به مناسبت تجدید چاپ رمان «دن کاسمورو» ماشادو د آسیس با ترجمه عبدالله کوثری
رئالیسم روانکاوانه قرن نوزدهمی
ماشادو د آسیس، شاعر و نویسنده برزیلی و از مهمترین چهرههای ادبیات آمریکای لاتین، در اغلب رمانها و داستانهایش با نگاهی انتقادی به موشکافی مناسبات اجتماعی کشور و زمانهاش پرداخته است. او از منظر نویسندهای شکاک کلیشهها و باورهای رایج پیرامونش را دست میاندازد و از این طریق پوچبودن آنها را عیان میکند. در میان آثار او، رمان «دن کاسمورو» را شاخصترین اثرش نامیدهاند.
پیام حیدرقزوینی
ماشادو د آسیس، شاعر و نویسنده برزیلی و از مهمترین چهرههای ادبیات آمریکای لاتین، در اغلب رمانها و داستانهایش با نگاهی انتقادی به موشکافی مناسبات اجتماعی کشور و زمانهاش پرداخته است. او از منظر نویسندهای شکاک کلیشهها و باورهای رایج پیرامونش را دست میاندازد و از این طریق پوچبودن آنها را عیان میکند. در میان آثار او، رمان «دن کاسمورو» را شاخصترین اثرش نامیدهاند. او در این رمان به میانجی روایت زندگی و سرنوشت شخصیت اصلی داستان شرحی از وضعیت اجتماعی و تاریخی جامعهاش به دست داده است. قهرمان این رمان، دن کاسمورو، که عنوان کتاب هم از نام او گرفته شده، در اصل بنتو سانتیاگو نام دارد و ما در رمان با شرح سرگذشت او روبهرو هستیم. ماشادو د آسیس «دن کاسمورو» را در دهه 1890 نوشت اما بخش بزرگی از وقایع داستان مربوط به میانه قرن نوزدهم است؛ یعنی زمانی که دن کاسمورو سالهای نوجوانیاش را سپری میکند. در واقع راوی رمان با نگاهی به زمانی که پشت سر گذاشته، خاطرات دوران رفته را مرور میکند. دلباختن او در سالهای نوجوانی به دختری که در همسایگیشان زندگی میکرده، یکی از مهمترین خاطراتی است که او به خاطر میآورد. بازگشت به گذشته و مرور وقایعی که در طول چند دهه رخ داده، باعث شده که تصویر جامعتر و دقیقتری از زمینه اجتماعی و تاریخی برزیل به دست داده شود و اینچنین سابقه عقبماندگیهای جامعه هم مورد توجه قرار گرفته است. ماشادو در این رمان با بیانى به دور از پرگویى و شعار نشان میدهد جامعه برزیل در این دوران فضایی بسیار محافظهکار و عقبافتاده و آمیخته با انواع اوهام و خرافات داشته است.
«دن کاسمورو» به لحاظ سبکی و شیوه روایت اثری درخور توجه است. بهطور کلی د آسیس از این نظر متمایز از نویسندگان قرن نوزدهمی آمریکای لاتین است. همانطور که عبدالله کوثری، مترجم این رمان، در مقدمهاش اشاره کرده، او نه از لحن پرتکلف نویسندگان آن دوره تقلید کرده و نه در نوشتن رمانهاى بزرگ خود مکتب رایج آن زمان، یعنى رومانتیسم را سرمشق قرار داده است. او بیشتر شبیه به نویسنده ضد رئالیستی مانند لارنس استرن است و این ویژگیها بهوضوح در «دن کاسمورو» هم مشاهده میشود.
ماشادو د آسیس به واسطه رئالیسم خاص خودش در کتاب «دن کاسمورو» نشان میدهد که جامعه برزیل در اواخر قرن نوزدهم تا چه پایه محافظهکار و عقبمانده بوده است. تصویری از آداب و رسوم مردم عادی در این رمان به نمایش درآمده و د آسیس با دیدی انتقادی به وضعیت زمانهاش نگریسته است. کوثری میگوید که ماشادو با عبور از از رومانتیسم و ناتورالیسم راهى خاص خود برگزید و این راهى است که در ادبیات جهان به نام خود او شناخته شده است. برخى منتقدان سبک او را رئالیسم روانکاوانه نام نهادهاند و روایت او در اغلب آثارش چند ویژگی برجسته دارد، ازجمله اینکه روایتی است طنزآمیز، آکنده از تمسخر، شکاکانه و درعینحال با این تعمد که ماهیت داستانى روایت را به خواننده گوشزد کند.
«دن کاسمورو» را صرفا نمیتوان نقدی اجتماعی دانست اما به با این حال د آسیس در روایتش تفسیری از قرن نوزدهم به دست داده و این یکی از ویژگیهای برجسته این رمان است. کوثری درباره این ویژگی رمان نوشته: «راوى این داستان، بنتو سانتیاگو، جنبهاى دیگر از این دوران را نشان میدهد... خانه واقع در خیابان ماتاکاوالوس حاصل ساختار اجتماعى جاافتادهتر و دیرینهترى است و بهطور عمده وابسته به نظام بردهدارى و نظام اقتصادى ملازم با آن است. خانواده بنتو خانوادهاى پدرسالار است (هرچند پدر خانواده مُرده، چشمان او همواره ناظر بر اعمال فرزند است) و درعینحال سخت مؤمن و پایبند مذهب، محتاط در خرجکردن پول و صاحب ثروتى کلان که منبع اصلى آن مزارع احتمالا نیشکر در نزدیکى ریودوژانیرو است. این خانواده نماینده اشرافیت زمیندار است. بخش بزرگى از این جماعت که به معناى واقعى قسمتى از اشرافیت برزیل را تشکیل میدادند، صاحب القابى چون بارون، ویکونت و مارکى بودند و عضو سلسلهمراتبى که در رأس آن شخص امپراتور دانشور یعنى پدرو دوم جاى داشت... لقب دن درواقع مختص امپراتور بود که مقام مذهبى والایى نیز داشت».
ماشادو د آسیس در رمان «دن کاسمورو» از راوی غیرقابل اعتماد استفاده کرده است و این خصلت راوی در طول رمان مشخص میشود. از یک سو میتوان گفت که راوی چون در حال مرور خاطراتی مربوط به چند دهه گذشته است، سیر حوادث را در مواردی اشتباه به یاد میآورد و دچار آشفتگی ذهنی شده است. در طول رمان او اعتراف میکند که حافظهاش چندان خوب کار نمیکند و این اعتراف به شکلی دست او را باز میگذارد تا در گذشته دستکاری کند و حوادث را پس و پیش کند یا در واقعیت دست ببرد. استفاده از راوی غیرقابل اعتماد در این رمان سبب شده که رمان از شیوه روایت رئالیستی فاصله بگیرد و درواقع قطعیت آن را به چالش بکشد.
عبدالله کوثری سالها پیش رمان «دن کاسمورو» را به فارسی برگردانده بود و این کتاب تاکنون بارها تجدید چاپ شده است. در بخشی از این داستان راوی درباره روزهای رفته و حوادثی که میخواهد مرور کند، میگوید: «روشن است که هدف من پیونددادن دو سر زندگى و بازگرداندن جوانى آن روزها بود. اما راستش را بخواهید بالاخره نه آن چیزى را که آنجا بود بازسازى کردم و نه آنچه را که زمانى خودم بودم. هرجا نگاه کنى، اگرچه ظاهر همان است، خوى و خصلت چیز دیگرى است. حالا، اگر فقط جاى خالى دیگران بود، غصهاى نداشتم، آدم هر جور که بتواند با جاى خالى دیگران کنار میآید، اما جاى خود من خالى است و این جاى خالى دیگر شوخیبردار نیست. اگر بشود گفت، چیزى که اینجا ساخته شده، مثل رنگی است که آدم به سر و ریش خودش میگذارد و فقط ظاهر را درست میکند، اما به قول کالبدشکافها، اعضا و جوارح درونى رنگ برنمیدارد. مدرکى دال بر اینکه من بیست سالهام، شاید دیگران را مثل هر مدرک جعلى دیگر گول بزند، اما خودم را نمیتواند. دوستانى که برایم ماندهاند همگى مال همین اواخرند، آن دوستهاى قدیمى تقریبا همهشان مدتهاست که رفتهاند تا توى قبرستان زمینشناسى یاد بگیرند. و اما دوستان مؤنثم، بعضیهایشان را پانزده سال است میشناسم، بعضیها را کمتر، و همگیشان خودشان را جوان میدانند. دو، سهتایشان شاید بتوانند دیگران را قانع کنند، اما به زبانى حرف میزنند که من ناچارم به کتاب لغت رجوع کنم و این هم مشغله خستهکنندهاى است».