اسطوره اغواگر درگذشت
قبل از اینکه «دی کاپریو» با آن موهای بور و چشمهای آبیاش بر عرشه تایتانیک، دلبری کند یا «جورج کلونی» شیکوپیک و «برد پیت» فتوژنیک به شهرت و محبوبیت برسند، او در صدر فهرست بازیگران مرد جهان قرار داشت. از همان روزهای اول، مردم دنیا او را «جذابترین مرد سینما» نامیدند و آوازهاش به ادبیات عامه ما ایرانیها هم بهعنوان نماد یک «جنتلمن زیبا» راه یافت. حالا فرزندانش خبر دادهاند او در 88سالگی در خانهاش در منطقه دوچی درگذشته است. ماههای اخیر بیشتر اخبار درباره دعوای فرزندانش بود. او ستارهای بود که در 25سالگی با فیلم «ظهر بنفش» به کارگردانی «رنه کلمنت» وارد سینما شد و هر فیلمی بازی کرد، تبدیل به اثری ماندنی شد.
علی اسدی
قبل از اینکه «دی کاپریو» با آن موهای بور و چشمهای آبیاش بر عرشه تایتانیک، دلبری کند یا «جورج کلونی» شیکوپیک و «برد پیت» فتوژنیک به شهرت و محبوبیت برسند، او در صدر فهرست بازیگران مرد جهان قرار داشت. از همان روزهای اول، مردم دنیا او را «جذابترین مرد سینما» نامیدند و آوازهاش به ادبیات عامه ما ایرانیها هم بهعنوان نماد یک «جنتلمن زیبا» راه یافت. حالا فرزندانش خبر دادهاند او در 88سالگی در خانهاش در منطقه دوچی درگذشته است. ماههای اخیر بیشتر اخبار درباره دعوای فرزندانش بود. او ستارهای بود که در 25سالگی با فیلم «ظهر بنفش» به کارگردانی «رنه کلمنت» وارد سینما شد و هر فیلمی بازی کرد، تبدیل به اثری ماندنی شد.
قصه او هم شنیدنی است!
از چهارسالگی طعم یتیمی و بعد یک ناپدری قلدر قصاب را بچشی، از مدرسه اخراج شوی، باربری کنی و فضای خشن ارتش را به خانه ترجیح دهی، بعد تو را به جنگ ببرند و زنده بمانی.
سپس پیشخدمت رستوران شوی تا اینکه یک بار که بخواهی ادای پولدارها را دربیاوری، تمام پساندازت را بدهی و یک دست لباس کرایه کنی تا به فستیوال فیلم کن بروی، شاید بتوانی حوالی میهمانی پرزرقوبرق ستارگان سینما و فلاشباران دوربینها، پرسه بزنی و با هیجان و حسرت آنها را از نزدیک تماشا کنی.
ناگهان همای سعادت بر شانهات بنشیند و همه سرها به سمت تو بچرخد و دل نامداران برایت غنج برود که خدایا چه چهره زیبایی! و خوب یک شب خوشی برای تو استثنائا بشود هزار شب؛ و تو بشوی اسطوره زیبایی تاریخ سینما.
این سرگذشت، متعلق به پرسونایی در داستانهای ویکتور هوگو نیست. این یک عکس فوری از زندگی واقعی مردی است که تا همین اواخر، یک جایی در سوئیس پایش را روی پایش انداخته بود و پول میشمرد. «آلن دلون» که دایرهالمعارف سینمایی لاروس او را شیطان زیبایی در پیراهن یک فرشته خوانده است. اما این اسم و چهره جهانی، برای ما ایرانیها یک طعم و امتیاز اضافه داشت؛ صدای برازنده «خسرو خسروشاهی» آنقدر روی این چهره نشست که هزاران مقلد در کوچه و خیابان پیدا کرد.
ظاهرا «آلن دلون» بخشی از این دوبله را در سفر به تهران شنیده و به ادعای حمید قنبری مدیر دوبلاژ گفته بود: «بهترین دوبلور من در دنیا یک ایرانی است».
آلن دلون یک رابطه دیگر نیز با ایران داشت؛ بازی در فیلمی به نام «تهران 43» که در سال 1981 به تهیهکنندگی خود او با مشارکت شوروی سابق، فرانسه، سوئیس و اسپانیا ساخته شده است. سوژه فیلم از کنفرانس سرّی و محرمانه سران سه قدرت جبهه متفقین یعنی چرچیل، روزولت و استالین در آذر 1322 تهران الهام گرفته شد و فیلم، مروری گذرا به نقشههای جاسوسی و ضدجاسوسی کشورهای درگیر در دو جبهه مقابل جنگ جهانی دوم داشت. ظاهرا تمایل زیادی داشته تا این فیلم را در تهران بسازد. در یکی از روزنامههای تهران آن زمان، چند عکس از آلن دلون در مقابل پلکان هواپیمای ایرانایر و استقبال بهروز وثوقی و ایرن و چند نفر از بازیگران وقت و حتی مطلبی با تیتر «دعوت آلن دلون از بهروز وثوقی» به چشم میخورد. با وقوع انقلاب اسلامی و تغییر شرایط، لوکیشنهای مربوط به تهران در کشور فعلی جمهوری آذربایجان یعنی بخشی از خاک شوروی سابق، بازسازی و فیلمبرداری شد.
شاید زندگی او به اندازه ملودرام کسب افتخاراتی مانند نشان لژیون و مجسمههای خرس و نخل طلای مهمترین جشنوارهها تا تراژدی اتهام خودکشی او به شکل اُتانازی در سال 2022، بالا و پایین بسیار داشت.
فراز و فرودی به اندازه دو سر کلاف زندگیاش، که یک سر آن به محله فقیر کودکی در دهکده کوچک «سو» برمیگشت و سر دیگر آن در آسمان پرستاره سالن اُپرای «دوشاتله» پاریس و دریافت جایزه سزار.