|

دردی که با شکایت درمان نمی‌شود

یکی از صحنه‌های سریال «افعی تهران» با بازی «پیمان معادی» سبب شده تا رنج قدیمی بسیاری از کودکانی که در دهه 60 به مدرسه می‌رفتند، سر باز کند و از سوی دیگر همان‌قدر که مورد توجه مردم واقع شده، با شکایت دادستانی و آموزش‌وپرورش همراه شده است. صحنه‌ای که «آرمان بیانی»، کارگردان و منتقد، ناظمی که هر روز او را در مدرسه کتک می‌زده تا آدم شود، از ماشین در میانه بزرگراه پیاده می‌کند، دل تماشاگران را خنک می‌کند و به نوعی انتقام بخشی از کتک‌هایی را که در دوران مدرسه خورده‌ایم و خودکارهایی که لای انگشتانمان و در دستان معلم تحت فشار قرار می‌گرفت یا انتقام روی یک پا دم سطل آشغال و نزدیک تخته روبه‌روی بقیه کلاس ایستاده‌ایم، گرفت.

دردی که با شکایت درمان نمی‌شود

یکی از صحنه‌های سریال «افعی تهران» با بازی «پیمان معادی» سبب شده تا رنج قدیمی بسیاری از کودکانی که در دهه 60 به مدرسه می‌رفتند، سر باز کند و از سوی دیگر همان‌قدر که مورد توجه مردم واقع شده، با شکایت دادستانی و آموزش‌وپرورش همراه شده است. صحنه‌ای که «آرمان بیانی»، کارگردان و منتقد، ناظمی که هر روز او را در مدرسه کتک می‌زده تا آدم شود، از ماشین در میانه بزرگراه پیاده می‌کند، دل تماشاگران را خنک می‌کند و به نوعی انتقام بخشی از کتک‌هایی را که در دوران مدرسه خورده‌ایم و خودکارهایی که لای انگشتانمان و در دستان معلم تحت فشار قرار می‌گرفت یا انتقام روی یک پا دم سطل آشغال و نزدیک تخته روبه‌روی بقیه کلاس ایستاده‌ایم، گرفت.

آغاز واکنش‌ها

سریال «افعی تهران» اگرچه در ظاهر درباره‌ یک قتل سریالی و بحران‌های کارگردانی با گره‌های روانی و حواشی بسیار درباره ساختن آن است، اما کودکان و آزار کودکان و آسیب‌هایی که در زندگی بزرگسالان می‌بینند، در پس‌زمینه فیلم برجسته و همواره همراه قصه اصلی فیلم است. این سریال حداقل در دو صحنه برخلاف کلیشه‌های معمول عمل کرده است؛ یکی در این صحنه که همه انتظار داشتند او با مهربانی با ناظم که حالا سالخورده است رفتار کند، اما او پس از این همه سال توان بخشیدن ندارد. تعداد اندکی با دلخوشی از این صحنه یاد کرده بودند و البته عده‌ای نیز به تغییرات خوب رخ‌داده طی این چند دهه در نحوه رفتار آموزگاران اشاره کرده بودند. یعنی همان اتفاقی که قرار بود توسط یک سریال یا یک اثر فرهنگی و هنری رخ دهد.

از 17 اردیبهشت که خبر شکایت منتشر شد تا به حال واکنش‌های متعددی به این اتفاق رخ داده است. مدیرکل دفتر حقوقی، املاک و حمایت قضائی با تأکید بر اینکه وزارت‌ آموزش‌وپرورش اولین مدافع حقوق معلمان است، اعلام کرده بود‌ شکایت و اعلام جرم رسمی وزارت آموزش‌وپرورش به دادستان عمومی و انقلاب، ارائه و توقف پخش سریال مورد اشاره بوده و برخورد قانونی لازم تقاضا شده است. البته سریال پخش شد و ادامه پیدا کرد، اما برخی تشکل‌ها مانند تشکل‌های فرهنگیان ولایی استان یزد، مجمع فرهنگیان ایثارگر استان، کانون تربیت اسلامی، جامعه اسلامی فرهنگیان یزد، جمعیت فرهنگیان جوان، کانون فرهنگیان حزب مؤتلفه، کانون فرهنگیان شانای یزد و هیئت اندیشه‌ورز بسیج فرهنگیان استان یزد نیز خواستار پیگیری و برخورد قانونی با سریال افعی تهران شدند. همین شکایت‌ها سبب شد داغ این رفتارهای خشونت‌بار تازه شود و اکثر افراد از چهره‌های شناخته‌شده همچون هانیه توسلی و تعداد زیادی دیگر به تجربه کتک‌هایی که خورده بودند اشاره کنند. هانیه توسلی نوشت: «هرگز مدیر دوران مدرسه راهنمایی‌ام را نخواهم بخشید و نه رفتار ظالمانه و احمقانه‌شان رو فراموش خواهم کرد».

یکی از واکنش‌ها نوشته حامد وحدتی‌نسب، باستان‌شناس بود. او با نام‌بردن از معلمی در دوران راهنمایی‌اش، او را نمونه یک بیمار روانی خوانده که عاشق انواع تنبیهات بدنی بود مثل بلندکردن با دو گوش، لگدزدن به پهلوها، ضربه‌زدن به صورت و... . او ماجرایی را نقل می‌کند که روزی این معلم را می‌بیند و می‌شناسد و به آرامی بالای سرش می‌رود و به او می‌گوید: «تنها به این دلیل که حوصله مواجهه با پلیس فرودگاه را ندارم، دندان‌هایت را در دهانت خرد نمی‌کنم». این نوشته کوتاه کامنت‌های زیادی گرفته است که تقریبا همه این کامنت‌ها به‌جز یکی دو کامنت یا در تأیید این واکنش است یا روایت خاطراتی مشابه و... . بقیه روایت‌ها در شبکه‌های اجتماعی نیز حکایت از چنین واکنش‌هایی دارد.

شکایت به جای عذرخواهی

در‌واقع این نوشته‌ها فرصتی تلخ را در اختیار مسئولان قرار می‌دهد که به جای دفاع از این ضربات جبران‌ناپذیری که بر روح و روان جامعه تأثیر گذاشته است، از این اتفاقات عذرخواهی کنند. شاید شکایت‌کنندگان با مرور این اتفاقات دریافته باشند که این موضوع با شکایت حل‌وفصل نمی‌شود؛ یک معضل اجتماعی است که باید به‌گونه‌ای دیگر حل شود. هرچند اکنون شرایط قابل مقایسه با دهه 60 نیست، اما عجیب است که چرا باید از آن رفتارها دفاع کنند و آن ناظم را نماد تمام معلمان زحمتکش و تأثیرگذار بدانند؟