یادداشتی برای اولین رئیسجمهور ایران که خود عضو نظام سلامت است
نظام سلامت نیازمند 14 درمان فوری
همیشه در بحثهای رقابتی برای انتخابات یا دیگر گپ و گعدهها، این مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که معمولا در صدر عناوین مهم قرار میگیرند و کمتر به این نکته توجه میشود که نظام سلامت کشور نه یک عنوان و حوزه جدا، بلکه حوزهای درهمتنیده با همه ارکان فوق است. اگر اقتصاد برای مردم مهم است، مردم بخش مهمی از این پول را برای ارتقای سلامت جسم و روح و درمان میخواهند؛
علی دباغ*: همیشه در بحثهای رقابتی برای انتخابات یا دیگر گپ و گعدهها، این مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که معمولا در صدر عناوین مهم قرار میگیرند و کمتر به این نکته توجه میشود که نظام سلامت کشور نه یک عنوان و حوزه جدا، بلکه حوزهای درهمتنیده با همه ارکان فوق است. اگر اقتصاد برای مردم مهم است، مردم بخش مهمی از این پول را برای ارتقای سلامت جسم و روح و درمان میخواهند؛ یا وقتی مباحث اجتماعی مهم است و همواره تأثیر مستقیمی بر سلامت روحی و حتی جسمی مردم دارند، شما بهعنوان رئیسجمهور و البته قبل از آن، بهعنوان پزشک بهتر میدانید کم نداریم بیماریهایی که ریشههای عصبی آن از همه دیگر علل مهمتر است. یا اگر فرهنگ مهم است، باز به همین ترتیب و البته نقش فرهنگ عمومی در بالارفتن سطح سواد مردم در حوزههای مختلف سلامت انکارناپذیر است. وقتی میگوییم مؤلفههای محیطزیستی حائز اهمیت است، یکی از مهمترین عرصههایی که بر سلامت مردم مؤثر است، همین موضوع است. از تأثیر آب و خاک و هوای سالم بر سلامت تا همین خبرهای هشدارآمیز فوت مردم بهویژه کودکان بر اثر جراحات وارده، سگگزیدگی یا هاری که تبدیل به بحثهای مهمی شده است، همه اینها جزء عوامل تهدیدکننده سلامت جامعه است. آقای رئیسجمهور! ملت ایران امیدوارانه منتظر است مدیرانی به تیم خود دعوت کنید که در همه حوزهها دید تونلی نداشته باشند و در تمام تصمیمات خود، یادشان باشد که اثر این دستور و بخشنامه بر سلامت جسمی و روحی مردم چیست؟ آیا مخرب است یا مؤثر، حتی در سطوح بالاتر چه لطفی میکند در حق بالارفتن سلامت مردم در معنای تام و درست آن، که سلامت تنها بهمفهوم سلامت جسم و روح نیست. فرد و بهتبع آن جامعه وقتی سلامت است که پویا، شاداب و باانگیزه به فعالیت روزمره بپردازد و مفید باشد؛ هم برای خودش و هم برای کشورش. اما در حوزه سلامت لازم است برای این 14 نکته علاجی پایدار ایجاد شود که ملموسترین یادگار از اولین رئیسجمهور پزشک برای مردم عزیز ایران خواهد بود.
اول: ایجاد نهضت پویا برای ارتقای زیرساختهای سلامت در مناطق کمبرخوردار. اتفاق خوبی که در دهه 60 رخ داد؛ از سطح یک و خانههای بهداشت گرفته تا سطح بالا و مراجع ارجاعی سطح سه. اما متأسفانه کمکم از نیمه دوم دهه 70 به بعد سرعت پیشرفت این نظام ارجاعی و نقش خانههای بهداشت و درمانگاههای تخصصی و محلی کمتر شد؛ بهویژه در حوزه بهداشت زنان، بارداری و کودکان. درحالیکه یکی از شاخصهای رشد و توسعه کشورها میزان سلامت در باروری و زایمان است، اما حالا کم نداریم روستاهای دورافتادهای که زنان بهخاطر نداشتن امکانات اولیه و ناآگاهی، در رنج هستند و شاید همین مأخوذبهحیابودن زن نجیب ایرانی است که باعث شده صدای ضعیفتری از دیگر اقشار داشته باشد. مگر نه اینکه زنان نیمی از جامعه هستند و ارکان مهم پرورش نسلهای آتی. البته این تنها یک مثال بود از دهها مثال برای ارتقای زیرساختهای سلامت در مناطق کمبرخوردار که حتما تأثیر خود را در درازمدت بر نظام سلامت و شاخصهای عدالت اجتماعی خواهد گذاشت... . نکته مهم بعدی اینکه در تمام این سالها همواره در حرف، تأکید میشود که فرهنگ مردم در درمان باید اصلاح شود، همه در مرحله اول به پزشک خانواده مراجعه کنند و اگر نیاز بود به متخصص. اما موج تخصصگرایی در بین دانشآموختگان علوم درمانی به مردم هم منتقل شد و حالا بسیاری در همان مراحل اولیه بهدنبال تخصص و فوق تخصص میروند. نقش پزشک عمومی و ماما کمرنگ شده است و بهتبع آن مراکز درمانهای سطح یک و دو از رمق افتادهاند. البته تخصصگرایی تنها میتواند یک علت این بیرمقی باشد و میتوان به موارد دیگر مثل از اهمیت افتادن این نظام ارجاعی در نگاه خود نظام سلامت کشور هم اشاره کرد. بازیابی این نظام یکی از پایهایترین موارد است که میتواند در دولت شما ترمیم و تقویت شود.
دوم: عدالتمحوری همراه با تمرکزگرایی در سطوح مختلف؛ زیراکه تمرکزگرایی در پایتخت و شهرهای بزرگ عامل مهمی در موج مهاجرت مردم به این مناطق است. یکی از این عوامل مهاجرت که شاید کمتر به چشم بیاید، مبحث سلامت است. میتوان دستکم در زمینه سلامت برای تمام مناطق ایران، از کمبرخوردار تا برخوردار دسترسی یکنواخت و عادلانهای به نظام سلامت ایجاد کرد تا وقت تصمیمگیری برای مهاجرت یکی از دلایل دسترسی آسان به مراکز درمانی و متخصص نباشد. البته سادهانگارانه است که گمان کنیم میتوان بهسرعت و در چهار سال این دسترسی یکسان را ایجاد کرد یا هرگز نمیتوان در تمام مناطق ایران دسترسی در سطوح بالا برای درمان ایجاد کرد که البته نیازی هم نیست، اما دستکم میتوان گفت با سیاستگذاریهای درست و صرف بودجه، در سطوح اولیه که البته عمده نیاز مردم نیز هست، میتوان ارتقای سطح خدمات سلامت و درمان را شاهد بود. بهویژه اگر به نکاتی مثل بند اول یعنی نظام ارجاع و نیز ایجاد تعرفه ترجیحی چهار، پنجبرابری در مناطق محروم بهای بیشتری داده شود. فراموش نشود که سلامت از نیازهای پایهای مردم است و بهمحض بهبود مردم اثر آن را در زندگی خود خواهند دید. و باز فراموش نشود که کشورمان با معضلاتی مانند پیری و حاشیهنشینی به شکلی بالقوه نگرانکننده مواجه است.
سوم: پیشگری از بیماری یکی از مباحثی است که سالها با هیجان عنوان میشود و همه از اهمیت آن آگاهیم. میدانیم حتی در اغلب موارد پیشگیری هزینه چندانی ندارد اما درمان بیماری، آنهم در شرایط اقتصادی کنونی و لاغرشدن جیب مردم، میتواند گاهی کمرشکن هم باشد. اهمیت پیشگیری اگر برای همه مردم هم ملموس نبود، با اپیدمی کووید آشکار شد و کامل لمس کردند پیشگیری چقدر مهم است، وقتی گاهی درمان هم میسر نیست یا خیلی سخت میشود. چه در بیماریهای عفونی و واگیردار و چه غیرعفونی و بیماریهای قلبی یا سرطان. باز میگویم که رسیدگی و تقویت بند اول و دوم این گفتار، باعث ارتقای مبحث پیشگیری هم میشود. فقط بهعنوان مثالهایی ساده: همه بهخوبی میدانیم چندصد هزار پا میتوانند با تشخیص افزایش آگاهی و پیشگیری، تشخیص بهموقع، برخورداری از درمان مناسب و... بر اثر زخم دیابتی قطع نشوند، چه تعداد دندان میتواند سالم بماند و کار به ایمپلنت یا دندان مصنوعی نکشد. درک اهمیت کاهش وزن نهتنها برای داشتن اندام دلخواه بلکه برای دوری از بیماری چاقی که ریسک دیگر بیماریها را بالا میبرد، چقدر میتواند کاهش نیاز مردم را به مراکز درمانی کمتر کند... و البته شما خوشبختانه پزشک جراح قلب هستید و همه را نیک میدانید.
چهارم: در کشور ما آموزش پزشکی بخشی از نظام سلامت است و برعهده وزارت بهداشت که در دو سطح درخورتوجه و دارای اهمیت است. یک سطح رسیدگی به مسائل متعدد دانشجویان و دستیاران علوم پزشکی است که برخی از آنها دچار فرسودگی شغلی شدهاند و درنهایت، آسیب ادامه این روند بر نظام سلامت است. فراتر از این، میتوان به آمار دقیقی از مهاجرت کادر درمان نگاهی انداخت؛ نگرانی رفتن متخصصان در کشور بهدلیل همین فرسودگی و ناامیدی زنگ هشدار نیاز به واردات پزشک و... را از دیگر کشورها در سالهای آتی به صدا درآورده است. درحالیکه ما تا چند سال پیش در منطقه از نظر قدرت درمان جزء اولینها بودیم و هنوز هستیم و خیز برداشتیم برای ایجاد توریسم درمانی، و حالا غمبار است که کادر درمان در هر حوزه و سطحی به دلیل مهاجرت این قشر دچار کمبود نیرو شود... . و نیاید روزی که کشورهای پیشرفته که مرتب درحال ارتقای نظام سلامت خود هستند، ما را کشوری ببینند که دانشگاههای علوم پزشکیمان شدهاند محلی برای «کشت فراسرزمینی نیروی انسانی باهوش، زبده و متخصص نظام سلامت» درحالیکه کشورهای پذیرنده این نخبگان سلامت، بدون هیچ هزینهکرد، بهترین نیروها را میگیرند ولی سالها زمان میبرد تا متخصصانی متبحر پرورش یابند و متخصصانی دیگر پرورش دهند و جایگزین کنند؛ این یعنی ازدسترفتن میلیاردها دلار ثروت غیرقابل جایگزین کشور.
پنجم: آموزش عمومی مردم در حوزه سلامت در این سالها اهمیت خود را بیشتر نشان داده است؛ بهوضوح میبینیم مردم به بالابردن اطلاعات خود در حوزه سلامت بسیار علاقهمندند و بیشازپیش به رفتار غذایی و سبک زندگی اهمیت میدهند. از همین رو است که افرادی غیرمتخصص و ناآگاه، گهگاه با توسل به شبهعلم و حتی خرافات، مخاطبان زیادی جذب میکنند و گاه ضربههای جبرانناپذیری به سلامت مردم میزنند. پس مهم است که میزان آموزش سلامت به مردم از سوی نهادهای صاحب صلاحیت و افراد متخصص بالا رود و همزمان، هم شیوههای این آموزش متنوع شود و هم از اساس برای آگاهی مردم درباره تشخیص منبع صحیح دریافت اطلاعات صحیح، بیشازپیش تلاش شود.
ششم: در عصر جدید نباید از اهمیت و قدرت هوش مصنوعی در نظام سلامت غافل شد. البته در حوزه ایجاد «نظام سلامت الکترونیک» وارد شدهایم، اما این قسمت تنها یک بخش از نظام سلامت الکترونیک است و نباید فقط به نسخه الکترونیک بسنده کرد. گرچه این هم خودش گامی مهم و مؤثر است، اما استفاده از همه ظرفیتها نیست. توجه به سیستمهای تصمیمساز هوشمند برای کادر درمان و داشبورهای مدیریتی برای مسئولان میتواند گامهای مؤثر بعدی باشد.
هفتم: سالهاست از توجه بیشتر به حیطه پژوهش و فناوری در سلامت صحبت میشود و پژوهشگران، نخبگان و کارآفرینان زیادی با ذوق و امید دست به پژوهش، ابتکار، اختراع و بومیسازی فناوریهای این حوزه میزنند. دستاورهای مهمی هم داشتهایم که مایه افتخار است، اما برداشت ما از این گنج که درخشندگی آن را همه میبینیم، آنطور که باید نیست؛ با اینکه صنعتی فراسودمند و با ارزش افزوده بسیار است.
هشتم: درحالی تلاش میکنیم معنای سلامت را از پرداختن به جسم و روح فراتر ببریم و بگوییم سلامت تنها بهمعنای نداشتن بیماری جسمی و روحی نیست که متأسفانه شاید بتوان گفت در ایران هنوز تمرکز بر سلامت جسمی اهمیت بسیار بیشتری دارد و از مردم تا مسئولان اهمیت سلامت روحی را آنچنان که باید مورد نظر قرار نمیدهند. شما بهعنوان شخص دوم مملکت بهتر میتوانید به آمارهای موجود در این زمینه نگاهی بیندازید؛ آمار بیماریهای روحی و حتی جسمی ناشی از اضطراب که شرایط جامعه در آن بیتأثیر نیست، آمار جایگاه مردم ما از نظر میزان استرس و آرامش؛ افراد درگیر انواع اعتیاد و اثرات مخرب آن بر کارکرد مغز و بروز انواع اختلالات، روانپریشیها و... . و حالا آمار تعداد مراکز دولتی تخصصی حتی در همین پایتخت برای این بیماران و تعداد تختهای دیگر مراکز دولتی که بخش اعصاب و روان هم دارند. تعدادی که میدانیم ناچیز است، بهسختی حتی کفاف بیماران اورژانسی را میدهد؛ کسانی که کارشان به جایی رسیده که بهاجبار باید تحت درمان قرار گیرند و البته معلوم نیست پس از این حد از وخامت، چقدر موفق به طیکردن پروسه درمان باشند؛ بهدلیل سختی و ظرایف این ماجرا که خود جای بحث و گفتوگوی مفصل است. بماند افرادی که با بیماری روحی وخیم خود سر میکنند و فقط هنوز زنگ اورژانس برایشان به صدا درنیامده یا درآمده و بهدلایلی بستری نشدند؛ مانند تابوها و ایجاد انگ و تبعیض یا عدمدسترسی به مراکز درمانی دولتی و کمرشکنبودن درمان در مراکز خصوصی، حتی آگاه نبودن از وجود درمان و گذاشتن این موارد پای اخلاق یا در شرایطی مانند فرستادن به کمپهای غیراصولی و ازدسترفتن فرصت درمان و بدترشدن و... . در این حوزه نیاز به کاری اساسی و بلندمدت داریم؛ چه از نظر آگاهسازی مردم برای اهمیتدادن به بیماریهای روحی خود و حتی شناخت بیماری و امیدواری به درمان و چه ایجاد زیرساختهای درمانی که بسیار مهم است و مورد غفلت واقع شده.
نهم: ظرفیت عظیمی که در نظام سلامت ما برای گردشگری سلامت وجود دارد، تنهبهتنه صادرات نفتی و میعانات گازی میزند. هماکنون تنها بخش اندکی از این ظرفیت به منصه ظهور رسیده و این درحالی است که در کشور ما، درعین ارائه خدمات کیفی با تراز بینالمللی، دستمزدهای پرداختی بسیار نازل و رقابتپذیر است. اینکه چرا این توان عظیم به منصه ظهور نرسیده است، هم دلایل ساختاری دارد و هم دلایل مدیریتی؛ ولی از همه مهمتر، توان عظیم خفتهای است که منبع سرشار ارزی برای کشور است و اگر بهخوبی استیفا نشود، بلاشک منجر به فرصتسازی برای کشورهای جنوب خلیج فارس و فرصتسوزی در داخل کشور میشود.
دهم: آمادگی برای شرایط بحرانی مانند بلایای طبیعی هم از دیگر موارد بااهمیت است. معمولا در این مواقع دستگاههای دیگری در خط مقدم حلوفصل موضوع هستند، اما مواردی همچون فراهمشدن بستر برای ایجاد و رشد بیماریهای عفونی باید مورد توجه قرار گیرد؛ بهویژه در این سالها که شاهد بروز سیل در مناطق مختلف بودهایم و از همین رو باید برنامه کامل و جامعی در این زمینه داشته باشیم و اگر نیاز به بازنگری دارد، انجام شود. تجربه زلزله بم که بنده شاهد حضور میدانی شما در آنجا بودم، مثالی است از دهها مثال در این زمینه.
یازدهم: برنامههای مرتبط به دارو در کشور در همه ابعاد نیازمند بهروزرسانی هستند؛ از رفع کمبود بودجه چندده هزار میلیارد تومانی شرکتهای داروساز و نیاز به روزآمدسازی فناوریهای ساخت و اصلاح مکانیسم واردات تا نظام توزیع و دسترسی مردم به داروهای مورد نیاز. در اینجا هم باز باید بر اهمیت آموزش مردم در مصرف معقولانه و پرهیز از مصرف خودسرانه دارو تأکید کنم. فرهنگ داشتن یک داروخانه کوچک در هر خانه و اصرار بر دریافت بیرویه داروهای بدون نسخه یا گاه دریافت داروهای نیازمند به نسخه باید عوض شود؛ بهویژه وقتی در برخی اقلام مانند آنتیبیوتیک با خطر اپیدمی مقاومت عمومی به برخی آنتیبیوتیکها و سختشدن درمان بعضی بیماریها و نیازمندی به آنتیبیوتیکهای قویتر مواجه هستیم.
دوازدهم: اهمیت افزایش سهم نظام سلامت از تولید ناخالص ملی باید مورد توجه قرار گیرد؛ بهویژه اینکه بهجای افزایش، متأسفانه از سهم هشت تا 9 درصد از جیدیپی در اوایل دهه 90 با کاهش چهار تا پنجدرصدی در اواخر دهه 90 و اوایل دهه 1400 مواجه شدهایم.
سیزدهم: بهادادن به نظرات، انتقادات و حتی گلههای ذینفعان نظام سلامت؛ از دانشجویان و دستیاران تخصصی پزشکی تا مردمی که مهمترین ذینفعان هستند؛ چراکه نظام سلامت هر کشور به عدد جمعیت همان کشور و حتی گاه مردم کشورهای دیگر، دارای ذینفع است که نمیتوان نظرات و مشارکتشان را نادیده گرفت، وگرنه امکان اجرای سیاستهای سلامت چیزی نزدیک به صفر خواهد بود.
چهاردهم: ارتقای توان بیمههای پایه نظام سلامت از نیازهای اساسی مردم است؛ چه بیمه سلامت و چه بیمه درمان سازمان تأمین اجتماعی و... . مسائل و مشکلات متعدد این حوزه، از جمله کمبود منابع، بهینهسازی الگوی هزینهکرد، ارتقای سطح و توان مدیران و... نیاز به بررسی و حلوفصل دارند تا بخشی از ذهن مردم لااقل درگیر مباحث حاشیهای درمان نباشد.
امید که این موارد و دیگر مباحثی که در اینجا مجال گفتن آنها نیست، در فرصتی مغتنم به بحث و گفتوگو گذاشته شود و در چهار سال پیشرو شاهد شکوفایی این دولت در عرصه نظام سلامت باشیم که مردمی آگاه، با سلامت جسمی و روحی و امیدوار و پویا گنجینه هر کشوری است که میخواهد با وجود همه سختیها از آفات و ناملایمات بگذرد و شکوفا شود.
* استاد دانشکده پزشکی شهید بهشتی و عضو شورای عالی سازمان نظام پزشکی