|

ذبح عدالت در انفعال جامعه

شاید به‌جرئت بتوان گفت‌ اجرای عدالت جوهره استحکام هر نظامی است که به وسیله مراجع قضائی هر کشور تضمین می‌شود. تاریخ نشان داده که همیشه اعتراضات مردمی، از کوچک‌ترین بی‌عدالتی‌های موجود در نظام قضائی یک کشور نشئت گرفته است.

صادق مددی وکیل پایه یک دادگستری

شاید به‌جرئت بتوان گفت‌ اجرای عدالت جوهره استحکام هر نظامی است که به وسیله مراجع قضائی هر کشور تضمین می‌شود. تاریخ نشان داده که همیشه اعتراضات مردمی، از کوچک‌ترین بی‌عدالتی‌های موجود در نظام قضائی یک کشور نشئت گرفته است. 

تاریخ پر است از این جرقه‌های کوچک که گاهی ثبات یک کشور را با مخاطره مواجه کرده است که باید همیشه برای انسان عاقل عبرت‌آموز باشد. بدیهی است که با اخلال در اجرای عدالت در یک جامعه، بقا و دوام آن جامعه به خطر می‌افتد. در‌این‌بین، در مسیر اجرای عدالت، نباید از نقش تعیین‌کننده و مؤثر وکلای دادگستری به‌آسانی گذشت. به‌جرئت می‌توان گفت که اگر وکلا در این مسیر نقشی بیشتر از قضات نداشته نباشند، قطعا کمتر ندارند. از‌ آنجایی‌ که وکلا به‌ عنوان پیش‌قراولان این خط شناخته می‌شوند، همیشه در این مسیر در معرض خطر هستند و بدون‌تردید می‌توان گفت حرفه وکالت از این نظر، یکی از حِرَف پرخطر در هر جامعه‌ای است. 

متأسفانه در چند سال گذشته اتفاقات ناگواری برای این مدافعان بی‌دفاع رخ داده و روزی نیست که صحبتی از قتل یا ضرب‌وشتم وکیلی در رسانه‌ها شنیده نشود. شاید در ظاهر امر، قتل یا ضرب‌وجرح یک وکیل مدافع، مانند دیگر اقشار جامعه، امری عادی جلوه کند، ولی وقتی به انگیزه چنین قتل‌هایی توجه شود، به‌وضوح معلوم می‌شود که‌ این اتفاقات، در راستای مبارزه با عدالت‌خواهی‌ها انجام شده و به ‌نوعی مرتکبان چنین افعالی، در راستای مبارزه با عدالت‌خواهی و ذبح عدالت، به قتل یکی از بازوان اصلی آن مبادرت و آن را به یک تراژدی تبدیل می‌کنند. 

نکته درخور توجه، تأمل‌برانگیز و تأسف‌بار این تراژدی، انفعال دولت و جامعه درباره این اقدامات است. در‌واقع وکیل از یک طرف به دلیل نقش خود، در دادستانی ملت از حاکمیت، اگر مورد غضب حاکمیت نباشد، دست‌کم با بی‌مهری از سوی نهاد قدرت مواجه است. از طرف دیگر، به دلیل اینکه هر پرونده قضائی همیشه یک طرف بازنده دارد که شخص بازنده، باخت خود را به وکیل طرف مقابل منتسب می‌کند، بنابراین همین تصورات موجب ذهنیت منفی و گاهی انتقام‌جویانه را درباره وکلا ایجاد می‌کند. البته نقش رسانه‌های رسمی را در ایجاد این ذهنیت منفی نباید از نظر دور داشت؛ چراکه در سال‌های اخیر متأسفانه همیشه با نفرت‌پراکنی‌ها علیه وکلا، تصویر تاریک و منفی از یک وکیل در جامعه نشان داده شده و باعث اوج‌گرفتن تصورات منفی درباره این مدافعان بی‌دفاع شده است.

آنچه واضح و مبرهن است، این است که برخلاف تصور برخی افراد جامعه، این ماهیت عدالت‌خواهی وکلاست که موجب نشان‌دادن چهره متفاوتی از یک وکیل در جامعه می‌شود و در‌واقع قتل، تعرض و تهدید جان وکلا به ‌عنوان مهم‌ترین خطر در کنار خطرات دیگر، نه صرفا قتل و تهدید یک وکیل، بلکه مصداق بارز ذبح عدالت از طریق تعرض به بازوی اجرائی آن است و نکته غم‌بارتر این ماجرا، انفعال مسئولان و مردم در قبال این رفتارهاست که بی‌تردید طی زمان باعث سلب اعتماد جامعه خواهد شد. به نظر می‌رسد حاکمیت باید در این زمینه قدم‌های محکم‌تری بردارد، در غیر این ‌صورت، دیری نخواهد کشید که نظام قضائی کشور با بی‌اعتمادی عمومی مواجه خواهد شد که قطعا آثار این بی‌اعتمادی نهادهای دیگر را خواهد گرفت. پس باید در سطح کلان، به‌جای بی‌تفاوتی به این تعرضات، این قبیل اقدامات را تعرض به اجرای عدالت دانسته و نگذارند در انفعال جامعه، عدالت ذبح شود.