نگاهی به حواشی طرح من شهردارم
نمایش شهری «بهشت»
آخرین پاگرد خروجی ایستگاه مترو از همیشه شلوغتر به نظر میرسد. در میان صدای همهمه، فردی که داد میزند «بلیت رایگان مترو»، به هیاهو دامن زده است. اینجا جلوی مسافران میایستند و با وعده بلیت رایگان مترو، کد ملی شهروندان را دریافت و در طرح من شهردارم ٢ شرکت میدهند.
نورا حسینی: آخرین پاگرد خروجی ایستگاه مترو از همیشه شلوغتر به نظر میرسد. در میان صدای همهمه، فردی که داد میزند «بلیت رایگان مترو»، به هیاهو دامن زده است. اینجا جلوی مسافران میایستند و با وعده بلیت رایگان مترو، کد ملی شهروندان را دریافت و در طرح من شهردارم ٢ شرکت میدهند. برخی از شهروندان تهرانی در فضای مجازی نوشتهاند شهرداری تهران در ایستگاههای مترو و اتوبوس اقدام به توزیع بلیتهای تکسفره اتوبوس و مترو و حتی در برخی ایستگاههای اتوبوس اقدام به رایگانکردن خطوط کرده است. روزنامه فرهیختگان هم مدتی پیش در گزارشی به نقد مشارکت شهروندان در طرح من شهردارم 2 پرداخته و نوشته بود: شهرداری تهران برای اخذ شماره تلفن شهروندان، اقدام به برپایی ایستگاههای سنجش فشارخون کرده است و پس از گرفتن فشارخون، به اجبار شماره موبایل آنها را برای شرکت در طرح «من شهردارم» میگیرند. اما ماجرا از اینجا جالب میشود که افراد متصدی برای انجام این کار از شهروندان درخواست دارند تا شماره تماسشان را بدهند. غافل از اینکه با این شماره تماس در سامانه تهران من در طرح «من شهردارم» از طرف شهروندان برای پروژههای شهرداری رأی یا نظر ثبت میکنند. گزارشها و مستندات مردمی نشان میدهد برخی مدارس با ارائه کد معرف به دانشآموزان و اجبار آنها به مشارکت در نظرسنجی، سعی در بالابردن تعداد مشارکتکنندگان در طرح من شهردارم دارند. مدارس با دادن یک برگه کاغذ حاوی توضیحاتی از والدین خواستهاند در این سامانه نظر خود را درباره پروژههای شهرداری ثبت کنند. نویسنده این گزارش این پرسش را مطرح کرده بود که چرا باید شهرداری بدون اطلاع و هماهنگی مردم، به جای آنها نظر ثبت کند؟ آیا با ثبت این نظرهای مردمی که معلوم نیست بر چه اساسی و به چه پروژههایی رأی داده میشود، قرار است درباره پروژههای شهری تصمیمگیری کند؟ شهرداری تهران به روزنامه فرهیختگان جوابیه داده و در آن تأکید کرده که برای دعوت شهروندان به مشارکت، اجباری در کار نبوده و یکسری افراد بهعنوان سفیر من شهردارم انتخاب شده و در مکانهای مختلف از فروشگاه شهروند تا میادین میوه و ترهبار طرح را برای مردم تشریح کرده و راهنمایی میکردند تا بتوانند رأی بدهند. در این جوابیه تأکید شده که نهتنها شهروندان مجبور به مشارکت نشدهاند، بلکه سعی شده حق گمشده آنها یعنی اداره مشارکتی شهر تهران نیز به آنها برگردانده شود. مجید باقری، معاون برنامهریزی، توسعه سرمایه انسانی و امور شورای شهردار تهران نیز این نوع گلایهها را قبول ندارد و میگوید شاید درصد بسیار اندکی از این رفتارها اتفاق افتاده باشد که اصلاح شده و اینگونه از شهروندان رأیگیری نشده است.
من شهردارم از کجا آمد؟
«من شهردارم» نام سامانهای است که سال گذشته شهرداری تهران آن را ایجاد کرد تا شهروندان بتوانند در آن به پروژههای توسعه محلهای مدنظرشان رأی دهند و آنها را در اولویت اجرا بگذارند.
سال گذشته و همزمان با تبلیغات این سامانه، باگهای آن کشف شد. کارشناسان گفته بودند این سامانه عملا شورایاران را دور زده و سازوکار اینکه هر فرد دقیقا ساکن کدام محله است و چقدر میتوان به رأیی که به پروژه در هر محله میدهد، اطمینان کرد هم مشخص نبود.
بر اساس پژوهشی که در فصلنامه اقتصاد و برنامهریزی شهری منتشر شده است، زمان کم اجرای طرح، امکان ثبت نمایشی نظرات، تجمیع ترجیحات متنوع و طرح سؤالهای غیرحرفهای ازجمله نقاط ضعف طرح بوده و در عوض اطلاعرسانی مناسب و درنظرگرفتن نظام تشویقی، قوت طرح به حساب میآید. این پژوهشگران نتیجهگیری کرده بودند که شهروندان دوست دارند از نتایج مشارکت خودشان آگاه شده و بدانند که پیشنهادهایشان چه تأثیری در شهر داشته است. بر اساس اطلاعات سامانه «من شهردارم»، حدود 345 هزار نفر از شهروندان در نظرسنجی مرحله اول این طرح شرکت کرده و حدود هزارو 462 پروژه هم در سراسر پایتخت انتخاب شدند که 872 مورد از آنها به سرانجام رسیدند. بر اساس اطلاعات منتشرشده در این سامانه، سال گذشته سههزارو 924 میلیارد تومان برای این پروژهها تخصیص داده شده است. امسال نیز سال دوم طرح «من شهردارم» اجرائی شد. میثم مظفر، رئیس کمیته بودجه و نظارت مالی شورای شهر تهران، 10 دیماه اعلام کرد بیش از یکمیلیونو 300 هزار شهروند در سامانه و در طرح «من شهردارم 2» مشارکت داشتند.
با این وجود، انتقادهایی هم از سوی شهروندان و هم از سوی کارکنان شهرداری به این طرح مطرح میشد. شهروندان از چالشهای نظرسنجی میگفتند و کارکنان شهرداری از نحوه بهکارگیری کارمندان برای جلب مشارکت شهروندان. در یکی از گروههای کارکنان شهرداری تهران که بیش از 10 هزار کارمند شهرداری عضو آن هستند، یکی از کارکنان سرای محلهای درددلی با شهردار تهران مطرح و گفته بود: «آیا خبر دارید قریب به یک ماه است بهخاطر طرح من شهردارم و اعلام رقم بالای مشارکت مردمی توسط شهرداری تهران، چه ظلمی بر پرسنل خود و کسانی که در سرای محلات مشغول بودهاند روا داشتهاید؟ آیا میدانید از صبح تا شب کف خیابانها و متروهای شهر تهران با هزار ترفند شماره تماس گرفتن از شهروندانی که خودشان نمیدانند در نظرسنجی شرکت میکنند یعنی چه؟ به بهانه تست قند خون و فشار و ثبت تعداد مراجعهکننده گرفته تا شارژ رایگان بلیت مترو و تلفن. آیا فکر کردهاید این اتفاق چه پیامدهایی دارد و از همه بدتر بدبینکردن مردم به مسئولان. از غذاخوردن بر روی زمین در کف مترو بدون صندلی تا مشکلاتی که در خانواده برایمان پیش آمد، از تهدیدهایی که توسط شهردار منطقه شدیم که از کار بیکار میشویم چون پرسنل سرای محله بودیم تا توهینهایی که توسط مردم شنیدیم و از همه بدتر رقابتیکردن فضا و انداختن همکاران به جان هم برای جمعکردن رأی بیشتر».
داستان من شهردارم آنجا جذاب میشود که پروژههای شهرداری در فهرست درخواستهای مردمی میآید؛ مانند پروژه ایجاد بوستانهای کودک و مادر. بهتازگی حسین نظری، معاون خدمات شهری و محیط زیست شهرداری تهران، گفته است بر اساس طرح «من شهردارم»، 113 بوستان مادر و کودک در دستور کار سازمان بوستانها قرار گفته است.
پایینترین سطح مشارکت در من شهردارم
حسین ایمانیجاجرمی، جامعهشناس، به «شرق» میگوید: مشارکت، چارچوب و مدلهای مختلفی دارد. نردبان مشارکت ارنشتاین هفت پله دارد که اطلاعاتگرفتن پله اول آن است. اگر به دنبال مشارکت واقعی باشیم، باید شهروندان را در قدرت شریک کنیم؛ یعنی بتوانند درباره منابع مالی و نحوه اداره شهر نظر بدهند و رأی آنها جدی گرفته شود. کسی با اینکه از مردم پرسیده شود چه میخواهند مخالفتی ندارد، ولی اینها کمکی به شهرداری نمیکند؛ زیرا بسیاری از مشکلات شهری از نوع مشکلات غامض است. آلودگی شدید هوا، کیفیت پایین حملونقل عمومی، مشکل مسکن، ناامنی و فاصله طبقاتی برخی از چالشهای اساسی شهر تهران است.
او ادامه میدهد: کاهش روابط اجتماعی و احترام به حقوق همدیگر در نظرسنجیهای چند سال گذشته مطرح شده بود و مردم آنها را بهعنوان مشکل مطرح کرده بودند. از دیگر مشکلات مهم تهران، شائبه شهرفروشی برای کسب درآمد است. تا فکری به حال آن نشود، شهرداری مجبور است مرتب پروانه صادر کند تا شهر را اداره کند. این استاد دانشگاه یادآوری میکند: قاعده دنیا، بودجهریزی مشارکتی است؛ یعنی باید در قالب محلات، مردم را دعوت کنند و به آنها آموزش دهند و مردم با کارشناسان شهرداری بنشینند و مشکلات را احصا کنند و منابع شهرداری مشخص شود و سپس اولویتبندی کند و خود مردم بگویند چه کاری اولویت دارد و چقدر منابع مالی برایش گذاشته شود. این یک مشارکت سطحی است و کسی با آن مخالفت نمیکند، اما مشکلی از مشکلات تهران حل نخواهد کرد.
او با تأکید بر اینکه این پروژههای تعریفشده باید با واقعیتهای زندگی شهروندان ارتباط داشته باشند، میگوید: همه محلات و مناطق تهران مثل هم نیستند و با هم تفاوتهای بنیادی دارند. برای مثال محلههایی هست که فقط پولدارها و سوپرثروتمندان در آنجا زندگی میکنند و محلاتی هم داریم که عمدتا فقرا در آنجا هستند یا محلات آسیبپذیر مثل منطقه 12 که باید برای هرکدام از اینها یک برنامه داشته باشیم. چطور میشود که یک شهر 10 میلیونی را تقلیل میدهند به نظراتی که در ایستگاههای مترو از مردم پرسیدهاند؟ اگر قرار است یک کار درستوحسابی و بنیادی انجام شود، روشش این نیست.
جاجرمی با اشاره به حذف شورایایها که میتوانستند به شکل قوتیتری مشارکت در سطح محله را به دنبال داشته باشند، میگوید: سطحی از مشارکت نهادی هم که در تهران بود بهجای اینکه ارتقا پیدا کند، حذف شد. باید قواعد مشارکت رعایت شود و قانون و چارچوب دارد و دربارهشان در قالب توسعه محلهای بحث میکنند که ما چنین چیزی را در برنامهها نمیبینیم. هیچ ضمانتی وجود ندارد؛ مثلا از مردم هم پرسیده شود، چه ضمانتی وجود دارد آنچه مردم خواستند حتما اجرا شود و چه کسی میخواهد نظارت کند بر اجرای نظراتی که مردم دادهاند.
به گفته جاجرمی اینها نظرهای تودهای است و برداشتهای خیلی عامی از مسائل شهری خواهد بود و عملا نمیتواند منجر به برنامهریزیهای دقیق شود. برنامهریزی شهری و مدیریت شهری بسیار پیشرفت کرده و این کارهای ابتدایی و اولیه است. یک سؤال بسیار مهم این است که ارتباط اینها با طرح جامع و تفضیلی چیست؟ مردمی که از طرحهای توسعهای شهری منابع شهرداری اطلاع دقیقی ندارند، چطور میخواهند راجع به مسائل شهر نظر دهد؟ اگر شهرداری میخواهد با مردم گفتوگویی کند باید در چارچوب ضوابط و الزامات کاری خودش باشد.
این طرح بودجهریزی مشارکتی نیست
مسعود فراهانی، پژوهشگر مدیریت شهری و سیاستگذاری اجتماعی هم به «شرق» میگوید: نوع مشارکت شهروندان برای انتخاب پروژهها اولین نکتهای است که باید به آن توجه کرد. همه بحث و جدلهای اصلی این بوده که مشارکت شهروندان بهصورت مستقیم انجام شود؛ بهاینصورت که در سطح محلات جلساتی برگزار شود، شهرداری در آن محلات اعلام کند که سال گذشته بودجهای که به فلان محله و منطقه تعلق گرفته چقدر بوده، روی چه پروژههایی هزینه شده و اعلام کند که حالا همان مبلغ در اختیار شهروندان است که بتوانند اولویتهای خودشان را مشخص کنند. این نکته اول است؛ درواقع بودجهریزی مشارکتی مصداق برقراری دموکراسی مستقیم بوده و در شکل سادهتر آن دموکراسی نمایندگی و حالا وقتی شما آن را تبدیل به نظرسنجی میکنید، حتی دیگر دموکراسی نمایندگی هم ندارید؛ یعنی این مشارکت در پایینترین سطح خودش است و حتی اسم آن را مشارکت هم نمیشود گذاشت؛ چراکه عملا امکان رصد وجود ندارد. در فضای مجازی به هر صورتی امکان دخل و تصرف و نظرسازی وجود دارد و به همین دلیل عملا مشارکت محسوب نمیشود.
او ادامه میدهد: دومین موضوع که خیلی مهم است و اصلیترین دعوای بودجهریزی مشارکتی بر سر آن است، این نکته است که شهرداری چه مقدار از بودجه خود را برای این موضوع اختصاص میدهد؛ برای مثال اگر در شهرداری بودجه تملک دارایی سرمایهای یعنی آن بخشی که هزینه عمرانی محسوب میشود 40 درصد یا 60 درصد بودجه است، دعوا سر این است که چند درصد از این بودجه برای مشارکت مردم در نظر گرفته میشود. معمولا شهرداری رقمی را انتخاب میکند که بهطور مثال زیر یک درصد بودجه شهرداری است اما در بسیاری از طرحهای اساسی حتی بیش از 80 درصد از بودجه را هم به این موضوع اختصاص میدهیم. به همین دلیل مثلا یک درصد (یک مبلغ ناچیز) از بودجه شهرداری تهران را نمیتواند بهعنوان مشارکتی هزینهکردن در نظر گرفت. شهرداری زمانی میتواند این ادعا را مطرح کند که عدد دقیقی که برای بودجهریزی مشارکتی و حتی در این شکل کاریکاتوری خودش در نظر گرفته مشخص باشد که چند درصد از بودجه است. نکته سوم این است که درمجموع هدف اصلی بودجهریزی مشارکتی، گسترش عدالت اجتماعی بوده اما این عدالت به چه معناست؟ هدف از بودجهریزی مشارکتی این بوده که براساس آن مشخص شود زیرساختهای شهری در برخی مناطق تهران کامل هستند و در برخی مناطق دیگر ناکامل هستند. حالا دیگر در مناطق بهصورت کامل هزینه نمیکنیم و حتی حاضریم بودجه آنها را برای چند سال در مناطق ناکامل هزینه کنیم و این لازمهاش یک نیازسنجی یا یک زیرساختسنجی است که اصلا ببینیم در کل تهران وضعیت چه شکلی است و بعد بیاییم راجع به بودجهریزی مشارکتی حرف بزنیم. اگر قرار است شهرداری کارهای روتین خودش را مشارکتی کند که معنای خاصی ندارد. بعضی از این پروژهها، پروژههای پرستیژی هستند و هیچ ارزشی برای افزایش کیفیت فضای شهری ندارند و موجب دسترسی بیشتر مردم به زیرساختهای شهری نمیشوند. به همین دلیل درمجموع فکر میکنم که اولا نوع مشارکت اینجا تقریبا حالت غیرمشارکتی دارد. غیرمشارکتی نه اینکه ضدمشارکتی است؛ بلکه غیرمشارکتی است. من دموکراسی مستقیم را میفهمم که در مدل اصلی استفاده میشد، در سطح پایینتر ما دموکراسی نمایندگی را در محلات داریم که باید نمایندهای انتخاب کنند و مذاکراتی صورت بگیرد و این نماینده دنبال کارها باشد؛ مثلا در فرم شورایار فعالیت داشته باشد اما وقتی حالت نظرسنجی پیدا میکند، عملا مشارکت محسوب نمیشود چون ما هیچگاه نمیتوانیم نظرسنجی کنیم که آیا این دادههایی که دست ما میرسد، معتبر هست یا نه؛ یا اصلا پس از آن نظارت وجود دارد یا نه. موضوع دوم مقدار بودجهای بود که برای این موضوع در نظر گرفته میشود و موضوع سوم هم این بود که عدالت اجتماعی رکن بودجهریزی مشارکتی در مدلهای اصلی است اما در اینجا اصلا این کار پیوست عدالت اجتماعی ندارد، به این معنی که بگوییم شهرداری در ادوار گذشته این دست اقدامات را انجام داده که به نوبه خود یک نابرابری فضایی ایجاد کرده است. حالا برای اصلاح این موضوع، از یک ابزار سیاستی به اسم بودجهریزی مشارکتی استفاده میکنیم.
به گفته او با دقت در جزئیات درمییابیم که اساس بودجهریزی مشارکتی در واقع یک استراتژی برای توانمندسازی بوده است. شهروندانی که اطلاعی از بودجه به عنوان یک سند فنی ندارند، باید با یکسری فرایندهای آموزشی دانش حداقلی پیدا کنند و این مسئله در بستر دموکراسی مستقیم معنی پیدا میکرد. به این صورت که در سطح محلات جلساتی از سوی شهرداری برگزار میکردند و از بودجه به عنوان جعبه سیاه رمزگشایی میکردند و توضیح میدادند که برای انجام فلان کار، فلان عبارت بودجه را داریم و معنای عملی آن میشود فلان. در ادامه افرادی که اطلاعات همسطحی با کارشناسان پیدا میکردند میتوانستند نظر بدهند که فرضا شهرداری اختیاراتش این است و این کارها را میتواند انجام بدهد، قبلا این کارها را انجام میداد و حالا پیشنهاد ما چیست. بخش دوم هم برمیگردد به همان نیازسنجی. وقتی شما یک نیازسنجی انجام دادید، نه میدانید اوضاع محلات چه شکلی است و مردم هم نمیدانند، آن وقت اگر در منطقه یک تهران مردم بیایند راجع به مثلا نوع مبلمان شهری اعتراض کنند، درحالیکه مثلا منطقه 16 مشکلات فاضلاب شهری دارند، معلوم است که فاضلاب به مبلمان شهری اولویت دارد. یک بخشی از این هم برمیگردد به اینکه پایههای سیاستگذاری اینجا کلا تمهید نشده است و حالا از یک منظر دیگر هم شهروندانی که اطلاعی از کارهای قبلی ندارند و به آنها اطلاعات درست داده نشده، تصمیماتی میگیرند که ممکن است کلا با برنامههای کلان یا سیاستهای دیگر در تعارض باشد، چراکه عملا در پیگیری سیاستگذاری جای مشخصی برای آنها تعریف نشده تا متناسب با این پیکره تصمیمگیری کنند. در مجموع فرایند آموزشمحور نیست. سیاستگذار یکسری پروژه تعریف کرده که این پروژهها معمولا برای شهرداری چالش اساسی هم ایجاد نکنند. شهرداری پروژههایی که پرستیژدار هستند و تأثیر خنثی دارند و بعضیهایشان هم اصلا روتینهای خود دارند را انتخاب میکند که اگر مردم هم انتخابش کردند، خیلی شهرداری را به چالش نکشد. در واقع مأموریتهای شهرداری مشخص است. شهرداری عملا دارد برای کارهایی که انجام میدهد مشروعیتسازی میکند و میخواهند یک وجهه مشارکتی به ماجرا ببخشند.
فراهانی معتقد است: نکته مهم این است و تجربه نشان میدهد که وقتی شهرداری تهران چنین کاری انجام میدهد، یعنی اینکه برای هزینهکردهای شهرداری تغییراتی اساسی در حال اتفاق افتادن است که به نفع بعضی از گروههایی است که صاحب امتیازاتی در دوره فعلی هستند، نه برای اینکه این خیلی موضوعیت پیدا نکند، یک بررسی این شکلی انجام میدهند که مثلا ما فلان کار مشارکتی را انجام دادیم که توجهها به اینها بشود، اما زمانی که در هزینهکردهای شهرداری دقیق میشوید میبینید یکسری هزینهکردهای جدید یا مقادیر جدیدی در حال اختصاص دادهشدن است که قبلا سابقه نداشته و همین در شرایط فعلی تهران یک شیوه پنهانی هم محسوب میشود.