|

گزارش میدانی خبرنگار «شرق» از روند درمان چشم و دندان بیماران مناطق محروم استان هرمزگان

درمان در دژگان

دخترکی با پیراهن گل‌گلی؛ کفش‌های صورتی و جوراب‌شلواری سفید، با رویی‌ گندمگون و گیسوانی بلند و پریشان به رنگ سیاهی شب و چشمانی چون تیله‌های شیشه‌ای روبه‌رویم ایستاد و با خنده گفت «تو هم دکتری!»؛ گفتم: «نه خبرنگارم» قبل از اینکه دور شود پرسیدم «چرا اومدی خونه بهداشت؟»؛ بین دویدن مکثی کرد و گفت «کاکوم درد داره! خیلی درد داره!». بعد فهمیدم منظورش پدربزرگ بیمارش بود که در خانه بهداشت دژگان محل استقرار تیم پزشکی نورآوران سلامت برای درمان چشمانش آمده بود.

درمان در دژگان
وحیده کریمی دبیر گروه سیاست روزنامه شرق

وحیده کریمی: دخترکی با پیراهن گل‌گلی؛ کفش‌های صورتی و جوراب‌شلواری سفید، با رویی‌ گندمگون و گیسوانی بلند و پریشان به رنگ سیاهی شب و چشمانی چون تیله‌های شیشه‌ای روبه‌رویم ایستاد و با خنده گفت «تو هم دکتری!»؛ گفتم: «نه خبرنگارم» قبل از اینکه دور شود پرسیدم «چرا اومدی خونه بهداشت؟»؛ بین دویدن مکثی کرد و گفت «کاکوم درد داره! خیلی درد داره!». بعد فهمیدم منظورش پدربزرگ بیمارش بود که در خانه بهداشت دژگان محل استقرار تیم پزشکی نورآوران سلامت برای درمان چشمانش آمده بود. 

دژگان؛ در کرانه ساحلی خلیج فارس، آبادی‌ای که روزگاری بازار زرگران بوده و مهد علوم دینی هرمزگان؛ به جای تبدیل‌شدن به منطقه‌ای گردشگری و فرهنگی این روزها با محرومیت و فقر دست و پنجه نرم می‌کند؛ آن هم روستایی که حتی اولین مدرسه دینی منطقه و استان نیز در آن توسط شیخ صدرالاسلام قتالی تأسیس شده؛ همان مدرسه‌ای که در زلزله اخیر استان هرمزگان آسیب دید و توجهات را به این منطقه محروم جلب کرد. هرچند ترمیم مدرسه کلید خورد اما هنوز برخی در کانکس‌های هلال‌احمر ساکن هستند و بسیاری هم برای آب آشامیدنی به سراغ آب‌انبار‌های قدیمی می‌روند. روستای دژگان از توابع بندرلنگه است، بندری که در گذشته‌های نه‌چندان دور نه تنها عنوان منطقه محروم را یدک نمی‌‌کشید که به‌واسطه اینکه تا حدود 70 سال پیش مرکز عمده صید مروارید دنیا بوده به بندر مروارید معروف ‌است. همچنین بندرلنگه زمانی به‌عنوان «یکی از بنادر عمده ایران»، «عروس بنادر ایران»، «پررونق‌ترین شهر ساحلی ایران» هم شناخته می‌شد. شهرستان بندرلنگه به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی، از گذشته‌های دور به‌عنوان یک ایستگاه ترانزیتی بار و مسافر فعالیت می‌کرده و در کتاب‌های متعدد که توسط منابع انگلیسی، هلندی و عربی درباره بنادر خلیج فارس چاپ شده به فعالیت‌ها و موقعیت بندرلنگه اشاره شده‌ است. همین بندر هم به جای درخشیدن در تابلو فرهنگ امروز ایران در حال فراموشی است. این روزها شرایط متفاوت است و با ورود به هر بخش از این خاک، محرومیت برآمده از اقتصاد ضعیف منطقه، بلایای طبیعی چون زلزله و خشک‌سالی‌های پیاپی، بی‌کاری و بی‌پولی اولین تصویری است که به چشم می‌آید. سرزمینی پهناور و ساحلی که باید با رونق تجارت و گسترش گردشگری به قطبی اقتصادی تبدیل شود در حال مرگ تدریجی است و حتی خبری از تلاش نسل جوان و جدید که بخواهد آبادی خود را آباد کند هم نیست. این درحالی است که در گذشته‌ها دژگان دارای پنجشنبه‌بازار، بازار طلافروشان و زرگرهای زیادی بوده‌ است اما پس از چند حادثه زلزله و سیل، بازار طلافروشان، پنجشنبه‌بازار، خانه و مغازه‌های زیادی تخریب شد و وسعت این روستا کاهش یافت. البته معماری زیبای خانه‌ها که از فرهنگ کهن منطقه سرچشمه گرفته همچنان ریشه در گذشته‌ها دارد که حداقل سبب شده شهرهایی که در مسیر فرودگاه بندر‌عباس تا دژگان هستند تصویری از زیبایی معماری جنوبی در اذهان تصویر‌ کنند؛ معماری‌ای که جلوه‌ای از فقر نیست و پارادوکسی است میان ظاهر شهر و باطنی که به سرعت متوجه شدیم حال خوشی ندارد.

‌دژگان؛ آبادی‌ای که آباد نبود اما حال دل مردمانش خوب بود

مقصد؛ دژگان بود و بعد دو ساعت رانندگی از بندرعباس بالاخره وارد آبادی شدیم که در سکوت عصرگاهی با دیوارهای سفید خانه‌های یک‌طبقه و کوچه‌های بلند و درخت‌های نیمه‌جان نخلش خودنمایی می‌کرد. بزهایی لاغر و نحیف در آبادی در حال چرای آخر وقت بودند و گهگاهی جوانی سوار بر موتور صدای سکوت روستا را می‌شکست. آخرین روشنایی خورشید که محو‌ شد؛ آواز جیرجیرک‌ها تنها طنین موسیقی طبیعت جنوب بود و آسمانی مملو از ستاره پیش‌رویمان.

خانه بهداشت دژگان که مدت‌ها بود ساخته اما مورد بهره‌برداری قرار نگرفته بود میزبان ما بود؛ به لطف سوژه خبری که ما را به دژگان کشیده بود، در دو ماه گذشته آخرین مراحل تکمیل این خانه بهداشت انجام و در فاز آخر با کمک خیرین و علوم پزشکی منطقه برق هم به این خانه رسیده بود. اولین برخورد ما با بومیان به همین خانه بهداشت ختم شد و افرادی که نه فقط از دژگان که از روستاهای اطراف هم برای درمان آمده بودند. قابی از بیماران که هریک به امیدی راهی دژگان شده و در نوبت ویزیت پزشکان خیر چشم‌پزشک و دندان‌پزشک بودند.

وسعت هرمزگان پهناور را می‌شد از همین تصویر کوتاه درک کرد، از فاصله تک تک روستاها از یکدیگر که برآمده از جبر جغرافیایی بود که نه فقط دشواری دسترسی به مرکز استان و‌ متعاقب آن امکانات اداری، درمانی، تحصیلی و... را بر بومیان تحمیل می‌کرد که نشانی بود از سبک زندگی طایفه‌های جداافتاده از مرکز که غرق در کلونی‌های درهم‌تافته خود بودند و همین زندگی قبیله‌ای سبب روحیه شاد و لبخندهای نقش‌بسته بر لبانشان بود.

‌جریان شاد زندگی در دژگان

اینجا اگرچه بر روی نقشه از مرکز استان چند ده کیلومتر فاصله داشت اما از روزمرگی‌های خاص مرکز استان و حتی مرکز کشور سالیان دراز به دور بود. بومیان اینجا در بدترین حال هم با لبخند از درد خود می‌گویند؛ دغدغه نان هرچند دردی مشترک است اما لذت زندگی را از آنان‌ نگرفته؛ فقر که همیشه دو چهره تاریک با خود دارد یکی مشکلات اقتصادی و دیگری «بار روانی» باور فقر و نداری؛ در دژگان تسلیم شده و بومیان را مغلوب فرهنگ فقر نکرده است. دژگان شبیه مناطق محرومی که تاکنون دیده بودم نبود، در میان همه کمبود‌ها حال دل دژگانی‌ها چنان خوب بود که بودن کنارشان را آرزوی دوباره ما کرد. مایی که غروب خورشید به خانه بهداشت رسیدیم تا پاسی از شب کنار بیماران در جریان درمان کاملا رایگان و البته با بهترین تجهیزات پزشکی قرار گرفتیم که خستگی راه را به طور کامل از ما دور کرد. خانه بهداشت که دارای سه ساختمان بزرگ «محل استراحت پزشکان خانم، اقامتگاه پزشکان آقا و واحد ویزیت و‌ درمان «که فعلا به محلی برای نگهداری داروهای نورآوران تبدیل شده است» و البته اتاقی کوچک برای پذیرایی و آشپزی و تدارکات بود» با ورود تجهیزات و پزشکان نور‌آوران سلامت که ۱۵ سالی است در زمینه ارائه خدمات خیریه پزشکی کار خود را آغاز کرده، به بهره‌برداری رسید. اتفاقی مبارک برای دژگان و روستاهای اطراف که حداقل بتوانند در زمان کمتری به پزشک مقیم دسترسی پیدا کنند و برای هر نیاز درمانی دوری مسافت تا مرکز استان را به جان‌ نخرند. دکتر فقیهی از پزشکان نورآوران برایمان گفت حتی خیرین آزمایشگاه مجهزی برای این خانه سلامت ساخته و‌ با بهترین تجهیزات آماده کرده‌اند اما مدت‌هاست به بهره‌برداری نرسیده بود زیرا خانه بهداشت برق نداشت تا اینکه قرار شد نورآوران به دژگان بیاید.

‌خدمات درمانی رایگان در مناطق محروم

بنیاد خیریه نورآوران سلامت، نهادی کاملا غیردولتی است که در ا‌واخر دهه ۸۰ فعالیت خود را با هدف سلامت و بهداشت آغاز کرده و در این سال‌ها با شناسایی مناطق محروم تیم‌های درمانی به مدت سه تا چهار ماه که شامل دندان‌پزشکان، چشم‌پزشکان، متخصصان بیهوشی، اپتومتریست‌ها و سایر پزشکان و تیم‌های درمانی بر اساس نوبت‌های از پیش تعیین‌شده به محل اعزام و خدمات لازم را به هموطنان نیازمند ارائه می‌دهند. بیمارانی که از قبل شناسایی شده‌اند با ورود پزشکان ویزیت و درمان در همان مرحله انجام می‌شود و حتی جراحی چشم یا تجویز عینک همگی رایگان برای بیماران تاکنون انجام شده و این‌گونه بخش مهمی از بیماری‌های چشمی به خصوص در سالمندانی که نه هزینه درمان دارند و نه امکان تردد به شهرهای بزرگ درمان می‌شوند تا خطر نابینایی در این قشر آسیب‌پذیر تا حد ممکن حذف شود.

‌درمان دندان‌های پوسیده کودکان

در رابطه با درمان دندان کودکان که اولین برخورد ما با فضای کار خیریه هم بود؛ تجربه جالبی با خود داشت به خصوص که متوجه شدیم در همان جلسه تشخیص، تا جایی که بشود درمان انجام می‌شود. وقتی وارد اولین کانتینر در حیاط خانه بهداشت شدیم؛ علیرضا شش دندانش توسط یکی از پزشکان خیریه نورآوران سلامت که از گلستان آمده بود، ترمیم شد و زهرا در حال ویزیت بود تا همه دندان‌های پوسیده‌اش همان شب درمان شوند.

کودکان دیگر هم در نوبت ویزیت در حیاط کنار هم روی صندلی‌های پلاستیکی سفید نشسته‌ بودند و گاهی از سر بی‌حوصلگی به جست و خیز می‌پرداختند و گاهی بازی به دعوا و قهر و آشتی ختم می‌شد.

‌جایزه به کودکان زیبای جنوب

کودکانی با پوستی نه چندان تیره و البته صاف و شفاف و اکثرا سبزه یا گندمگون، چشمان درشت مشکی و موهایی به سیاهی نیمه‌شب که دندان‌های سفیدی داشتند اما مانند اکثر کودکان بر اثر عدم رسیدگی و توجه والدین دچار پوسیدگی‌های مختلفی بودند، البته به گفته پزشکان نورآوران تجربه دژگان نشان داد احتمالا غذاهای دریایی سبب شده جنس دندان‌های افراد در این منطقه بسیار باکیفیت باشد هرچند دندان آسیب‌دیده کم نبود و هزینه بالای درمان مانع پیگیری پروسه درمان شده بود و این شب‌ها فرصت خوبی بود تا از همه آن دردها رها شوند. به خصوص که آموزش نحوه نگهداری از دندان‌ها هم ضمیمه کار شده و حتی به کودکان جایزه هم داده می‌شد تا از درمان دندان خود خاطره خوب با خود به بزرگسالی ببرند.

‌ درمان با طعم دید و بازدید

دژگان این روزها شلوغ و پررفت‌وآمد است و خانه بهداست در جاده ۹۶ به محلی برای دید و بازدید ‌طایفه‌ها تبدیل شده است، ساعت ۱۱ شب است و با آمدن دهیار روستا به همراه چند بیمار، سلام و احوالپرسی‌ها گرم می‌شود و‌ بیماران روستای کناری که از عصر آمده بودند، اکنون با آمدن دژگانی‌ها دیدارهای قدیمی را تازه کردند و صدای بگو و بخند فضای آرام آبادی را چنان پر کرد که ما هم پای داستان‌های فامیلی آنها نشستیم؛ از درس و مدرسه گرفته تا خاطره اولین فرزند و نوه برای هم‌ گفتند و «آگاهی»، مرد همه‌‌فن‌حریف روستا که دهیار هم بود شاهد همه خاطره‌ها بود و با لبخندی همه را تأیید می‌کرد، گویی تاریخ شفاهی همه خانواده‌ها و خلوت‌ها بود. ما هم تماشاچی‌های جدیدی بودیم که برایشان تعریف داستان‌ها را جذاب کرده بود تا وقت بگذرد و برای ویزیت راهی کانتینر چشم‌پزشکی بشوند و در نهایت یا با دارو و عینک راهی خانه شوند یا وقت عمل جراحی بگیرند.

‌خاطره‌بازی با پزشکان خیر نورآوران سلامت

شب که به نیمه رسید بعد از ویزیت آخرین بیماران پای صحبت پزشکان خیر نشستیم و آنها از داستان سال‌ها بودن کنار مردمان سرزمینمان گفتند؛ از روزهای برفی غرب کشور و گرم و آتشین شرق کشور؛ از دخترکانی که اولین مواجه‌شان با دنیای خارج روستا کارآموزی کنار این پزشکان بود و رؤیای تحصیل و پزشک‌شدن که در دلشان افتاد؛ از پسرهای بازیگوش زیر کیت دندان‌پزشکی؛ از مادران پیر که با عینک‌های نورآوران توانستند بار دیگر چهره نوه‌هایشان را واضح ببینند.

خاطرات شیرین و تلخ بسیار بود و شب برای ما کوتاه، تا چشم باز کردیم باید به پیشواز طلوع خورشید دژگان می‌رفتیم که روز دیگری برای کمک به هم‌وطنانمان بود.  فیروزه‌ معراج که متخصص دندان کودکان هم بود و بچه‌ها با اخلاق خوبش شیفته دندان‌پزشکی بودند، برایمان از لحظات سخت زلزله سرپل‌ذهاب گفت که بعد از استقرارشان زلزله کل برنامه درمان را با چالش جدی مواجه کرد‌ که حتی سرویس بهداشتی هم نداشتند و برای دمی استراحت به خانه‌های نیمه‌ویران پناه برده بودند. برایمان از اشک‌های دختر نوجوانی در منطقه‌ای روستایی گفت که پاییز سال گذشته با شنیدن یک آهنگ روی یونیت دندان‌پزشکی اشک ریخته بود و دلیلش را درک غم مردمان سرزمینش گفته بود آن‌هم با داشتن فقط ۱۳ سال. برایمان تعریف کرد که بعد از پایان هر مأموریت برای بازگشت به مناطق محروم‌ چگونه لحظه‌شماری می‌کند و چند روزی که در این مناطق محروم خدمت می‌کند، بهترین روزهای زندگی اوست. او با خود در هر سفر کلی جایزه برای کودکان می‌آورد تا ترس دندان‌پزشکی برای همیشه از جانشان برود؛ از لوازم‌التحریر گرفته تا کتاب داستان و بازی‌های فکری. دکتر فیروزه معراج، دندان‌پزشک برای‌مان گفت دژگان تنها منطقه‌ای بوده که کودکانش علاقه‌ای به کتاب داستان نداشتند؛ دقیقا چالشی که بارها در دژگان راجع به آن شنیدیم، کودکان و نوجوانان به پیروی از جوانان دژگان فارغ از دنیای علم‌آموزی و مطالعه هستند. در همین رابطه «آگاهی» دهیار روستا که خود بازنشسته آموزش و پرورش هم هست و تقریبا کل منطقه را درس داده و با خنده می‌گوید «همه پدر و مادر دانش‌آموزان فعلی مدرسه هم پیش او خواندن و‌ نوشتن آموخته‌اند». «آگاهی» برایمان توضیح داد فقر اقتصادی، بی‌کاری و کشاورزی و دامپروری خانگی که با خشک‌سالی‌های اخیر دیگر صرفه ندارد، از آسیب‌های منطقه هستند و همه را از آینده روشن ناامید کرده‌اند. به گفته او «جوانان علاقه به درس و مشق ندارند و بعضا پسرها می‌خواهند «شوتی» شوند و به سراغ قاچاق سوخت و بعضا کالا می‌روند و دخترها هم دنبال کسب‌وکار آرایشگری هستند».

‌کار نیست، «شوتی» شدن آرزوست

با «رضا» یکی از جوانان روستا که حرف می‌زدیم، معتقد بود «درس و مشق که نان نمی‌شود، اکنون فقط باید کار آزاد داشت.بعد شغل آزاد را همان «شوتی»گری تعریف کرد که حمل سوخت قاچاق یا کالای قاچاق است و به گفته او شبی هر راننده حداقل چهار تا پنج میلیون کاسب است». به گفته او‌ «کدام شغل دولتی در منطقه اگر با کلی دوندگی و پارتی‌بازی بشود به دست آورد، ممکن است چنین درآمدی داشته باشد؟!». نبود شغل رسمی، شرایط سخت آب و هوایی و سایه تحریم‌ها بر تجارت دریایی و ترانزیتی و نبود کسب‌وکار قانونی، زندگی همه را سخت کرده است. بندر لنگه و بندر خمیر و… فرقی ندارد؛ وقتی شغل نیست، یعنی پول نان و آب نیست، پس رفاه و آسایش نیست، در چنین شرایطی انگیزه علم‌‌آموزی به‌شدت کاهش یافته است. البته نجمه «دانشجوی ترم اول تربیت معلمی» که از کارآموزان نورآوران سلامت است و دستیار پزشکان به حساب می‌آید، از رؤیای دختران روستا برای‌مان تعریف کرد و گفت هنوز تعدادی از دختران علاقه دارند دانشگاه بروند و در این مسیر بسیار درس می‌خوانند اما خب خانواده‌ها در صورت قبولی در دانشگاه شهرهای دور مثل شیراز یا تهران و… اجازه رفتن نمی‌دهند و فقط باید در هرمزگان قبول شویم که اگر این‌گونه شود، امکان ادامه تحصیل خواهیم داشت.

‌هدف دختران دژگانی؛ شغل آرایشگری در دوبی

در‌این‌بین ناخن‌های ژلیش‌شده و مرتب همه دختران دژگانی نظرمان را جلب کرد و یاسمن «دانشجوی ترم‌اولی روان‌شناسی» یکی دیگر از دستیاران بومی پزشکان هم تعریف کرد در دژگان تعدادی از دختران به ناخن‌کاری و کاشت مژه مشغول هستند و رؤیای سفر به دوبی و کار در سالن ایرانی در دوبی را دارند، او تعریف کرد یکی از دختران به دوبی رفته تا شرایط راه‌اندازی سالن زیبایی را بررسی کند و بعد دختران دیگر روستا به او بپیوندند. نکته جالب این بود که مهاجرت به دوبی کاملا امر عادی و پذیرفته‌شده‌ای بود، حتی به قول خودشان برایشان راحت‌تر از سفر به تهران بود؛ بنابراین هیچ ممانعتی برای این مهاجرت از سوی مردان خانواده وجود نداشت.

‌به دنبال رؤیای مستقل‌شدن با دستیاری پزشکان خیر

این دختران جوان که برای این سه ماه دستیاری را انتخاب کرده بودند، رؤیای متفاوتی داشتند و گفتند آموزش و کار در نورآوران رایگان بوده، برای همین خیلی از دختران حاضر به تجربه آن نشدند و اما آنها که همگی ۱۸ سال داشتند و ورود به دانشگاه را برای ادامه زندگی خود انتخاب کرده بودند از این تجربه مانند موهبتی یاد می‌کردند که توانسته پل ارتباطی آنها با دنیای جدی کسب‌وکار باشد و می‌توانند اکنون در کنار تحصیل در بندرعباس دستیار دندان‌پزشک یا منشی مطب دکتر متخصص چشم شوند و هم کسب درآمد داشته باشند و هم تجربه برای روزهای بعد از فارغ‌التحصیلی کسب کنند.

‌برای درمان به دوبی رفتن، گزینه مناسب‌تری از شهرهای بزرگ ایران است

روز دوم کانتینر چهارم نورآوران سلامت که مختص جراحی‌های چشم بود، تجهیز شد؛ یک اتاق عمل کامل مطابق با استانداردهای روز دنیا در دل محروم‌ترین نقطه هرمزگان به گونه‌ای تجهیز شد که جراحان در روزهای آتی نور را به زندگی مردمانی میهمان کنند که حتی توسط مسئولان محلی هم به فراموشی سپرده شده‌اند و اگر قصد درمان می‌کردند، گزینه‌های زیادی برای مراجعه نداشتند و‌ حتی آنهایی که دستشان به دهانشان می‌رسد، طی‌کردن مسیر دوبی برای‌شان راحت‌تر از رسیدن به شهرهای بزرگ داخل کشور است.

‌چالش مهاجرت متخصصان

این درحالی است که معتقدیم قطب درمانی منطقه هستیم و باید توریست‌درمانی را رونق ببخشیم؛ بماند که در همین روزها با معضل مهاجرت پزشکان و متخصصان روبه‌روییم. در همین رابطه دکتر حسن محبوبی‌پور، چشم‌پزشک خیری که در این سفر با او آشنا شدیم، برای‌مان توضیح داد که مهاجرت متخصصان چشم به میزانی جدی است که یافتن متخصصی برای درمان آب‌مروارید ۱۰ یا ۱۵ سال بعد تقریبا ناممکن خواهد شد. او در آسیب‌شناسی این روزهای متخصصان چشم‌پزشکی برای‌مان گفت: «ما به‌شدت به دستگاه‌ها وابسته هستیم و تحریم‌ها به‌شدت بر روند کار و کیفیت جراحی‌ها تأثیر گذاشته است، مثلا لنز باکیفیت نیست و ماجرای واردات بسیار پیچیده است و واردات هر قطعه داستان و‌ مافیای خودش را دارد و دستیابی به تجهیزات با‌کیفیت هر‌روز سخت‌تر می‌شود». او برای‌مان درددلی کرد و گفت: «یکی از دلایل مهاجرت واقعا بحث درآمد است. درست است که صرفا مادیات در امر ارائه خدمات پزشکی مهم‌ نیست اما همه که این دیدگاه را ندارند». به گفته او «چشم سال‌های سال همیشه رتبه اول رزیدنتی بوده اما چند سال اخیر به دلیل استرس بالای جراحی و درآمد پایین و عدم تأمین مالی دیگر طرفدار ندارد و شماره یک رزیدنتی گوش و حلق و بینی شده است؛ زیرا همه تمایل دارند جراحی رینو‌پلاسی انجام دهند». محبوبی‌پور ادامه داد: «از طرفی هم با مهاجرت متخصصان شاهد برنامه‌های کشورهای خارجی برای جذب متخصصان هستیم‌ که‌ هم بدون صرف هزینه برای تربیت یک متخصص به‌راحتی نیروی خود را جذب می‌کنند، هم سبب تخلیه ژنتیکی می‌شوند؛ به‌هرحال اکثر افرادی که سال‌ها درس می‌خوانند و تلاش می‌کنند تا تخصصی را در حد عالی کسب کنند، مطمئنا باهوش هستند و فرزندان باهوش هم‌ خواهند داشت؛ بنابراین حتی خودشان جذب کار نشوند، فرزندانشان برای این کشورها در آینده خدمت خواهند کرد».

‌در منطقه چشم‌پزشک متخصص وجود نداشت

وقتی از محلی‌ها پرسیدیم، دسترسی به پزشک‌چشم در منطقه چگونه است گفتند که هیچ متخصص چشم‌پزشکی وجود ندارد، شاید برای دندان بتوانند به شهرهای اطراف بروند اما برای چشم‌پزشک آن‌هم جراح هیچ‌ گزینه‌ای وجود ندارد یا باید به شیراز بروند یا همان دوبی! به گفته دکتر فقیهی دیگر متخصص خیریه نورآوران سلامت «بسیاری از بومی‌ها با داشتن کارت ملوانی می‌توانند به‌راحتی به دوبی سفر دریایی داشته باشند و هزینه این سفر ارزان‌تر از سفر به تهران است»؛ هرچند همان شب حضور ما دو بیمار که در دوبی عمل انجام داده بودند، برای درمان ویزیت شدند و قرار شد با حضور تیم جراحی مجدد چشمان‌شان جراحی شوند. کیفیت کار پزشکان ایرانی قابل‌قیاس با کشورهای منطقه نیست اما دسترسی به این متخصصان سخت شده و نورآوران سلامت حداقل توانسته در ۱۵ سال فعالیت خود با بیش از ۶۰ مأموریت در مناطق محروم بخشی از مشکلات حوزه درمان در بحث دندان کودکان و چشم را رفع کند. به گفته فقیهی نورآوران سلامت به سه بخش، مرکز که در تهران دفتر دارد و اکنون‌ در دژگان است، شرق که در مشهد مستقر است و اکنون در نقطه صفر مرزی سیستان‌وبلوچستان درحال ارائه خدمات است و غرب که تازه شروع به‌ کار کرده و دو اردوی جهادی داشته تقسیم می‌شود و‌ پزشکان همه مراکز در مأموریت‌ها مشارکت دارند و‌ در هر مأموریت حداقل ۱۵۰ متخصص مشارکت می‌کنند. پزشکان خیر، چهار روز تا یک هفته در مناطق محروم کاملا رایگان به ارائه خدمات می‌پردازند و از این فرصت به عنوان راهی برای کمک به هم‌وطنانشان بهره می‌برند و بی‌صبرانه در انتظار مأموریت جهادی بعدی می‌نشینند. بسیاری از پزشکان در سال‌های اخیر با دیدن‌ همکاران خود جذب این کار خیر شده و‌ اردوهای جهادی طرفداران بسیار دارد. کم نیستند متخصصانی که اردو‌های جهادی را نه‌فقط با نیت کمک که برای رسیدن به آرامش درون خود انتخاب می‌کنند و‌ معتقدند بودن کنار مردمان مناطق محروم به آنها در زندگی کمک بیشتری کرده و لذت این کار خیر از همه درآمدهایی که از حرفه خود کسب کرده‌اند، بیشتر بوده و هست.

در هر دوره جهادی بیش از ۲۰۰ بیمار جراحی چشم می‌شوند و روزانه بین ۶۰ تا۸۰ بیمار هم توسط اپتومتر‌ها و متخصصان چشم ویزیت می‌شوند. دندان‌های حداقل ۲۰ تا ۳۰ کودک نیز روزانه ویزیت و‌ درمان می‌شود؛ اینجا دژگان خط ساحلی خلیج فارس برای چهار ماه میزبان متخصصان به نام نقاط مختلف کشور است تا سلامتی را میهمان‌ خانه‌هایی کند که در روزگار سختشان قد خم نکرده و اگر توان مالی درمان ندارند، قلب بزرگی دارند و هر صبح با سبدی از سمبوسه‌های محلی، کیک خانگی و خوراکی‌های محلی به دیدار پزشکان می‌آیند.