حالات انسانی و متغیر بودن جهان پیرامون
نظری خواندم از یک تحصیلکرده روانشناسی به این صورت که: «وقتی بپذیریم که شاید همه چیز در زندگی موقتی است، حالا شاید بتوانیم از این فرصتی که زندگی به ما داده است تا بودن و حضور و وجود کسی یا چیزی را تجربه کنیم، بیشتر لذت ببریم...»
نظری خواندم از یک تحصیلکرده روانشناسی به این صورت که: «وقتی بپذیریم که شاید همه چیز در زندگی موقتی است، حالا شاید بتوانیم از این فرصتی که زندگی به ما داده است تا بودن و حضور و وجود کسی یا چیزی را تجربه کنیم، بیشتر لذت ببریم...»
اما به نظر، نگاه «موقت» به اتفاقات و آدمها نگاه درست و کاملی نیست.
نگاه موقتیبودن به اتفاقات و آدمها به لحاظ روانی، در حالی که انتظار یا توقع داریم که حال و موقعیت خوبی، دائمی باشد، با اضطراب همراه است. همچنین نگاه موقتیبودن به اوقات و لحظاتی که آدمی به درد و رنج افتاده است، با این دید که آن درد و رنج بالاخره تمام میشود، ما را در وضعیت گذران و نوعی بیتوجهی و بیخیالی به رنج واقع قرار میدهد و این قضیه، توجه و درک و دریافت ما از آن رنج را کم کرده
یا از بین میبرد.
به نظر میرسد انگاره موقتیبودن به پدیدهها، انگاره درستی نیست. اینکه پذیرفته شود چیزی موقتی است باید ابتدا فهم کرد و انگاشت که چیزی «دائمی» است. وقتی امکان فهم «دوام» وجود ندارد، امکان فهم «موقتیبودن» هم وجود ندارد. به عبارتی وقتی ما با هیچ پدیده مداومی در عالم مواجه نیستیم، هر آنچه از «دائمیبودن» فهم میکنیم، وهم است و غیرواقعی و جعلی. بههمینترتیب «موقتیبودن» هم امری جعلی و هر تصوری از آن وهم است.
بلکه باید انگاشت هر چیز همانگونه که هست، هست و آنچه هست در حرکت و تغییر و تحول است و این حرکت و تغییر و تحول به لحاظ معنایی بیارتباط به دائمی یا موقتی بودن است.
بیربط نیست که این نظر در نقد قید زمان موقت یا دائمی بودن، برای ازدواج هم اینجا مطرح شود که «ازدواج» بهعنوان انسانیترین و فراگیرترین قرارداد اجتماعی، قراردادی که عطف و شمولیت به حالات و عواطف و تفکرات و خطمشیهای شخصی دو انسان دارد و انتظار میرود با انواع ضمانتهای فرهنگی، حقوقی و مالی مقید و محکم میشود که دائمی باشد و اگر نباشد امری نکوهیده است که باید طرفین انواع خسارتهای عاطفی، اعتباری و مالی را متحمل شوند، سراسر اشکال است.
در جهانی که بارزترین ویژگی آن تغییر و تحول است و انسانی که هر لحظه و هر روز درک و دریافتی نو از خود و جهان پیرامون دارد، چگونه میتواند چیزی را تعهد کند که امکان
ثبات ندارد؟
دو طرف قرارداد ازدواج، چندان که در مییابند توافق اولیه، با همان شرایط و انتظارات، قابلیت دوام ندارد، یا باید بپذیرند که ازدواجشان بهصورت خسارتباری پایان پذیرد، یا با تلاش در جهت حفظ شکل قرارداد، با انواع اختلالات و اختلافات و عدم تعهدات مواجه باشند!
چه هیچ نوع قرارداد اجتماعی دیگری هم با توجه به زمینه قرارداد (همچون قراردادهای کاری و حرفهای) نمیتوان یافت که مانند ازدواج، امکان تغییر و تحول و تعدیل برای طرفین در آن دیده نشده باشد.
این است که عدهای از متفکران مسائل انسانی و اجتماعی در زمان حاضر (همچون مصطفی ملکیان)، مسئله تعیین مدت زمان در ازدواج، با امکان تمدید بهشرط رضایت طرفین را مطرح میکنند؛ البته که پذیرش فرهنگ عمومی و مسائلی مانند استقلال مالی طرفین تسهیلگر چنین ازدواجی است.