|

دانش بزرگ‌مقیاس‌سازی تجارب خرد

این روزها که تب‌و‌تاب برنامه‌ریزی (از برنامه هفتم توسعه گرفته تا سند ملی دانش‌بنیان امنیت غذایی و نقشه راه آب کشور) در کشور و در میان جامعه نخبگانی و متخصصان داغ است، به یاد نوشته‌ای از دکتر محسن رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان، می‌افتم که در مقدمه کتاب 50 سال برنامه‌ریزی مکتوب کرده‌اند: «برنامه‌ریزی در ایران به آیینی نمادین تبدیل شده است -مثل آیین چهارشنبه‌سوری یا آیین نوروز- که همه باید جمع شویم و در یک تلاش جمعی، سندی رسمی تولید کنیم و بعد خویشتن را در اسارت این سند درآوریم و دست‌و‌پای آینده خود را به الزامات سندی که هیچ مبنای نظری جدی و قوی ندارد، مقید کنیم».

دانش بزرگ‌مقیاس‌سازی تجارب خرد

سارا رجب‌نژاد-فعال محیط‌ زیست: این روزها که تب‌و‌تاب برنامه‌ریزی (از برنامه هفتم توسعه گرفته تا سند ملی دانش‌بنیان امنیت غذایی و نقشه راه آب کشور) در کشور و در میان جامعه نخبگانی و متخصصان داغ است، به یاد نوشته‌ای از دکتر محسن رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان، می‌افتم که در مقدمه کتاب 50 سال برنامه‌ریزی مکتوب کرده‌اند: «برنامه‌ریزی در ایران به آیینی نمادین تبدیل شده است -مثل آیین چهارشنبه‌سوری یا آیین نوروز- که همه باید جمع شویم و در یک تلاش جمعی، سندی رسمی تولید کنیم و بعد خویشتن را در اسارت این سند درآوریم و دست‌و‌پای آینده خود را به الزامات سندی که هیچ مبنای نظری جدی و قوی ندارد، مقید کنیم».

از ایرادات برنامه‌ریزی در کشور زیاد گفته و شنیده و نوشته و خوانده شده است؛ از جملاتی مانند «به جای مفهوم توسعه، مفاهیم رشد و پیشرفت در اولویت اول‌اند»، «گفتمان توسعه در جامعه نخبگانی نهادینه نشده است»، «نخبگان در تنظیم برنامه‌ها مشارکت جدی و واقعی ندارند» و «مجریان برنامه‌ها پس از ورود به مرحله اجرا، دیگر از توان اجرائی و نظارتی نخبگان بهره نمی‌برند» گرفته تا جملاتی مثل «برنامه‌ها بدون توجه به زیرساخت‌ها و هزینه‌های اجرا تدوین می‌شوند»، «برنامه‌های تهیه‌شده، بلندپروازانه و خوش‌بینانه هستند» و «نتایج آسیب‌شناسی برنامه‌های گذشته، در برنامه‌های آینده مورد توجه قرار نمی‌گیرد»؛ جملاتی که هر‌یک، گوشه‌ای از واقعیت موضوع را آشکار می‌کنند و اگر‌چه شاید به‌تنهایی گویای همه جوانب موضوع نباشند؛ ولی در مجموع دید وسیع و کاملی را به دست می‌دهند.

چالشی که قصد دارم با تأکید بر حیطه برنامه‌ریزی آب و محیط‌ زیست به آن بپردازم، هیچ‌یک از جنبه‌های فوق نیست. یک شرکت دانش‌بنیان را در نظر بگیرید که به‌تازگی شروع به فعالیت کرده، تیم تشکیل داده و در حال توسعه محصول است. احتمالا همه‌ چیز تا زمان رسیدن به تجاری‌سازی محصول و تولید آن در تیراژ گسترده متناسب با نیازهای بازار، خوب پیش می‌رود؛ اما در همین مرحله است که چالش‌های بزرگ، خود را نشان می‌دهند و از میان انبوه شرکت‌های دانش‌بنیانی که به این مرحله می‌رسند، تنها تعداد انگشت‌شماری موفق می‌شوند. در حقیقت، هنر شرکت‌های موفق این است که کار کوچک‌مقیاس خود را به نحو احسن بزرگ‌مقیاس می‌کنند.

در امر برنامه‌ریزی آب و محیط‌ زیست هم همین‌طور است. واقعیت این است که عمدتا تا پایان فاز پایلوت‌ها (پروژه آزمایشی)، در اجرائی‌شدن طرح‌های آب و محیط‌ زیست، مشکل عدیده‌ای نداریم. متخصصان خوبی هم در طیف دانشگاهیان و نخبگان و هم در طیف نیروهای اجرائی و میدانی داریم که می‌‎توانند ابعاد مختلف موضوع را با توان علمی خود پیش ببرند. عمدتا ارتباطات بین‌المللی خوبی هم به واسطه این نیروها وجود دارد که با تکیه بر آن، نواقص دانشی رفع شده و متناسب با دانش روز دنیا، موضوع پیش می‌رود. در ادامه کار، تولید برنامه اولیه هم به‌خوبی انجام می‌شود و حتی وقتی کار در مقیاس آزمایشی یعنی پایلوت هم اجرا می‌شود، نتایج موفقیت‌آمیزی به دست می‌آیند. دقیقا همان چالش شرکت‌های دانش‌بنیان اینجا هم خود را نشان می‌دهد و بزرگ‌مقیاس‌کردن تجربه‌های موفق فاز پایلوت، چالش‌هایی را متوجه اجراکنندگان برنامه می‌کند که احتمالا آنها را نادیده گرفته بودند.

بیایید یک نمونه را که اتفاقا یک نمونه به‌هم‌پیوسته آب و محیط‌ زیست و حتی کشاورزی است، دقیق‌تر بررسی کنیم. بدون‌تردید بزرگ‌ترین طرح احیای تالابی و دریاچه‌ای اجرا‌شده در کشور و حتی منطقه، طرح احیای دریاچه ارومیه است؛ طرحی با پشتوانه علمی ده‌ها دانشگاه مادر کشور و هدایت دانشگاه صنعتی شریف، با شبکه بین‌المللی قدرتمند و با پایلوت‌های موفق متعدد؛ از پایلوت تغییر الگوی کشت در منطقه حسنلو گرفته تا پایلوت موفق اشتغال جایگزین و معیشت مکمل در خانه توسعه تکاب. واقعیت این است که به دلیل فقدان تجربه کافی درباره بزرگ‌مقیاس‌کردن پایلوت‌ها، این طرح‌ها در فاز بزرگ‌مقیاس‌شدن، دچار چالش‌های عدیده شده‌اند و طبیعتا برنامه‌های کلان تدوین‌شده برای آنها، دچار اشکال شده است. گویی اینجا یک حلقه مفقوده داریم و آن هم «دانش بزرگ‌مقیاس‌سازی تجارب خرد» است. تصمیم‌سازان، برنامه‌ریزان و تصمیم‌گیران کلان کشور، باید با اتکا به این دانش، به تدوین دستورالعمل‌ها، قوانین، برنامه‌ها و اسناد خود بپردازند؛ وگرنه نظیر ده‌ها برنامه دیگر، محکوم به شکست خواهند بود. خیلی مهم است بدانیم که به نتیجه نرسیدن هر برنامه‌ای، آسیبی جبران‌ناپذیر به سرمایه اجتماعی دستگاه حکمرانی وارد می‌کند و لازم است هر برنامه‌ریزی، پیش از ابلاغ برنامه خود، ارزیابی کند که اگر برنامه‌اش به هر دلیلی اجرا نشود، کدام تبعات اجتماعی‌ بروز خواهند کرد.

در توضیح علل ناموفق‌بودن بزرگ‌مقیاس‌سازی تجارب خرد، عوامل متعددی را می‌توان برشمرد؛ اما از نظر من، دو نکته اهمیت ویژه دارند. اول ناهم‌راستایی یا بدتر از آن، تناقض برنامه‌هاست. هر برنامه‌ای باید با برنامه‌های هم‌زمان یا پیش از خود، تناسب داشته باشد. تعریف اهداف مختلف و ناهمسو در برنامه‌های موازی، سم مهلکی است که از همان ابتدا، احتمال تأثیرگذاری برنامه را به‌شدت کاهش داده و به عبارت بهتر، برنامه‌ها را از همان ابتدا محکوم به شکست می‌کند. مثلا اگر یک برنامه توسعه کشاورزی، یک برنامه مدیریت مصرف آب و یک برنامه بهبود شرایط زیست‌محیطی، بدون هماهنگی با هم تدوین شوند، به دلیل تفاوت در پارادایم برنامه‌ها و اهداف‌شان، همگی در اجرا شکست خواهند خورد.

نکته دوم، توجه به شبکه مدیران میانی است. این مدیران که در واقع در میانه هرم مدیریتی قرار دارند، به‌عنوان رابط بین مدیران عالی و سرپرستان خرد، از یک سو تبیین اهداف مدیران عالی برای زیرمجموعه‌ها و از سوی دیگر، گزارش‌دهی اقدامات انجام‌شده از طریق زیرمجموعه‌ها به مقامات عالی را بر‌عهده دارند و نوع مواجهه آنها با مسائل، سرنوشت کار را مشخص می‌کند. این مدیران، پاشنه‌آشیل عمده برنامه‌ها هستند و از قضا عمدتا با تغییر مدیران عالی، تغییر نمی‎‌کنند. مدیران عالی باید در نظر داشته باشند که موفقیت یا عدم موفقیت برنامه‌های آنها، در عمل، به میزان درخورتوجهی به همین مدیران میانی بستگی دارد و در نتیجه، باید شبکه‌ای به‌هم‌پیوسته و منسجم از این مدیران را به وجود آورند. در‌این‌صورت حتی با تغییر مدیران عالی، در عمل تغییری در سمت و سوی اجرائی شاهد نخواهیم بود و برنامه‌ها روی روال پیش خواهند رفت؛ امری که همیشه در تغییر دولت‌ها و حتی مجلس‌ها، شاهد خلاف آن هستیم. به نظر می‌رسد وقت آن فرا‌رسیده که برنامه‌ریزان، مکثی کوتاه کرده و از بالا، نگاهی جامع به برنامه‌های گذشته و در حال تدوین داشته باشند تا از این رهگذر، بتوانند نسخه‌ای شفابخش برای آینده تجویز کنند.