ورزش به اندازه کافی زخم خورده است
هنر مدیران مدعی
رخدادن اتفاقات عجیبوغریب در ورزش ایران، خاصه در رشته پرهواداری مثل فوتبال، تبدیل به امری عادی شده است. مثلا همین روزها که پرونده فساد در فوتبال ظاهرا معلق مانده، بخشی از اعجابی است که بر فوتبال رفته است.
رخدادن اتفاقات عجیبوغریب در ورزش ایران، خاصه در رشته پرهواداری مثل فوتبال، تبدیل به امری عادی شده است. مثلا همین روزها که پرونده فساد در فوتبال ظاهرا معلق مانده، بخشی از اعجابی است که بر فوتبال رفته است. یا پیشتر مدیری که در بحث بستن قرارداد با یک سرمربی خارجی، «ویلموتسگیت» را مرتکب شد، دچار قلب درد شد و از کار استعفا داد ولی بعدها به قرار دوباره پاداشش را با بازگشت به فوتبال گرفت و دیگر کسی هم خودش را ملزم به پاسخگویی در این زمینه ندانست که سرنوشت یکی از ننگینترین قراردادهای فوتبالی در ایران به کجا رسید. اتفاقات مشابه در دو باشگاه پرهوادار استقلال و پرسپولیس هم بهقدری شگفتانگیز است که گاهی اوقات برشمردن آنها از حوصله خارج است. وجه اشتراک تمامی این موضوعات، مدیرانی با قامت کوتاه در عرصه مدیریت است. تحمیل هزینههای مادی و معنوی رابطه مستقیمی با ناتوانی یا کمتوانی در عرصه مدیریت داشته است. نکته نگرانکننده اینکه دست چنین مدیرانی در عرصه ورزش قطع که نشده هیچ، بعضی وقتها با سمتهای جدیدتر هم زمینه همکاری با آنها دوباره فراهم شده است. برای تشریح ملموس یکی از این شاهکارها، میتوان به ماجرای خریدوفروش مهدی قایدی از استقلال برگشت. این موضوع از آن جهت برجسته است که این روزها شایعه شده قایدی در فهرست خرید باشگاه استقلال قرار گرفته و مدیران این تیم در تلاش هستند تا این بازیکن ریزنقش را یکبار دیگر به لیگ برتر بکشانند. داستان مهدی قایدی ولی فقط معطوف به این شایعهها نمیشود؛ بررسی روندی که فروش و بازگشت موقت او به استقلال داشته، میتواند نشانگر بخشی از اوضاع مدیریت در ورزش ایران باشد. قایدی در استقلال خوش درخشید و اماراتیها را وسوسه کرد تا این بازیکن جوان را بهخدمت بگیرند. این کشور حوزه خلیج فارس که مدتی بود نمیتوانست بازیکنی از لیگ ایران بهخدمت بگیرد، با تغییر اسم لیگ فوتبالش، زمینه را برای ورود ستارههای فوتبال ایران فراهم کرد. احمد نوراللهی، کاپیتان وقت باشگاه پرسپولیس اولین چهرهای شد که بعد از آن داستان اسامی سیاسی لیگ امارات، راهی این کشور شد. طولی نکشید که شبابالاهلی، دست روی دومین ستاره لیگ برتر فوتبال ایران گذاشت و مهدی قایدی را خرید. آن زمان که هواداران استقلال برای از دست دادن این ستاره بوشهری ابراز ناراحتی و نگرانی میکردند، مسئولان این باشگاه با سینهای ستبر، از اقدامشان برای فروش این بازیکن به اماراتیها دفاع کردند. استدلال آنها جالب بود؛ مدیران وقت باشگاه استقلال مدعی بودند قایدی گرانترین بازیکن ایرانی است که در تاریخ لیگ برتر از ایران به کشوری دیگر ترانسفر شده است. آن روزها شایعه شد که اماراتیها برای خریدن مهدی قایدی رقم 1.5 میلیون دلار پرداخت کردهاند، ولی این پیشنهاد با مخالفت استقلال مواجه شده است. سرانجام طبق اظهارات استقلالیها مشخص شد قایدی با رقم 1.8 میلیون دلار از استقلال به شبابالاهلی امارات پیوسته است. آن رقم برای ترانسفر بازیکنی از لیگ برتر ایران جذاب به نظر میرسید؛ بهویژه اینکه استقلالیها آن روزها پرونده شکایت آندرهآ استراماچونی را هم داشتند و بهشدت به پول نیاز داشتند. اگرچه حتی بعدها هم مشخص نشد آن رقم در باشگاه دقیقا صرف کدام هزینه شد (پول استراماچونی پرداخت نشد و استقلال بهشدت جریمه شد)، با اینحال به نظر میرسید پیشنهاد چرب اماراتیها بخشی از مشکلات تیم را حل کرده است. هرچه بود، قایدی با قرارداد پنجساله به تیم اماراتی پیوست ولی شرایط برای او در الاهلی اصلا خوب پیش نرفت. او نتوانست در سالهای نخست خودش را با این لیگ جدید وفق دهد تا رفتهرفته سکونشین شود. اوج هنر مدیران استقلالی ولی درست در همین بازه زمانی رخ داد؛ استقلال تصمیم گرفت این بازیکن را بهطور قرضی دوباره به ایران برگرداند. اینجا ماجرا جذاب است؛ استقلالی که قایدی را با رقم 1.8 میلیون دلار به اماراتیها فروخته بود، برای یک سال، با رقم 1.2 میلیون دلار او را بهطور قرضی بازگرداند! حتی همین حالا که زمان تقریبا زیادی از آن ماجرا میگذرد، قصه دردآور است؛ چطور میشود بازیکنی را برای پنج سال 1.8 میلیون دلار فروخت ولی بعد بهازای 1.2 میلیون دلار، آنهم فقط برای یک سال، او را قرض گرفت؟ استقلال روزی که مهدی قایدی را به اماراتیها فروخت، قیمت دلار حوالی 29 هزار تومان بود. آنها نزدیک به 50 میلیارد تومان عایدی داشتند ولی با رشد نرخ ارز، کمی بیش از همین رقم را برای قرارداد قرضی یکساله او پرداخت کردند. این شاهکار مدیریتی تمام داستان نیست؛ چراکه بازگشت قایدی هم سودی برای استقلال در رسیدن به عنوان قهرمانی نداشت و این بازیکن دوباره ایران را به مقصد امارات ترک کرد تا اینبار بهطور قرضی سر از باشگاه اتحاد کلبا درآورد.
حالا داستان قایدی و استقلال وارد فاز جدیدتری شده است؛ این روزها رسانههای نزدیک به باشگاه خبر از مذاکره دوباره مدیران استقلال با مسئولان باشگاه شبابالاهلی امارات میدهند تا یکبار دیگر این بازیکن را بهخدمت بگیرند. همین روز گذشته یک رسانه اماراتی نوشته استقلال پیشنهاد خرید قرضی قایدی با رقم 700 هزار درهم را داده و در ادامه عنوان کرده پس از یک فصل، با پرداخت چهار میلیون درهم این قرارداد را قطعی کند. اینجا نیاز است تا دوباره عمق فاجعه بررسی شود. با نرخ این روزهای درهم که عددی نزدیک به 16هزار و 500 تومان است، اگر اماراتیها پیشنهاد استقلال را بپذیرند، این تیم باید 11 میلیارد تومان همین الان بپردازد و 66 میلیارد تومان هم انتهای فصل؛ یعنی رقمی نزدیک به 80 میلیارد تومان. پیشتر هم که استقلال فقط برای یک سال قرضیداشتن این بازیکن رقمی نزدیک به 50 میلیارد تومان هزینه کرده است. این عدد وقتی در کنار رقم 50 میلیارد تومانی فروش او قرار میگیرد، فاجعه را پررنگ میکند. استقلال برای بازیکنی که چند سال پیش با کلی سروصدا 50 میلیارد تومان فروخته، حالا باید عددی نزدیک به 130 میلیارد تومان برای پس گرفتنش هزینه کند. تازه این عددی است که در رسانهها منتشر شده و جزئیات چندانی ندارد؛ یعنی مشخص نیست این رقم فقط برای پرداخت رضایتنامه این بازیکن است یا اینکه شامل دستمزدش نیز میشود. هرچند میتوان حدس زد با نرخ قرارداد یکساله این روزهای بازیکنان ملیپوش ایرانی، بعید است این رقم دستمزد قایدی را هم پوشش دهد. مرور همین یک مورد میتواند تبیینکننده بخشی از فاجعه مدیریتی در ورزش ایران باشد؛ مدیرانی که در ادعا سقف برایشان کوتاه است ولی در عمل، قد چندان بلندی ندارند. پرسش مهم اینجاست که چه زمانی قرار است دست چنین مدیرانی که هزینهکردن از بیتالمال را بدون لحظهای درنگ و پاسخگویی فرا گرفتهاند، قطع شود؟