در دفاع از نظرسنجیها
پس از هر انتخاباتی معمولا گروهی با استناد به یک نظرسنجی، به این نتیجه میرسند که نظرسنجیها اشتباه بوده و خطا کردهاند. در بلبشوی جنگ روانی ستادهای باقر قالیباف و سعید جلیلی که از نظرسنجیها همچون ابزار این جنگ روانی استفاده میشد، نظرسنجیهای جعلی بسیاری منتشر میشد که طبیعی است آنها را نباید مبنا قرار داد.
علیاصغر سیدآبادی: پس از هر انتخاباتی معمولا گروهی با استناد به یک نظرسنجی، به این نتیجه میرسند که نظرسنجیها اشتباه بوده و خطا کردهاند. در بلبشوی جنگ روانی ستادهای باقر قالیباف و سعید جلیلی که از نظرسنجیها همچون ابزار این جنگ روانی استفاده میشد، نظرسنجیهای جعلی بسیاری منتشر میشد که طبیعی است آنها را نباید مبنا قرار داد.
اگر این نظرسنجیهای بینامونشان را کنار بگذاریم، باید ببینیم نظرسنجیها چه میگفتند و چه اتفاقی افتاد؟ کجاها تفاوت و کجاها شباهت وجود دارد و چرا؟
اغلب نظرسنجیها میزان مشارکت و میزان آرای نامزدها را بر اساس نظر مردم پیشبینی میکنند. در این نظرسنجیها، نمونهای متناسب با جمعیت کشور و متناسب با پراکندگی جمعیتی بر اساس شاخصهای مختلف انتخاب یا اینکه با نمونههای تصادفی کار میکنند.
نظرسنجیهای معتبر پیشبینی کرده بودند:
- برآورد از میزان مشارکت با دو درصد خطا 51 درصد است. حجم بالای مرددها در این انتخابات تعیینکننده بود.
- انتخابات دومرحلهای خواهد بود و پزشکیان-جلیلی به دور دوم خواهند رفت.
- پزشکیان 33.1 درصد و جلیلی 28.8 درصد و قالیباف 19.1 درصد رأی خواهند آورد.
این نتایج نظرسنجی ایسپا در روز ششم تیر است که گفته میشد به نفع جلیلی سوگیری دارد. در همین نظرسنجی اگر روند آرای نامزدها را در نظر بگیریم، سرعت رشد آرای پزشکیان بیش از جلیلی و قالیباف گزارش شده است. بر اساس این نظرسنجی، آرای پزشکیان ظرف دو روز بیش از 10 درصد افزایش داشته است.
بر اساس این نظرسنجی، میزان و ترتیب آرای نامزدها و برندگان نهایی درست پیشبینی شده است، اما در میزان آرا تفاوت عمدهای وجود دارد. پیشبینی اغلب نظرسنجیهای معتبر نزدیک به این بود، اما برخی برآوردشان از مشارکت بالاتر بود. بااینحال، چرا برآورد از میزان مشارکت درست از کار درنیامد؟
تحلیل ساده این است که بگوییم میزان مشارکت دوره به دوره کاهش داشته است. میزان مشارکت در دورهای که رئیسی انتخاب شد، ۴۸ درصد بود. مشارکت در رأیگیری مجلس قبلی ۴۰ درصد بود و الان هم همان ۶۰ درصد رأی ندادهاند. در این تحلیل چنین به نظر میرسد که جمعیتی بهطور ثابت رأی میدهد و جمعیتی رأی نمیدهد. در انتخابات پیشین 40 درصد رأیدهندگان بدون حضور جبهه اصلاحطلبان، خاتمی و ظریف حاصل شد، اما این بار با وجود این حمایتها آمار مشارکت تکان نخورد. آیا چنین چیزی ممکن است؟ به نظرم تحول بهگونهای دیگر رخ داده است. برای اینکه ادعایم روشن شود، به گزارههای زیر توجه کنید:
۱. در شهر تهران نزدیک به دو برابر انتخابات قبلی رأی دادهاند و استان تهران یکی از دو استانی است که میزان آرا افزایش داشته است.
2. استانهایی که میزان مشارکت در آنها کاهش شدید داشته، دو دستهاند:
الف) استانهای هزینهداده و فعال در حوادث سال 1401
ب) استانهایی که در دوره پیش مشارکت بالایی داشتند و نتیجه رأی آنها دولت سیزدهم بود.
مردم استانهای «الف» هنوز با زخمهای بهبودنیافته زندگی میکنند و صندوق برایشان محلی از اعراب ندارد و مردمان استانهای دسته «ب» نیز به خاطر سرخوردگی ناشی از اعتماد به دولتی که در عمل ناکارآمد بود و نتوانست قولهایش را عملی کند، رأی ندادهاند.
۳. استان سیستانوبلوچستان در این میان وضعیتی ویژه دارد و بیشترین کاهش را داشته است. دلیل آن نیز روشن است؛ جمعههای خونین زاهدان از یک سو و حمایت پروپیمان از رئیسی در دوره قبلی به خاطر توافق بین مولوی عبدالحمید و گروه رئیسی. درگیریهای خونین هم آن توافق را به هم زد و هم انتخابات را برایشان بلاموضوع کرد. بنابراین در این دوره جابهجایی رأی اتفاق افتاده است. بخشی از کسانی که در گذشته رأی نداده بودند، رأی دادهاند و بخشی از کسانی که رأی میدادند، رأی ندادهاند. فهم این جابهجایی و صورتبندی آن و همچنین ترکیب نگرشی آن ۶۰ درصد در پیشبینی آینده جامعه بسیار حیاتی است. اگر فرض کنیم کشاندن اصلاحطلبان به انتخابات به افزایش ۱۵درصدی آرا انجامیده باشد، عملکرد دولت و حاکمیت هم در کارآمدی و هم در برخورد با مردم ۱۶، ۱۷ درصد از آرا کاسته است. حال اگر آرای پزشکیان و آرای باطله را که اعتراضی و انتقادی هستند، به آن ۶۰ درصد رأینداده اضافه کنیم، درمییابیم که در چه وضعی به سر میبریم. آیا برای غلبه بر این وضعیت و این میزان نارضایتی راهی وجود دارد؟ من اگر در منظومه حکمرانی کارهای بودم، الان تنها به این پرسش فکر میکردم.
با این همه، کماکان این پرسش مطرح است که چرا این دوره بهرغم پیشبینیهای اولیه میزان مشارکت کاهش یافت؟
معمولا در نظرسنجیها فضای روانی و احساسی مردم در نظر گرفته نمیشود. رأیدادن در این دوره برای بخش بزرگی از مردم با عذاب وجدان همراه بود. من روز جمعه در مقابل یکی از صندوقهای رأیگیری زنانی را دیدم که پس از رأیدادن میگریستند.
یکی از موضوعات مهم که در فضای خبری بسیار برجسته شد، کوشش برای ائتلاف قالیباف-جلیلی بود. به نتیجه رسیدن این ائتلاف یکی از نگرانیهای مردان و زنانی بود که بین رأیدادن و رأیندادن مردد بودند. اغلب آنان دوست داشتند بدون اینکه انگشتشان جوهری شود، پزشکیان رأی بیاورد و دستکم به دور دوم راه یابد. با توجه به جو سنگینی که پیرامون این ائتلاف شکل گرفته بود، وقتی ائتلاف به هم خورد خیال برخی از آنان راحت شد و خطر برایشان رفع شد و از تردید به سمت رأیندادن لغزیدند.
این اتفاق در مقیاسی کوچکتر بین نیروهای مردمی وفادار به نظام هم افتاد؛ آنان نیز فکر کردند تنندادن نامزدهایشان به ائتلاف خطایی جبرانناپذیر است و حاضر نشدند رأی بدهند یا رأی سفید دادند.
بااینحال، به نظرم یکی از معدود کارهای عاقلانه اصولگرایان ائتلافنکردنشان بود؛ هرچند میدانیم که این کار از روی عقلانیت نبود و هیچیک حاضر به کنارهگیری نبودند. اگر آن دو ائتلاف میکردند و دوگانه ایجاد میشد، در آن شرایط هواداران ناراضی کنارکشیده الزاما به نامزد ائتلافی رأی نمیدادند، اما در آن فضای روانی احتمال اینکه بخشی از رأیندادهها رأی بدهند و نتیجهای را رقم بزنند که مطلوبشان نبود، بسیار بالا بود.
به بیان دیگر، نظرسنجی فضای دو روز پیش از انتخابات را سنجیده است و نه فضای روز انتخابات را. طبیعی است که دو روز آخر روزهای تعیینکنندهای در کارزارهای انتخاباتی هستند.