کدام برنامه؟ کدام کارنامه؟
تبلیغات انتخاباتی دوره چهاردهم ریاستجمهوری با شرایط پیچیده ناشی از ترکیب نامزدهای احراز صلاحیت شده، وارد فاز تقابل و تنازع در بیان دیدگاههای نامزدها و طرفداران آنها در فضای مجازی و بعضا حقیقی شده است. فارغ از تنوع سلایق نامزدها و اولویتبندی متفاوت هرکدام از آنها در اظهارنظرهای تبلیغاتی، اظهارات قریببهاتفاق نامزدها منحصر در تکرار مکرر مصائب و مسائل گذشته و امروز کشور در زمینههای گوناگون با شدت و ضعفهای متفاوت است.
علیاصغر صالحی: تبلیغات انتخاباتی دوره چهاردهم ریاستجمهوری با شرایط پیچیده ناشی از ترکیب نامزدهای احراز صلاحیت شده، وارد فاز تقابل و تنازع در بیان دیدگاههای نامزدها و طرفداران آنها در فضای مجازی و بعضا حقیقی شده است. فارغ از تنوع سلایق نامزدها و اولویتبندی متفاوت هرکدام از آنها در اظهارنظرهای تبلیغاتی، اظهارات قریببهاتفاق نامزدها منحصر در تکرار مکرر مصائب و مسائل گذشته و امروز کشور در زمینههای گوناگون با شدت و ضعفهای متفاوت است. تورم، رشد اقتصادی، اشتغال، مسکن، تحریم، برقراری عدالت، اصلاح نظام بانکی، فاصله طبقاتی، مسائل زنان، ازدواج جوانان و مواردی از این دست، متناسب با دوره برگزاری، از اولین انتخابات ریاستجمهوری در پنجم بهمن ۱۳۵۸ تاکنون در گفتوگوهای نامزدها مورد بحث قرار گرفته و وعده رفع مشکلات مربوط به این حوزهها، نقل محفل مبارزات انتخاباتی بوده است. آنچه بیش از همه در چند انتخابات اخیر در گفتار نامزدهای دورههای مختلف ملموس و محسوس بوده، ذکر مشکلات یادشده و تأکید بر رفع آن با استفاده از ظرفیتهای موجود و توانمندی بدنه کارشناسی دولت مدنظر آنهاست. گفتارهای پراکنده و باری به هر جهتِ مدعیان مدیریت امور، گاه با نگاهی بر فیشهای تهیهشده در ستادها و گاه در جواب پرسشگران ملقب به کارشناس در برنامههای تلویزیونی، بیش از هر چیز فقدان ایدهای برای حکمرانی را در نگاه اغلب کسانی که خود را در تراز ایفای نقش نفر اول اجرائی کشور و ریاستِ جمهور میبینند، آشکار میکند؛ از سخنان پیچیده، ناپخته و نامفهوم مانند «پیبردن به عمق راهبردی مسائل» در پاسخ به یک پرسش مشخص و نیازمند جواب بله یا خیر گرفته تا وعدههای آنچنانی مانند توزیع خانه به خانه گوشت، کاهش قیمت بنزین، بیمه رایگان همگانی، واگذاری شرکت نفت به مردم و رفع مشکل مسکن در کوتاهمدت، آنهم بدون ذکر جزئیاتی از سازوکار و مقدرات اجرائی.
در این میان، مناقشه نامزدهای این دوره حول محور دو کلیدواژه «برنامه» و «کارنامه»، به عرصهای برای مباحثه اعضای ستادها و طرفداران آنها در تقابل با یکدیگر تبدیل شده است؛ کلیدواژههایی که در دورههای گذشته نیز در اظهاراتی مانند ادعای تدارک برنامه «شش هزار صفحهای» یا رونمایی از جزوهای مجلد و گاه قطور با آبوتاب مشهود بود. قاعدتا در این میدان اگر فردی از تکرار مکررات گذشته پرهیز کرده و مثلا پاسخ کارشناسان صداوسیما را در «رجوع به کارشناسان و متخصصان» خلاصه کند، از سوی رقیبان به بیبرنامگی و ناآگاهی از مسائل کشور متهم میشود. یعنی در نگاه رقبایی که به زعم خودشان با برنامه وارد کارزار شدهاند، تکرار مشکلات مطرحشده در ۱۴ دوره گذشته و احتمالا جدید و وعده برطرفکردن آنها، رافع اتهام بیبرنامگی است؛ حتی اگر همه طرفین با ادبیات مخصوص به خود فقط به تکرار این مفاهیم مشترک بپردازند. مسلما در شرایطی که کارزار از ایده یا دیدگاهی متناسب و مقدور برای حکمرانی مطلوب بیبهره است، بحث بر سر برنامه فلان نامزد و بیبرنامگی دیگری از اساس بیفایده بوده و هست. در کشور ما، فقدان تحزب به معنای واقعی و در پی آن نبود چارچوب مفهومی و روشمندی که در مطالعات عمیق اندیشکدههایی که در پس احزاب شکل گرفته و به نتیجه رسیده باشد، کار ارائه برنامه مدون و در صورت اجرا، نظارت بر آن را دشوار کرده است. بنابراین در شرایط اکنون نهتنها نمیتوان جمعآوری عجولانه موارد مذکور را برنامه نامید، بلکه سوابق نامزدها که در گذشته و در سیستمهای فاقد نظارت و ارزیابی سپری شده نیز «کارنامه»ای درخور ارائه محسوب نخواهد شد. طبیعتا در چنین فضایی هیچ نامزد یا طرفداری نمیتواند با استناد به مواردی که خود کارنامه و برنامه مینامند، در تخریب دیگرانی که در مواجهه با پرسشها ارجاع به کارشناسان و متخصصان را نتیجهبخش میدانند، از گذشته و آینده مایه بگذارند. چهبسا در نگاه دوم، «توهم تخصص» در همه امور مملکتی دیده نمیشود و میتوان امید داشت که امور اجرائی تحت نظر این جریان در مسیری عاقلانه و کارشناسمحور دنبال شود.
مسعود پزشکیان در انتخابات ۱۴۰۳ نمونه بارز و نماینده نگاه دوم یا همان رجوع به متخصصان در زمینههای مختلف بوده و به همین دلیل از ابتدای تبلیغات انتخاباتی در معرض نقد و کنایه دیگر نامزدها و همراهان آنان قرار گرفته است. بالطبع برای فردی با سابقه سیاسی پزشکیان، چندان دشوار نیست که در هر حوزه با کمک مشاورانی خبره، اولویتبندی بهاصطلاح جامعی تهیه کرده و به سیاق سایر رقبا به ارائه و کلیگوییهایی در باب حل چالشهای موجود در آنها و دادن وعدههای ناهمخوان با شرایط موجود بپردازد. اما باید پذیرفت تا اینجا مسیری که او در پیش گرفته با آنچه دیگران در این کارزار دنبال میکنند، متفاوت بوده است. احتمالا صورتبندی معادلات این انتخابات در ذهن پزشکیان و شاید مشاورانش با توجه به خصایص ذاتی و توانایی او، در پرهیز از طرح وعدههای رنگارنگ و در ادامه برقراری ارتباط ساده، مستقیم و البته صادقانه با جامعه هدفی متمرکز شده که قرار است در صورت جلب نظر و اعتمادشان، صدای آنان باشد. فارغ از هر نتیجهای که در این عرصه برای پزشکیان رقم بخورد، صداقت محسوس در گفتار امروز و کردار گذشتهاش که گاه در نظر مخالفان او هم به آن اعتراف میشود، میتواند به تجربهای ملموس در رقابتهای انتخاباتی منجر شده و مورد توجه قرار گیرد. در مقابل، انبوهی از کلیگویی و اظهارنظرهای بدون چارچوبهای نظری و گاه متناقض در بیان برخی نامزدها در گذشته، چنان ضربه جبرانناپذیری بر اعتماد عمومی نواخته است که حاصل آن بیاعتباری فرایندهای مصالحهجویانه و دموکراتیک در نگاه نزدیک به نیمی از واجدان شرایط شرکت در انتخابات شده و در صورت تکرار، به تشدید شرایط مذکور منجر و باعث میشود جامعهای که روزی با مشارکتی مقبول در پی اعمال نظر در امور مملکتی بوده، چاره کارش را در سازوکاری غیر از انتخابات و صندوق رأی جستوجو کند.