اند. با مرور آثار پرفروش امسال، نام کمدی‌ها در این فهرست چشمگیرتر است. این در حالی است که برخی از نادیده‌گرفتن سایر گونه‌های سینمایی در اکران صحبت می‌کنند. ابوالحسن داوودی، فیلم‌نامه‌نویس، کارگردان و تهیه‌کننده با‌سابقه سینمای ایران، معتقد است: «زمانی سینمای ایران می‌تواند به آمار خودش غره شود که رشد این آمار به شکل نسبی در همه ژانرها اتفاق بیفتد. به این معنا که تمام ژانرها این امکان را داشته باشند که مورد اقبال تماشاچی قرار بگیرند. اگر قرار باشد با فیلم‌های اجتماعی به بدترین شکل سانسور برخورد شود و فیلم‌های کمدی به نسبت آزادتر باشند تا صرفا خارج از مسائل مستقیمی که با مردم ارتباط دارد، هر مضمون سبکی را روایت کنند، مشخص است که دیگر گونه‌های سینمایی رشد اقتصادی نمی‌کنند و با مشکل روبه‌رو می‌شوند». با داوودی درباره شرایط این روزهای سینمای ایران صحبت کردیم.

 

این روزها بحث درباره فضای فرهنگی به‌خصوص سینما و تغییر ذائقه مردم بسیار است. با در نظر گرفتن این موضوع که در حال حاضر اغلب آثار کمدی اقبال بیشتری نزد مخاطب دارند، نقدهای بسیاری به اکران گسترده کمدی‌ها و تسهیل‌شدن مسیر ساخت چنین فیلم‌‌هایی نسبت به سایر گونه‌های سینمایی مطرح است که در واقع این نوع فیلم‌ها به جریان غالب سینمای ایران تبدیل شده‌اند. فکر می‌کنید اساسا زیر سایه کمدی‌ها‌ست که سینمای ایران به حیاتش ادامه می‌دهد؟

نمی‌دانم از جانب ما سینماگران باید چه نوع برخورد یا صحبت دلسوزانه‌ای با این دوستان مسئول و مدیران سینمایی دولتی‌ شود که به آنها برنخورد و آن را جدی بگیرند و بدانند که رویکرد فعلی آنها در اینکه به هر قیمتی آماری برای فروش چند فیلم معدود سینمای ایران به ثبت برسانند و آن را به‌عنوان موفقیت کل سینما قلمداد کنند، درست نیست. نمی‌دانم باید چگونه بگوییم که از سوی این دوستان، عناد ما با حرفه خودمان تلقی نشود و بعد با کنایه، نیش و متلک درباره آن صحبت نکنند و پاسخ‌گو نشوند و رشد آمار یکی، دو فیلم را بر سرمان نکوبند! من به‌عنوان یک فیلم‌ساز سابقه‌دار این سینما و کسی که خودش چندین کار کمدی پرفروش ساخته، با آثاری که بعضا در دوره خودش رکورد فروش را هم زده، شخصا از هرگونه موفقیت در جلب مخاطب، چه یکی دو فیلم استثنا باشد و چه اکثریت فیلم‌های سینمای ایران (که البته دومی بسیار مهم‌‌تر است) خوشحال می‌شوم. بااین‌حال، این شکل آمارسازی که به هر قیمت و به هر شکلی فقط عنوان کنیم مثلا امسال آمار فروش (سینمای ایران) مرزهای قبلی را رد کرده، درست نیست. فارغ از درک و بیان واقعیت که این دو، سه فیلم بخش بسیار کوچکی از یک مجموعه بزرگ محصولات سینمایی است و موفقیت (نسبی) همه گونه‌ها و تولیدات مختلف در پرونده یک مدیر و یک مسئول سینمایی و صنفی می‌تواند تعیین‌کننده و تأثیر‌گذار باشد. اگر تمام انرژی روی این موضوع گذاشته شود که با دو یا سه فیلم که سازندگان آنها از شرایط و عنایت‌های خاصی برخوردار بودند، آمار فروش را به نقطه‌ای برسانیم و بعد از عدم موفقیت 90 درصد محصولات سینمای ایران چشم‌پوشی کنیم، طبعا واقعیت را نگفته‌ایم. به نظر من این اصرار بر آمار بر اثر آسیب (نگاه یک‌وجهی به سینمای ایران) به اینجا رسیده و این آسیب باید شناخته و درمان شود. حمایت‌ها و اغماض در سانسور و ممیزی باید در همه ژانرهای سینمایی به یکسان و خارج از سلیقه سیاسی باشد. بنابراین باز تأکید می‌کنم که امیدوارم دوستان از این مطلب و مطرح‌کردن این موضوعات ناراحت نشوند که بعد دوباره بخواهند با نیش و کنایه و اتهام دشمنی با موفقیت سینما پاسخ بدهند.

شما سال‌هاست در سینمای ایران مشغول کار هستید و فعالیت‌های صنفی بسیاری دارید. بالطبع به واسطه حضور طولانی‌مدت در سینما، دوره‌هایی را به خاطر دارید که سینمای ایران به سمت گونه‌ای خاص گرایش پیدا کرده یا در دوره‌هایی در ساخت و ارائه آثار سینمایی تنوع حائز اهمیت بوده است. این روزها برخی از کارشناسان سینما از تک‌صدایی‌بودن سینمای ایران صحبت می‌کنند که شاید در آینده‌ای نزدیک همین موضوع باعث شود اقبال مردم به فیلم‌های کمدی کمتر شود و آینده خوبی برای این گونه سینمایی متصور نیستند. نظر شما چیست؟

سینمای ایران بعد از انقلاب هویت کاملا جدیدی پیدا کرد. این سینما در این چهار دهه مراحل رشد خودش را با مرارت طی کرده و در حال حاضر از نظر تجربه تولید با توجه به محدودیت‌ها و معضل سانسور و ممیزی چندگانه، تقریبا می‌توانیم بگوییم به بلوغ رسیده است. در سینمای ایران و به‌خصوص در شیوه تولید و بخش مدیریت اقتصادی آن، در این دوران ساختاری تشکیل شد که حالا آن را به شکل یک مجموعه ظاهرا با‌تجربه اما به‌شدت محتاط و ترسیده می‌بینیم. درست مثل یک ساختمان مسکونی که باید کیفیت اجزای آن و توازن‌شان با هم مرغوبیت آن را تشکیل ‌دهند. اما حالا ساختمانی را تصور کنید که سازنده صرفا نمای آن را با بهترین مرمر می‌سازد، ولی در داخل ساختمان همه چیز معیوب، نامتوازن و آشفته است و عملا غیر‌قابل استفاده. ممکن است ساختمان از بیرون شکیل به نظر برسد، اما طبعا چندان قابل سکونت نیست. سینمای ایران در این چهار دهه فراز‌و‌نشیب‌های زیادی را پشت سر گذاشته و به هر حال با آزمون و خطاهایی روبه‌رو بوده است. رویکردی که بعد از سال ۵۷ در مورد سینما بنا گذاشته شد، به صورتی پیش رفت که به خواست اکثر عناصرش با هم بر اساس شرایط و تعریف جدیدش رشد کرد. این سینما توانست بسیاری از ضعف‌هایش را برطرف کند و البته در برخی موضوعات هم آسیب‌زا شد. با همه اینها، سینمای ایران بعد از سال‌های متمادی همچنان یک مجموعه قابل اعتنا و حتی یونیک است. بنابراین جفاست اگر رشد بیمارگونه یک بخش از این سینما را موفقیت همه سینما بدانم‌. این را منی می‌گویم که بیش از هر چیز به همین بخش سینما تعلق دارم، اما خطر ترویج و سلطه نگاه یک‌وجهی را در سینما احساس می‌کنم. در این چهار دهه، گونه‌های مختلف سینمایی رشد کرده‌اند و به فراخور زمان بین مخاطبان سینما اقبال داشته‌اند. مثلا دهه 60 رشد سینمای کودک را شاهد بودیم؛ به این دلیل که عملا امکان ساخت خیلی از ژانرهای دیگر مثل ژانر اجتماعی وجود نداشت؛ فیلم‌‌هایی که حرف‌های مستقیم و واقعی‌تر با مردم داشته باشند. ساخت فیلم‌های کودک هم در آن دوره کم‌خطرتر بود و خیلی از مضامین را در خودش جا می‌داد. در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه 70 فیلم‌های خانوادگی بیشتر مورد پسند مردم بود یا اینکه در دوره‌هایی فیلم‌های اکشن که اکنون ژانر فراموش‌شده سینمای ایران است، بیشتر ساخته و دیده می‌شد. در همان دهه 60 و اوایل دهه 70 مضامینی که اشاره کردم، بیشترین فروش را در گیشه داشتند و در کنار آنها فیلم‌های اجتماعی نیز به تدریج موردپسند مخاطب سینما قرار گرفت که گاهی گوی سبقت را از تمام فیلم‌های کمدی، کودک و باقی گونه‌های دیگر ربود. مقصودم این است که در این مدت تمام این گونه‌ها با هم یک مجموعه متوازن و بزرگ را تشکیل داده‌اند. در شرایطی که تنوع و حمایت از همه گونه‌ها و تشویق به آنها به‌خصوص از جانب دولتمردان در ساخت آثار سینمایی رعایت شود، تهیه‌کنندگان و تولیدکنندگان سینمای ایران مثال آن شرایط کمیکی که در کشاورزی ایران وجود دارد، عمل نمی‌کنند که مثلا یک سال پیاز کم می‌شود و سال بعد همه پیاز می‌کارند و پیازهایشان را در انبار می‌کنند و آن سال قحطی سیب‌زمینی می‌شود و همه پیازها را درمی‌آورند و سیب‌زمینی می‌کارند!

متأسفانه این شرایط در حال حاضر در سینمای ایران نمود پیدا کرده است؛ یعنی سینمای ایران در سال آینده برای عرضه فیلم‌های کمدی که همین الان تولید شده یا در حال تولید هستند و در صف اکران، قطعا شرایط فاجعه‌‌‌باری رقم خواهد زد. چون الان شرایط به این صورت است که اگر یک فیلم موفق شود و بتواند با تماشاگر ارتباط برقرار کند به شکل تصاعدی خودش خودش را تقویت می‌کند. یعنی سینمادار با موفقیت یک فیلم روی اکران، هیچ رغبتی به عرضه گسترده و متعادل فیلم‌های دیگر ندارد و ترجیح می‌دهد همه امکانات نمایشی خود را در اختیار همان فیلم بگذارد؛ بنابراین عرصه مناسبی برای عرضه دیگر تولیدات نمی‌ماند. از طرف دیگر مدیر سینمایی با یک تصور غلط سعی می‌کند حمایت ویژه‌ای از یکی دو محصول پرفروش داشته باشد که صرفا به آماری دست پیدا کنند. در عرصه تبلیغات در طول این سال‌ها هنوز بزرگ‌ترین مشکل را داریم. در تبلیغات محیطی و شهری که غالبا با رفتارهای سیاسی و با جنسی از عناد با سینما روبه‌رو هستیم، صداوسیما هم با اینکه با مدیریت معیوبش مخاطب و طبعا تأثیرگذاری خود را به پایین‌ترین حد ممکن رسانده با وجود این در وهم مخاطب عام است، بنابراین در این شرایط چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم، تبلیغاتی که از تلویزیون‌های خارج از کشور پخش می‌شود همواره به دلیل وسعت مخاطبی که آن کانال‌ها دارند، بیشترین تأثیر را در تعیین تکلیف فیلم‌ها داشته‌اند. شخصا به‌عنوان یک تولیدکننده فارغ از هر گونه نگاه سیاسی معتقدم هر جایی که به نفع سینمای ایران عمل کند حتما باید برای همه تولیدات سینما به عدالت حفظش کرد تا به شکل درستش اتفاق بیفتد. این عرصه هم یکی از جاهای شاید هم نامطلوبی است که به رونق سینمای ایران کمک کرده. اما همین شرایط کج‌دار و مریز هم در این عرصه به‌گونه‌ای پیش رفته که رفتارهای دولتی با این پدیده متفاوت و گاه متناقض است. به‌گونه‌ای که تبلیغات در کانال‌های خارج از کشوردر یک دوره‌ای به شکل جرم درمی‌آید. اما در یک دوره دیگر همان تصمیم‌گیرندگان از فعالیت تبلیغاتی برخی نورچشمی‌ها در این عرصه چشم‌پوشی می‌کنند. اینها شرایط و امکانات ویژه داشتند به‌گونه‌ای که شرایط را برای برخی فیلم‌ها جوری فراهم کردند که کانال‌های پرتعدادی که زمانی حتی مجانی برای فیلم‌های ایرانی تبلیغات می‌کردند، الان از سازندگان همین فیلم‌ها با قیمت‌های نجومی هزینه تبلیغات می‌گیرند و تازه پشت چشم هم نازک می‌کنند! در حال حاضر برای فیلم‌‌هایی که تبلیغات آنها از یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای پخش می‌شود، باید هفتگی و ماهانه تا چند ده هزار دلار پرداخت شود. با توجه به این شرایط و نگاه به آمار فروش‌ها، آن سودی که به‌اصطلاح خالص به دست تهیه‌کننده می‌رسد از مبلغ یک‌سوم گاه به حدود یک‌ششم می‌رسد؛ بنابراین در این عرصه بیشترین سود به جیب همین کانال‌دارها می‌رود تا سینمای ایران. از سوی دیگر سینمای ایران هم گرفتار یک بیماری به اسم رقابت است. جایی که تولیدکنندگان آثار به‌اصطلاح می‌خواهند روی همدیگر را کم کنند و رکورد را هم به هر قیمتی بزنند، باعث می‌شود فیلمی که 300 میلیارد می‌فروشد، برای تهیه‌کننده حاصلی بسیار کمتر از آنچه در آمار است به بار می‌آورد. به نظر من زمانی سینمای ایران می‌تواند به آمار خودش غره شود که رشد این آمار به شکل نسبی در همه ژانرها اتفاق بیفتد. به این معنی که تمام ژانرها این امکان را داشته باشند که مورد اقبال تماشاچی قرار بگیرند. اگر قرار باشد با فیلم‌های اجتماعی به شکل نامطلوب سانسور برخورد شود و فیلم‌های کمدی به نسبت آزادتر باشند تا صرفا خارج از مسائل مستقیمی که با مردم ارتباط دارد هر مضمون سبکی را روایت کنند، مشخص است که دیگر گونه‌های سینمایی رشد اقتصادی نمی‌کنند و با مشکل روبه‌رو می‌شوند. این را هم در نظر بگیرید که اساسا تبلیغات برای فیلم‌های غیرکمدی بسیار سخت‌تر است و اگر این فیلم‌ها از شکل تبلیغات فیلم‌های کمدی استفاده کنند، طبعا با همان نگاه جرم‌انگارانه با آنها برخورد می‌شود. این یک بام و دو هوایی که وجود دارد چیزی است که به سینمای ایران لطمه می‌زند.

در شرایطی هستیم که اغلب فیلم‌سازانی که در دهه‌های گذشته شکل دیگری از فیلم‌سازی را تجربه کرده‌اند، به سمت ساخت فیلم کمدی تمایل پیدا کرده‌اند و به نظر می‌رسد برخی فیلم‌سازان تنها راه زیستن در این سینما را فعلا ساخت کمدی می‌دانند و ساخت فیلم‌‌هایی از این دست در حال حاضر تنها راه برنده‌شدن در اکران است. فکر می‌کنید این آسیب از چه چیزی ناشی می‌شود؟

با توجه به شرایط نابسامان و ناامنی فزاینده اقتصادی در جامعه چنین رویکردی خیلی هم عجیب به نظر نمی‌رسد. آنچه عجیب است اینکه مثلا کارگردان برجسته و شاخصی مثل کیانوش عیاری در مصاحبه‌اش درباره فیلم اخیرش آن را کمدی خطاب می‌کند! برای اینکه فیلم عیاری تا آنجایی که می‌دانم فیلم خوبی است اما کمدی نیست و قطعا اگر واقعیتش معرفی می‌شد حتما اقبال بسیار بهتری را پیدا می‌کرد. به نظرم معرفی درست فیلم در مسئولیت تهیه‌کننده است، بدترین شکلی که می‌توان با تماشاگر روبه‌رو شد، این است که او را گول بزنید. به نظرم این اهمالی است که کاملا از طرف تهیه‌کننده اتفاق افتاده و می‌توان نام آن را کم‌توجهی یا آویختن به جریان جاری یا هر چیز دیگری گذاشت. این در حالی است که در فیلم از چهره‌هایی استفاده شده که به بازیگران کمدی معروف هستند و این باید درست مدیریت می‌شد و تصویر واقعی از فیلم نمایش داده می‌شد. رضا عطاران و پژمان جمشیدی هر دو قبلا هم فیلم‌های جدی بازی کرده‌اند که وقتی درباره آنها درست تبلیغ شده و درست معرفی شده توانسته‌اند به اقبال زیادی بین مخاطبان دست پیدا کنند. مثل «دهلیز» یا «علفزار» که هرکدام از این دو بازیگر در نقش‌های به شدت متفاوت با آن چیزی که معروف هستند، ایفای نقش کرده‌اند و فیلم‌های موفقی هم شده‌اند. این موفقیت مدیون معرفی درست به تماشاگر است. اما به نظرم دست‌کم‌گرفتن تماشاگر در ارائه اطلاعات درست به نوعی توهین به سینمای ایران است و جفا به یک فیلم‌ساز خوب که کمترین حقش اقبال گسترده مخاطبان است.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها