|

آیا چین به برادر بزرگ‌تر روسیه تبدیل شده است؟

گزاف نیست اگر بگوییم بحران اوکراین، دوقطبی‌های متقارن با ظرفیت‌های نابرابری را در معادلات بین‌الملل رقم زد؛ فضایی که در ورای تلاش برای انزوای روسیه از سوی غرب، جمعی شکل گرفت تا مسکو در جست‌وجوی ظرفیت‌های جدید -همچون زمان شوروی در دوران جنگ سرد- نگاه خود به ائتلاف‌های از خاورمیانه تا شرق دور و حتی آفریقا را دوباره پررنگ کند.

احمد وخشیته-استاد دانشگاه دوستی ملل روسیه:گزاف نیست اگر بگوییم بحران اوکراین، دوقطبی‌های متقارن با ظرفیت‌های نابرابری را در معادلات بین‌الملل رقم زد؛ فضایی که در ورای تلاش برای انزوای روسیه از سوی غرب، جمعی شکل گرفت تا مسکو در جست‌وجوی ظرفیت‌های جدید -همچون زمان شوروی در دوران جنگ سرد- نگاه خود به ائتلاف‌های از خاورمیانه تا شرق دور و حتی آفریقا را دوباره پررنگ کند.

اما در میانه این معادلات جدید، با نمایی از گسترش بی‌سابقه روابط مسکو و پکن روبه‌رو هستیم و به این پرسش می‌رسیم که آیا ما از همکاری یک شریک کوچک با شریکی بزرگ صحبت می‌کنیم که آورده این شراکت بر موقعیت اصلی چین و فرعی روسیه تأکید دارد، یا به تعبیری دیگر، با گسترش همکاری‌های دوجانبه در زمینه‌های مختلف، مسکو به‌ تدریج‌ به شریک کوچک پکن تبدیل می‌شود؟

اگر توجهی به تعامل اقتصادی این دو کشور پس از آغاز جنگ اوکراین داشته باشیم، کاهش سریع روابط تجاری روسیه با غرب سبب شد تا سهم چین در تجارت روسیه از یک‌سوم فراتر برود و در سه سال گذشته، بیش از دو برابر شود. با یک دو‌دو‌تا چهارتای منطقی می‌توانیم استدلال کنیم که در این صورت به واسطه خرید بیش‌ از ‌حد کالاها و خدمات چینی، مسکو بیش از‌ اندازه به پکن وابسته شده ‌و این وابستگی بیش‌ از ‌حد که در‌ حال ظهور است، دیر یا زود حاکمیت اقتصادی روسیه را تحت تأثیر قرار می‌دهد و در ادامه می‌تواند نفوذ و تغییر سیاسی مطلوب چین را رقم بزند. برای یک مثال ساده از نفوذ اقتصادی چین در دو سال گذشته، می‌توان به خیابان‌های مسکو و دیگر شهرهای این کشور پهناور اشاره کرد؛ خودروهای چینی یکباره جای تمام کمپانی‌های غربی که روسیه را تحریم کردند و از آن خارج شدند‌ گرفت و سهم چین از ۹ درصد به ۵۵ درصد رسیده است.

با وجود این باید توجه داشته باشیم که همچنان کل صادرات چین به ایالات متحده حداقل چهار برابر بیشتر از صادرات چین به روسیه است و اکنون 17 سال است که چین با اطمینان در رتبه اول جهان در صادرات به آمریکا قرار گرفته است. بنابراین شاید نتوان صرفا از یک زاویه به این نتیجه رسید که صرفا به موجب شراکت اقتصادی، چین شریک بزرگ‌تری برای روسیه یا آمریکاست. در این میان نکته قابل تأمل اینجاست که مقامات کاخ سفید این شرایط را به عنوان یک تهدید درک کردند و بارها‌ و بارها تعرفه‌های صادراتی را افزایش دادند تا نهایتا چین در سال ۲۰۲۳ پس از کانادا و مکزیک به سومین شریک تجاری آمریکا تبدیل شد.

با وجود این اگر به سرمایه‌گذاری مستقیم چین توجه کنیم، در روسیه کل حجم انباشت آنها حدود ۱۰ میلیارد دلار در سال گذشته بوده که این رقم در آمریکا ۲۰۰، بریتانیا ۱۰۰، برزیل ۶۰ و کانادا ۵۰ میلیارد دلار بوده است. بنابراین می‌توان گفت حجم انباشته‌‌شده سرمایه‌گذاری مستقیم چین در روسیه نسبت به حجم کل سرمایه‌گذاری‌های خارجی (۶۱۰ میلیارد دلار) چندان چشمگیر نیست و از این‌رو شاید بتوان گفت ‌چینی‌ها هنوز نمی‌توانند وابستگی مالی درخور توجهی برای روسیه به پکن ایجاد کنند و یقینا مسکو بسیار علاقه‌مند است وابستگی سرمایه‌گذاری خود به پکن را افزایش دهد؛ اما سرمایه‌های چین هنوز تمایل زیادی برای ورود به روسیه ندارد.

اگر از فروش انرژی از روسیه و واردات گسترده از چین عبور کنیم، همکاری‌های امنیتی یکی از ارکان مهم دیگر در شراکت پکن و مسکو است. آمارها نشان می‌دهد بر‌خلاف همکاری‌های اقتصادی، در حوزه نظامی روسیه نسبت به چین صادرکننده بزرگ‌تری است؛ البته فروش نظامی روسیه به هند بیشتر از چین است و در رتبه سوم ترکیه قرار دارد. د‌رعین‌حال باید توجه داشت که در حوزه نظامی شراکت روسیه و چین مکمل یکدیگر شده است. تصور اینکه روسیه قادر به تولید مستقل پهپادهای مدرن بدون پشتیبانی فنی از سوی چین باشد، بسیار دشوار است.

در میان همه این اشتراک‌ها، چین و روسیه در مورد بسیاری از موضوعات مهم بین‌المللی‌ مانند سیاست خارجی هند، روش‌های حل‌وفصل مناقشه روسیه و اوکراین، اختلافات ارضی در دریای چین جنوبی‌ یا حتی برخی از جنبه‌های تغییرات آب‌وهوایی جهانی، به طور کامل توافق ندارند، اما در‌عین‌حال پذیرفته‌اند که شرط قدرت آنها، وحدت با یکدیگر علی‌رغم اختلاف‌ در رویکردهاست.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها