ابوالقاسم دلفی در گفتوگو با «شرق» تأکید کرد
کاهش تنش با آژانس، فوریترین دستور کار دولتچهاردهم
در صورت عدم همکاری، قطعنامه آتی شورای حکام تندتر خواهد شد
با صدور قطعنامه چهارشنبه هفته گذشته سه کشور اروپایی عضو برجام (آلمان، فرانسه و انگلستان) در نشست فصلی شورای حکام و به دنبال آن ارسال نامه مشترک لندن، پاریس و برلین به شورای امنیت و طرح موارد نقض برجام توسط ایران، اکنون نگرانیها درباره آمادهشدن بسترهای لازم حقوقی و سیاسی در جهت فعالشدن مکانیسم ماشه و بازگشت قطعنامههای شورای امنیت دوچندان شده است.
مالک مصدق: با صدور قطعنامه چهارشنبه هفته گذشته سه کشور اروپایی عضو برجام (آلمان، فرانسه و انگلستان) در نشست فصلی شورای حکام و به دنبال آن ارسال نامه مشترک لندن، پاریس و برلین به شورای امنیت و طرح موارد نقض برجام توسط ایران، اکنون نگرانیها درباره آمادهشدن بسترهای لازم حقوقی و سیاسی در جهت فعالشدن مکانیسم ماشه و بازگشت قطعنامههای شورای امنیت دوچندان شده است. اگرچه به واسطه درگذشت سیدابراهیم رئیسی و در پی آن برگزاری انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری، این روزها بیشتر توجهات رسانهای معطوف به رقابتهای سیاسی است، اما در پس پرده سیاست خارجی وضعیت برای ایران مثبت ارزیابی نمیشود. هرچند برخی جریانهای داخلی با یک سوءمحاسبه و سوءبرداشت به دنبال موجسواری سیاسی خود از صدور قطعنامه شورای حکام و ارتباطدادن آن به انتخابات ریاستجمهوری ایران بودند، اما واقعیتهای جاری در عرصه بینالملل خلاف آن را ثابت میکند و نشان از این دارد که اروپاییها و آمریکا در فاصله ۱۵ ماه تا انقضای قطعنامه ۲۲۳۱ به عنوان ضامن اجرای برجام، سعی دارند یا مذاکرات جدید با ایران در دستور کار قرار بگیرد که هدفش حصول توافقی فراتر از برجام سال ۲۰۱۵ باشد یا آنکه در نهایت باید منتظر بازگشت قطعنامههای شورای امنیت بود. از اینرو، «شرق» در گفتوگویی با ابوالقاسم دلفی به بررسی دقیقتر دلایل و اهداف اروپا از صدور قطعنامه ضدایرانی در شورای حکام پرداخته است. البته در ادامه گپوگفت با سفیر پیشین ایران در صربستان، فرانسه، بلژیک، کلمبیا و شیلی سعی شده سناریوهای پیشروی ایران را هم به بوته تحلیل برده و تبعات ناشی از احتمال فعالشدن مکانیسم ماشه و بازگشت شش قطعنامه پیشین شورای امنیت را با این دیپلمات باسابقه کشور واکاوی کنیم. در همین راستا، دلفی وضعیت کنونی پرونده هستهای ایران پس از قطعنامه شورای حکام و نامه آلمان، فرانسه و انگلستان به شورای امنیت را چنان وخیم میبیند که تأکید میکند: «کاهش تنش با آژانس باید مهمترین و فوریترین دستور کار سیاست خارجی دولت چهاردهم باشد». آنچه در ادامه میخوانید ماحصل این گفتوگو است.
جناب دلفی، لحن و محتوای دو گزارش رافائل گروسی پیش از نشست فصلی خرداد شورای حکام و نیز پیشنویس قطعنامه تروئیکای اروپایی عضو برجام (آلمان، فرانسه و انگلستان) علیه برنامه هستهای ایران قدری غافلگیرکننده نبود؟
در سیاست خارجی چیزی به نام غافلگیری معنا ندارد. یک دیپلماسی هوشمند، همیشه خود را برای همه سناریوها و بهخصوص بدترین سناریوها آماده میکند.
این نکته شما کاملا درست است، اما در همین اردیبهشت تهران میزبان رافائل گروسی بود و در جریان دیدار مقامات ایران با مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی بنای همکاری بیشتر و کاهش اختلافات پادمانی گذاشته شد، اما بهناگاه شاهد دو گزارش تند گروسی و در نهایت صدور قطعنامه پاریس، برلین و لندن بر پایه همین دو گزارش بودیم.
موضوع فراتر از این است که بخواهیم انتظار داشته باشیم با یک سفر رافائل گروسی به ایران، اختلافات کاهش پیدا کند یا از آن طرف، انتظار داشته باشیم با یک سفر رافائل گروسی و چند دیدار و گفتوگوی مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی با مقامات ایران، این نهاد (آژانس) گزارش خود را ملایمتر بنویسد. فراموش نکنیم که بحران کنونی نتیجه رفتار ماههای قبل است. کمااینکه رافائل گروسی در نشست فصلی قبل هم انتقادهایی جدی به عملکرد تهران داشت، اما آن زمان به واسطه سایه سنگین جنگ غزه و فشار آمریکاییها برای عدم تصاعد تنش هستهای در کنار جنگ غزه و جنگ اوکراین، از اتخاذ سیاست ضدایرانی توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی، رافائل گروسی و سه کشور اروپایی عضو برجام جلوگیری شد، وگرنه به نظر میرسد باید قبلتر از اینها شاهد این رفتار از سوی غرب و آژانس میبودیم.
در این بین، به نظر میرسد سه کشور اروپایی عضو برجام (آلمان، فرانسه و انگلستان) اکنون سیاستهای بهمراتب تندتری از آمریکاییها را علیه برنامه هستهای ایران در دستور کار قرار دادهاند؛ تا جایی که به نقل از نیویورکتایمز، این دولت بایدن بود که سعی کرد قطعنامه چهارشنبه هفته گذشته پاریس، لندن و برلین را قدری ملایمتر کند. آیا اکنون اروپاییها با ایران و برنامه هستهای ما سر ناسازگاری دارند؟ آیا موضوع تقسیم وظایف و پیشبردن سناریوی پلیس خوب و پلیس بد بین اروپا و آمریکاست؟
مسئله نه سر جنگ اروپا با ایران است و نه تقسیم وظایف و پیشبردن سیاست پلیس خوب و پلیس بد؛ موضوع اینجاست که قاره اروپا، چه به لحاظ ژئوپلیتیکی و چه به لحاظ ژئواستراتژیکی، در همسایگی خاورمیانه قرار دارد و کوچکترین اتفاقی، جدیترین و مهمترین و درعینحال مستقیمترین آثار خود را بر قاره سبز دارد. از طرف دیگر، برای اروپاییها همواره تحولات مربوط به ایران بسیار حائز اهمیت بوده است؛ چون هرگونه اتفاقی در ایران میتواند به شکل جدی روی مناسبات خاورمیانه و به دنبال آن اروپا اثر بگذارد. به همین دلیل اگر دقت کرده باشید، اتفاقا بنای مذاکرات هستهای در سالهای ۲۰۰۰، ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ توسط اروپاییها گذاشته شد و بعد از آن بود که آمریکاییها به آن اضافه شدند. به همین دلیل، در طول این دو دهه، اروپاییها در کنار آمریکا مهمترین طرف مذاکره ما بودهاند و این مسئله برای قاره سبز و بهخصوص اتحادیه اروپا آنقدر اهمیت دارد که در کمیسیون اروپا مقرر شده روابط حسنه کشورهای اروپایی با جمهوری اسلامی ایران به بعد از تبدیل وضعیت پرونده هستهای ایران از حالت به زعم آنها نظامی به حالت صلحآمیز موکول شود.
از این بازخوانی تاریخی میخواهید به چه چیزی برسید؟
میخواهم به این نکته برسم که اروپا همواره در طول دو دهه گذشته که مذاکرات هستهای با ایران را پیش بردهاند، در مقاطع مختلف سعی کردهاند تنش هستهای کنترل و مدیریت شود.
ولی اکنون اقتضائات و رفتار اروپاییها چیز دیگری میگوید؟
اتفاقا میخواستم به این نکته برسم که اروپاییها سر جنگ با ایران ندارند، بلکه نتیجه اتخاذ راهبرد غلط ما در حوزه هستهای باعث شده است که شرایط کنونی پیش آید.
گفتههای شما بر این دلالت دارد که ما در شکلگیری مشکلاتمان نقش جدی داشتهایم؟
البته که نه؛ باید یادآوری کنم که نمیتوان همه تقصیرها و مشکلات را گردن ایران انداخت و از آن طرف اروپاییها و آمریکا را تطهیر کرد. به هر حال فراموش نمیکنیم که پس از خروج دونالد ترامپ از برجام، شرایط کنونی به وجود آمد. اروپاییها هم علیرغم تمام تلاشهایی که داشتند، نتوانستند تعهدات اقتصادی و تجاری مندرج در برجام را برای ایران اجرائی کنند.
نخواستند یا نتوانستند؟! چون فراموش نمیکنیم اروپاییها دو ایده spv و اینستکس را مطرح کردند که هیچکدام در نهایت به نتیجه نرسید؟
نمیتوان به ضرس قاطع گفت نخواستند؛ چون واقعا شاهد بودیم که اروپاییها با وجود تمام کارشکنی و سیاستهای مخرب دونالد ترامپ، سعی کردند در آن زمان بار تعهدات آمریکا را هم تقبل کنند و برجام پیش برود؛ کمااینکه وقتی به سال ۲۰۱۵ و آغاز به کار برجام بازمیگردیم، شاهد فصل تازهای از مناسبات اقتصادی، تجاری و دیپلماتیک بین ایران و اروپاییها بودیم. آن روابط آنقدر گسترده و عمیق شد که علاوه بر ناخرسندی آمریکا، حتی باعث نگرانی دو متحد تهران یعنی پکن و مسکو شد. پس میبینید که مناسبات ایران و اروپا میتواند در یک بستر مناسب تا چه اندازه عمیق و راهبردی باشد. اگر میبینید اکنون در روزهای اخیر اروپاییها دست به اتخاذ سیاستهای ضدایرانی زدهاند، صرفا به دلیل پروندههای لاینحل ما در همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تشدید اختلافهای پادمانی نیست. حتی موضوع به عدم صدور روادید برای بازرسان اروپایی آژانس هم بازنمیگردد که البته آن اقدام تهران هم در به وجود آمدن شرایط کنونی مؤثر بود.
با این اوصاف باید پرسید موضوع به چه بازمیگردد؟
ببینید، ما از یک سو باید مسائل دیگر در حوزه فراهستهای مانند جنگ اوکراین را در نظر بگیریم که در تقریبا سه سال گذشته سعی شده است از طریق روسیه پای ایران به این جنگ باز شود و از سوی دیگر روابط دیپلماتیک ما با اروپاییها، بهخصوص در دولت سیزدهم، بهشدت افول کرده است. خب طبیعتا در شرایطی که نه مناسبات دیپلماتیک قویای بین ایران و اروپا وجود دارد و از طرف دیگر نه قاره سبز از ناحیه تهران در جنگ اوکراین احساس امنیت میکند، طبیعتا نتیجه این روند مخرب در پرونده هستهای بروز و ظهور بیشتری پیدا خواهد کرد. عکس آن هم کاملا صادق است؛ وقتی مناسبات سیاسی و دیپلماتیک و نیز روابط اقتصادی و تجاری ما و اروپا یک روال منطقی و بدون تنش را در پیش بگیرد، قاره سبز هم سعی خواهد کرد در موضوعات هستهای و اختلافات پادمانی ایران و آژانس نقش تسهیلگر یا تنشزدا را ایفا کند. به همین دلیل است که من بارها در گفتوگو با «شرق» تأکید فراوان داشتم که جمهوری اسلامی ایران به هر طریقی که شده نباید پنجره روابط با اروپا را ببندد. اکنون هم تکرار میکنم به رغم اقدام سه کشور اروپایی عضو برجام یعنی آلمان، فرانسه و انگلستان در صدور قطعنامه ضدایرانی در جریان نشست شورای حکام، نباید بر اساس موضعگیری برخی چهرههای رادیکال داخلی دست به اقدام زد.
یعنی شما سناریوی واکنش متقابل را مخرب میدانید؟
صددرصد. ما در این شرایط که دولت مستقری هم نداریم، نباید به سمت کاهش تعهدات هستهای یا افزایش سطح غنیسازی پیش رویم. باید در یک تصمیمگیری عقلانی و هوشمندانه، کماکان پنجره روابط با اروپا را باز نگه داریم.
در سایه آنچه عنوان کردید، به این نتیجه میرسم که اگر تهران مانند دو قطعنامه ژوئن و نوامبر ۲۰۲۲ دست به اقدام متقابل بزند، احتمال واکنش تندتر از سوی اروپاییها وجود دارد. برداشتم درست است؟
بله، به اعتقاد من این روندی است که از نشست فصلی شورای حکام در هفته گذشته آغاز شده است و اگر جمهوری اسلامی ایران دست به واکنشی مانند دورههای قبل بزند و برای مثال غنیسازی ۶۰درصدی خود را به ۹۰ درصد برساند یا از سانتریفیوژهای پیشرفتهتر استفاده کند و همچنین به دنبال خروج از پروتکل الحاقی یا انپیتی باشد، بدونشک در نشست فصلی بعدی شورای حکام گزارش رافائل گروسی لحن تندتری پیدا خواهد کرد و به دنبال آن، قطعنامه تنبیهی و الزامآور شدیدتری صادر میشود که حتی میتواند زمینه ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل را فراهم آورد... .
بهویژه آنکه پنجشنبه هفته گذشته هم سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلستان در نامهای به شورای امنیت موارد ادعایی نقض تعهدات هستهای ایران را مطرح کردند که از منظر برخی کارشناسان، گام نخست برای فعالشدن مکانیسم ماشه و بازگشت شش قطعنامه پیشین شورای امنیت است.
این نکته شما اتفاقا از منظر دیگر میتواند حائز اهمیت باشد.
چه منظری؟
اکنون در محافل کارشناسی و رسانهای چنین برداشت میشود که در صورت واکنش متقابل تهران، اروپاییها در نشست فصلی بعدی گام جدیتری برخواهند داشت و به سمت فعالشدن مکانیسم ماشه خواهند رفت. اما نباید فراموش کنیم که مسئله اولا به اروپاییها، اتحادیه اروپا و سه کشور اروپایی عضو برجام بازنمیگردد و از طرف دیگر نمیتوانیم این تصور را داشته باشیم که موضوع تا سه ماه آینده و زمان نشست فصلی شورای حکام مسکوت میماند. چون قطعا در صورت واکنش متقابل تهران، چه در قالب افزایش سطح و میزان غنیسازی، چه در قالب کاهش تعهدات بیشتر هستهای و به دنبال آن افزایش بیشازپیش اختلافات پادمانی و همچنین تصمیم احتمالی برای خروج از پروتکل الحاقی صرفا واکنش لندن، پاریس، برلین و اتحادیه اروپا را به دنبال ندارد. آن زمان آمریکاییها پیش از خود اروپاییها وارد عمل خواهند شد و صحنه فعلی کاملا تغییر خواهد کرد.
چطور؟
شما قبلتر به سناریوی تقسیم وظایف و پلیس خوب و بد بین اروپا و آمریکا اشاره کردید، یعنی اکنون دولت بایدن پلیس خوب است. چون آمریکاییها سعی کردهاند رفتارهای اروپا را در مقابله با ایران در نشست فصلی شورای حکام قدری تعدیل و کنترل کنند. اما امکان دارد در نشست بعدی و در صورت واکنش ایران، این ایالات متحده باشد که محوریت اقدامات ضدایرانی را در دست بگیرد، حتی اگر بایدن در آستانه انتخابات ریاستجمهوری باشد. از طرف دیگر فراموش نکنیم که آژانس بینالمللی انرژی اتمی میتواند نشست فوقالعادهای را پیش از نشست فصلی شورای حکام برای برنامه هستهای ایران برگزار کند. پس دوباره تکرار میکنم که تهران با وجود صدور قطعنامه چهارشنبه هفته گذشته از سوی آلمان، فرانسه و انگلستان نباید پنجره روابط با اروپا را ببندد و از طرف دیگر در همین گفتوگو با «شرق» تأکید میکنم که محوریت سیاست خارجی دولت چهاردهم، چه قالیباف باشد، چه پزشکیان یا هر فرد دیگری باید به فوریت روی کنترل تنش با آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار بگیرد.
چرا؟
چون به نظر من از نشست فصلی شورای حکام از هفته گذشته قطعا شرایط به سمتی پیش خواهد رفت که طی ۱۵ ماه پیشرو تا قبل از انقضای قطعنامه ۲۲۳۱، تهران یا باید وارد مذاکرات جدیدی با غرب شود یا در غیراینصورت تلاشها به سمت فعالشدن مکانیسم ماشه پیش خواهد رفت.
پس شما هم معتقدید که مذاکرات برای احیای برجام سال ۲۰۱۵ دیگر از حیز انتفاع خارج شده است؟
کاملا بدیهی است و دولت چهاردهم هم نباید دیگر شعار سیاست خارجی خود را روی احیای برجام سال ۲۰۱۵ بگذارد.
البته نباید فراموش کنیم که موضوع فراتر از دولت است. به هر حال مذاکرات هستهای امری فراقوهای است.
نکته شما درست است. اما نمیتوان وزن دولتها را هم نادیده گرفت و سمتوسوی سیاست خارجی قوه مجریه برای ترسیم نوع روابط با اروپا و آمریکا را هم از تحلیلها حذف کرد. بهویژه آنکه من معتقدم اکنون، نه اروپاییها و نه آمریکاییها دیگر مذاکرهای برای احیای برجام سال ۲۰۱۵ ندارند. این را به شما قول میدهم که بعد از تعیین تکلیف انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، غرب وارد مذاکراتی با ایران خواهد شد که باید علاوه بر حوزه هستهای، حوزههای منطقهای، نظامی و دفاعی و همچنین حقوقبشری را هم در بر گیرد.
و تهران چنین مذاکرهای را میپذیرد؟
دیپلماسی در نقطه جوش را فراموش نکنید. وقتی بحران اوج میگیرد، ضرورت بهکارگیری اهرم دیپلماسی بیشتر خود را نشان میدهد. اتفاقا موضوع اینجاست که چون دولت روحانی روی کار نیست و خود رادیکالها حضور دارند، راحتتر میتوان یک مذاکرات جامع را با غرب بدون سنگاندازی یا کارشکنی داخلی پیش برد. چون دیگر خبری از آتشزدن برجام در مجلس، نطقهای تند و آتشین یا نظایر آن وجود ندارد. به نظر میرسد اکنون که مسئولیت مذاکرات هستهای از وزارت امور خارجه گرفته شده و به یک شخص سپرده شده است، نشان میدهد که چراغ سبز برای این مذاکرات وجود دارد؛ اما باید دید در انتخابات آمریکا چه کسی روی کار میآید.
با این حال در هفتههای اخیر هم اخبار و گزارشهایی دال بر مذاکرات محرمانه از نیویورک تا دوحه و مسقط با طرف آمریکایی مخابره شده است؟!
اتفاقا نکته مهمی را مطرح کردید و به نظر من رسانهایشدن این مذاکرات پشت پرده بین ایران و آمریکا در مسقط، اروپاییها را نگران کرد که آیا مذاکراتی در دستور کار ایران و آمریکا قرار گرفته است که تنها منافع تهران و واشنگتن را به دنبال دارد؟! بنابراین به باورم بخشی از سیاستهای ضد ایرانی اروپاییها مشخصا در قطعنامه اخیر نشست شورای حکام در واقع واکنشی است به این مذاکرات، و شما دیدید که آمریکاییها در ابتدا با صدور قطعنامه مخالفت کردند و بعد از آنکه واشنگتن با جدیت پاریس، برلین و لندن مواجه شد، به سمت تعدیل متن و محتوای قطعنامه رفت. از طرف دیگه نباید فراموش کنیم که اگر از دل انتخابات آمریکا فردی مانند دونالد ترامپ پیروز شود، روابط دو سوی آتلانتیک (اروپا و ایالات متحده) در موضوعاتی مانند پیمان ناتو بهشدت تحتالشعاع قرار خواهد گرفت. ازاینرو به نظرم اروپاییها سعی کردند در یک گام پیشدستانه و قبل از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا وارد روندی شوند که در نهایت مذاکرات جدی با ایران را به دنبال داشته باشد. اینجاست که بخشی از تحلیل من که قبلتر روی آن تأکید داشتم، بیشتر نمود پیدا میکند. یعنی در این فاصله زمانی تا تعیین تکلیف انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، ایران باید پنجره روابط خود با اروپا را باز نگه دارد و به سمت مذاکرات، گفتوگو و تعامل بیشتر با اروپاییها گام بردارد. ما نباید اجازه بدهیم که مناسبات ما با قاره سبز آنقدر تخریب شود که به جبهه جدید ضد ایرانی و محل مانور اسرائیل علیه برنامه هستهای و دیگر موضوعات جاری ایران تبدیل شود و اتفاقا در سایه این مذاکرات با اروپا یک نقطه مفری برای سیاست خارجی دولت چهاردهم ایجاد خواهد شد. همین نقطه مفر قطعا امکانات بالقوه و بالفعلی را هم برای سیاست خارجی ایران در حوزه روابط با اروپا شکل خواهد داد.
بهتازگی در برخی رسانههای داخلی صدور قطعنامه در نشست شورای حکام را پالسی برای اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری میدانند و از طرف دیگر عاملی برای مدیریت و سمتوسودهی به نتایج انتخابات ریاستجمهوری دوره چهاردهم تلقی شده است. باور شما چیست؟
بههیچعنوان این تحلیل محلی از اعراب ندارد. چون ما نمیتوانیم مسائل کلان حوزه سیاست خارجی بهویژه در حوزه هستهای را به برخی تحولات سیاست داخلی گره بزنیم. اروپا پیشتر از انتخابات ایران و حتی قبلتر از درگذشت ابراهیم رئیسی به دنبال ترسیم این مسیر برای صدور قطعنامه بود. اگر فشار آمریکاییها به واسطه جنگ غزه نبود، من معتقدم در نشستهای قبلی این قطعنامه اروپایی صادر میشد. چون اروپا و در کل غرب، ۱۵ ماه تا پایان انقضای قطعنامه ۲۲۳۱ بهعنوان ضامن اجرائی برجام فرصت دارد و بعد از آن محدودیتهای هستهای ایران برداشته خواهد شد. پس اگر در ایران برخی سوءمحاسبهها و سوءتحلیلها باعث شود که اقدامات اشتباهی انجام دهیم، یقینا کشور در یک وضعیت فوقبحرانی قرار خواهد گرفت. یقین داشته باشید آنچه در سایه قطعنامه شورای حکام از طرف اروپاییها صادر شد، ارتباطی به انتخابات ریاستجمهوری ایران ندارد و پالس اصلاحطلبان نیست، بلکه نقطه آغازی برای فشار به ایران در راستای شروع مذاکرات جدی و گسترده و فراگیر خواهد بود.
اما همه میدانیم که اصل مذاکره دست آمریکاست، پس اروپا به دنبال چیست؟
وقتی میگویم مذاکرات گسترده یعنی از حوزه هستهای تا حوزه منطقهای، دفاعی و حقوق بشر را شامل میشود، پس بخشی از آن به منافع اروپاییها بازمیگردد. شما درست میگویید قطعا در حوزه هستهای هرگونه مذاکرهای نهایتا بین ایران و آمریکاست و بدون چراغ سبز واشنگتن، اروپا کاری از پیش نخواهد برد. اما در حوزه نفوذ منطقهای، نظامی و دفاعی و همچنین حقوق بشر هم مذاکراتی باید انجام شود که برای اروپاییها اهمیت دارد. چون همانطور که گفتم، از نظر ژئوپلیتیک، کوچکترین اتفاقی در خاورمیانه میتواند روی امنیت اروپا اثرگذار باشد. شما در طول دو سال گذشته هم شاهد تحریمهای زیادی در حوزه نظامی، دفاعی و حقوقبشری برای ایران به واسطه جنگ اوکراین و اتفاقات پس از مرگ مهسا امینی از جانب اروپا بودید. اینجاست که برای اروپا، هم مذاکرات هستهای و همچنین مذاکرات بر سر دیگر موضوعات اهمیت دارد. مثلا در حوزه حقوق بشر وقتی مذاکرات بین ایران و آمریکا برای تبادل زندانیان دوتابعیتی انجام شد، اروپاییها هم تلاش کردند در حوزه حقوق بشر این اتفاق برای آزادی اتباع اروپایی روی دهد. مشخصا فرانسه که برخی اتباعش در ایران زندانی است، تلاش دارد که این مذاکرات را به نتیجه برساند. بهتازگی هم یک تبعه ایرانی به برخی اتهامها در فرانسه بازداشت و زمینه اخراج او فراهم شده است، بنابراین به نظر میرسد که در کنار صدور قطعنامه، فشارهای موازی هم در دستور کار اروپاست. در مجموع باورم این است که عمده این فشارها با هدف بازشدن کانال مذاکره جدی و گسترده با ایران است و دراینبین اگرچه طرف اصلی مذاکره ما، آمریکاست، اما اروپاییها هم نقش هماهنگکننده مذاکرات را برعهده دارند.