|

سیمای قرنی پرحادثه

«پاریس، بیست‌و‌چهارم ماه تابستانی اوت 1572، در گرگ‌و‌میش سحر، بین ساعت سه و چهار، زنگ‌های خطر به صدا درآمدند، به علاوه دو ناقوس کوچک که به ناقوس‌های جنگ شهرت داشتند. و در یک آن شایع شد که شاه اجازه داده که سر همه هوگنوها را ببرند و خانه‌هایشان را غارت کنند. پس در سراسر پاریس چنان کشتاری درگرفت که در کوتاه‌زمانی نماند‌ حتی یک کوچه که در آن کسی جان نبازد، و آن‌قدر خون در خیابان‌ها ریخت که انگاری باران باریده است‌». این جملات روایت شاهدان «شب بارتلمی» و «عروسی خونین پاریس» است.

سیمای قرنی پرحادثه

شرق: «پاریس، بیست‌و‌چهارم ماه تابستانی اوت 1572، در گرگ‌و‌میش سحر، بین ساعت سه و چهار، زنگ‌های خطر به صدا درآمدند، به علاوه دو ناقوس کوچک که به ناقوس‌های جنگ شهرت داشتند. و در یک آن شایع شد که شاه اجازه داده که سر همه هوگنوها را ببرند و خانه‌هایشان را غارت کنند. پس در سراسر پاریس چنان کشتاری درگرفت که در کوتاه‌زمانی نماند‌ حتی یک کوچه که در آن کسی جان نبازد، و آن‌قدر خون در خیابان‌ها ریخت که انگاری باران باریده است‌». این جملات روایت شاهدان «شب بارتلمی» و «عروسی خونین پاریس» است.

 قتل عامی که اوج نبردهای خونینی بود که در عصر رنسانس برای سی‌و‌شش سال تمام فرانسه را به ورطه جنگ داخلی میان کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها کشید. چهار قرن پس از این کشتار و در حالی که هیتلر در آلمان به قدرت رسیده بود و جهان بار دیگر روی جنگ را به خود می‌دید، هاینریش مان که یکی از مهم‌ترین چهره‌های فرهنگ و ادبیات آلمان در سده بیستم به‌شمار می‌رود، در قالب رمانی تاریخی به روایت جنگ‌های سده شانزهم در فرانسه و زندگی هانری چهارم فرمانروای فرانسه پرداخت.

هاینریش مان نویسنده‌ای است واقع‌گرا و در‌عین‌حال آرمان‌گرا که الگویش ادبیات جمهوری‌خواهانه فرانسه و به‌خصوص امیل زولا و تعهد اجتماعی‌اش بود. او از آغاز به‌جای میهن‌پرستی، اروپااندیش بود و جمهوری‌خواه و از این حیث خیلی زود تکلیفش با هیتلر روشن بود. آثار هاینریش مان، مثل بسیاری دیگر از نویسندگان هم‌وطن هم‌دوره‌اش، با تاریخ و اجتماع پیوند خورده و امروز برخی از رمان‌های او نه‌فقط به لحاظ ادبی، بلکه از نظر تاریخی و اجتماعی نیز حائز اهمیت‌اند.

رمان «عروسی خونین پاریس» به زندگی هانری چهارم مربوط است. پیوند رمان و زندگی‌نامه در ادبیات آلمان در دهه‌های آغازین قرن بیستم اهمیت زیادی دارد، حتی پیش‌تر از آن و به تعبیر لوکاچ «در واپسین مرحله روشنگری بود که موضوع بازتاب هنری دوره‌‌های گذشته به‌عنوان مسئله اصلی و محوری ادبیات پدیدار شد و محل وقوع این رویداد آلمان بود».

«عروسی خونین پاریس» با عنوان اصلی «جوانی و فرجام شاه هانری چهارم»، روایت یک مورخ و هنرمند در «عصر وحشت» از یکی از مهم‌‌ترین دوران‌های اروپای غربی است. رمانی که با نثری رسا و شاعرانه صورت یک «حماسه غزل‌وار» را به خود گرفته است که می‌کوشد از خلال روایت بخشی از تاریخ، تمام تاریخ را بازگو کند یا به عبارتی بسازد. در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «روز جشنی بزرگ است. امروز، دوشنبه، هجدهم اوت، خواهر شاه عروسی می‌کند و شوهرش گویا شاهزاده‌ای است از سرزمین‌های دور، به زیبایی روز رخشان و به ثروتمندی پلوتو، چون که در کوه‌های کشورش طلا می‌روید. با بار بسیار طلا آمده است، سواران ملازمش غرق در طلایند، حتی اسب‌هایشان هم. آوازه‌اش تا دوردست‌ها، تا به گوش این شاهزاده رسیده بوده که شاهدخت ما از همه شاهدختان نازک‌تراش‌تر و سخندان‌تر است. طالع‌بینی بلند نام شاهدخت را در آینه جادو به او نشان داده بوده است. شاهدخت خنده می‌زده و سخن می‌گفته است. و حال نگاه کن: شاهزاده از این صدا و نگاه قرار از دست داده و قدم در این راه دراز گذاشته است‌».