|

موریانه در هنر(1)

مدتی لب به سکوت بسته بودم‌... مدتی بود که دعوت‌ها و بی‌محلی‌های محترمانه را در محافل رسمی هنری به بهانه دل‌و‌دماغ، نمی‌پذیرفتم و خسته از تولید آثار هنری و مطالبات، انتقادات نوشتاری رسانه‌ای بی‌اثر، مرا به سوی غار تنهایی بُرد‌...

موریانه در هنر(1)

نظام‌الدین امامی‌فر

 

مدتی لب به سکوت بسته بودم‌...

مدتی بود که دعوت‌ها و بی‌محلی‌های محترمانه را در محافل رسمی هنری به بهانه دل‌و‌دماغ، نمی‌پذیرفتم و خسته از تولید آثار هنری و مطالبات، انتقادات نوشتاری رسانه‌ای بی‌اثر، مرا به سوی غار تنهایی بُرد‌...

 نرود میخ آهنین بر سنگ

گه‌گاهی برای نفس‌کشیدن از هوای نه‌چندان آلوده، سر به بیرون و نیم‌نفسی می‌گرفتم تا شاید بتوان زندگی و توان فکری و تولیداتی برای عدم فراموشی (‌نقطه ضعف هنرمندان) از جامعه داشته باشم.

درمان خودم را با سرک‌کشیدن به غار و جزایر تنهایی دوستان هنری‌ام، آغاز کردم‌... عقده‌های فروخورده مشترک را بازگو کردیم و درد مشترک را ناله کردیم‌...

جزایر و محافل هنری هنرمندان صاحب‌نام و پیش‌کسوتی را یافتم که هم‌فکران برای عقده‌گشایی به زبان مشترک دیگری حرف می‌زدند و روزگار می‌گذرانیدند.

در دشتی لم‌یزرع، طالبان هنری را دیدم که در آشفته‌بازار هنر، به دنبال جایگاه و موقعیت خود بودند و دم‌و‌دستگاهی را برای تولید رزومه فراهم کرده بودند و از طرفی، صفی حیران و در انتظار و آرزو‌... آرزوی دیده‌شدن، آرزوی خوش‌نامی، آرزوی فروش آثار، آرزوی مهاجرت و‌... .

درون تنه موریانه‌خورده «هنرهای تجسمی» رفتم و از وضعیت حال هنر و هنرمندان این حوزه دریافتم که مشکل را باید بیرون از درخت جست؛ هدایت نادرست «مدیریت کلان هنری کشور» است که هنرمندان را چنان ناامید کرده‌‌.

تفکر مدیریت کمیت‌گرای هنری وزارت ارشاد با مشاوران و مدیران میانی تازه‌به‌دوران‌رسیده، توپ حل مشکلات کیفی را به زمین هنرمندان انداخت و کیفیت را از ساکنان جزایر چندگانه دیگر طلب کرد (اشاره به مصاحبه وزیر محترم ارشاد با اصحاب رسانه).

نشان‌دارکردن هنرمندان

این نوع از مدیران انتخابی و انتسابی با تکیه بر تفسیرهای اعتقاد جناحی خودشان‌ در این دشت و به نام «جوان‌گرایی» در بین مشتاقان ساده‌اندیش و فرصت‌طلب، به دنبال یارگیری و جایگزینی و در‌نهایت تفرقه شدند.

در این دوره و گذار هنری، نوع‌ جدیدی از هنرمند به نام «هنرمند ارزشی» نام‌گذاری شد که می‌توانست جانشین دیگر هنرمندان مطالبه‌گر باشد. این نوع از هنرمندان می‌توانستند با تکیه بر حمایت تشکیلاتی، در نمایشگاه‌های سفارشی و مناسبتی شرکت کرده و علاوه‌بر تولیدات هنری خاص، مشکل «کمیت هنری» و شعار مسئولان ارشاد را حل کنند. چند سالی بر این منوال گذشت و هنرمندان مستقل، دور و دورتر شدند. روند این نوع از مدیریت منجر به تجزیه انجمن‌ها و تشکل‌های هنری در شهرها و مرکز استان‌ها شد؛ در حدی که ادارات ارشاد مکانی برای صدور مجوز و ممیزی، آن‌‌هم در سطح نازل شدند. از نتایج این نوع از برنامه‌ریزی هنری نادرست می‌توان به موارد زیر‌ اشاره کرد:

- گوشه‌گیری هنرمندان صاحب‌نام

- برپایی نمایشگاه‌های نازل هنری و مناسبتی

- انحلال انجمن‌ها و تشکل‌های هنری

- تبدیل گالری‌ها به کافی‌شاپ

- ظهور کیوریتورهای بی‌نام‌و‌نشان

- تولید رزومه‌های رنگ‌ووارنگ داخلی و خارجی و... ‌

از مصادیق ناموفق سیاست‌گذاری هنری در سطح کشور در حوزه هنرهای تجسمی بود.

امید که تجدیدنظر در رفتارهای چندگانه با هنرمندان در حوزه تجسمی، انتخاب مدیران هنری لایق و متخصص و غیرجناحی مورد وثوق قاطبه هنرمندان شاخص در پایتخت، استان و شهرها، قهر هنرمندان با این حوزه از هنر را برای سیاست‌گذاران جدید هموار کند.