نگاهی به کتاب «فراز و فرود شیخ خزعل» نوشته عبدالنبی قیم
سرنوشت شوم شیخ خزعل
در صفحات تاریخ درسهایی تکاندهنده وجود دارد که راهگشایی حیاتی برای هر فرد و جریان و تفکر سیاسی است که اراده و توانایی درک تاریخ را داشته باشد. سرنوشت شوم شیخ خزعل یکی از این درسهاست که از محلیگرایی نسنجیده و قدرتطلبی یکی از نخبگان قومی میگوید که چگونه به طعمهای آسان برای انگلیس تبدیل شد و بیگانگان بریتانیایی در نهایت او را در جریان یک محاسبه سیاسی فدای منافع خود کردند.
جواد لگزیان: در صفحات تاریخ درسهایی تکاندهنده وجود دارد که راهگشایی حیاتی برای هر فرد و جریان و تفکر سیاسی است که اراده و توانایی درک تاریخ را داشته باشد. سرنوشت شوم شیخ خزعل یکی از این درسهاست که از محلیگرایی نسنجیده و قدرتطلبی یکی از نخبگان قومی میگوید که چگونه به طعمهای آسان برای انگلیس تبدیل شد و بیگانگان بریتانیایی در نهایت او را در جریان یک محاسبه سیاسی فدای منافع خود کردند.
عبدالنبی قیم در کتاب «فراز و فرود شیخ خزعل» گزارشی لحظهبهلحظه از «فراز و فرود شیخ خزعل» را گردآوری کرده است. در ابتدای کتاب قیم شرح میدهد که چگونه شیخ خزعل با طراحی قتل شیخ مزعل، برادر خود، زمام امور را در خوزستان به دست گرفت و از ژوئن 1897م. (1315ه.ق) تا آوریل 1925م (1342ه.ق) نزدیک به 28 سال حاکم بلامنازع ایالت بود. دوره 28ساله حکومت شیخ خزعل، به روایت قیم دوره تغییرات و تحولات مهم و سرنوشتساز در عرصه جهانى بود. اکتشاف اولین چاه نفت در خاورمیانه به سال 1908م. در نفتون که فاصله اندکى با شمالىترین نقطه تحت نفوذ شیخ خزعل داشت، جنگ جهانى اول و صفبندى نیروهاى متخاصم و نزاع خونین انگلیسىها با عثمانیان و ورود آنها به حوزه تحت فرمانروایى شیخ خزعل، فروپاشى امپراتورى عثمانى و انقلاب اکتبر 1917 روسیه و سقوط امپراتورى تزارى روسیه و سرانجام کودتاى 1299ش سیدضیاء طباطبایى و روى کار آمدن رضاخان و انقراض سلسله قاجار که آخرین حادثه دوره 28ساله شیخ خزعل است.
گزارش قیم با نگاهی دقیق به کتابها و مراسلات این دوره بیانگر این است که میل و رغبت شدید شیخ خزعل به گسترش مناطق تحت نفوذ و تقویت پایههاى فرمانروایى خویش، ایجاد روابط با انگلیس و تحکیم و تقویت این روابط و تلاش او به منظور تبدیل این روابط به نوعى از التزام و تعهد انگلیسىها به منظور بقاى حکومتش، به همراه به کار بردن روشهاى مختلف سیاسى با رقبا و مخالفان، کار را به آنجا رساند که محدوده فرمانروایى او و همچنین قدرت و نفوذش بههیچوجه با محدوده فرمانروایى و قدرت و نفوذ شیخ مزعل و اسلاف او قابل قیاس نباشد. شیخ خزعل روزبهروز ثروتمندتر و پولدارتر مىشد و در پرتو این ثروت، قدرت و توان مضاعف مىیافت. در یکى از منابع، املاک و مستغلات شیخ در حدود نیم میلیون لیره عثمانى برآورد شدهاند. ثروت شیخ خزعل چنان زیاد بود که پولهایش را در بانکهاى اروپا نگهدارى مىکرد. اعتلاى کار شیخ خزعل به نحوى بود که کسروى در بیان شوکت و قدرت او، تصریح میکند که پس از زمان شاه اسماعیل صفوى کسى را در خوزستان این شکوه و نیرو دست نداده بود.
با وجود این ثروت بود که به گفته قیم، شیخ خزعل رؤیاها و آرزوهاى بزرگی مانند پادشاهی عراق در سر داشت و همواره از انگلیسىها شکوه و گلایه مىکرد که با توجه به تمام خدماتى که ارائه کرده، چرا آنها نمىخواهند همان حمایتى را که درباره دیگر حکام عرب خلیج فارس مثل حکام کویت و بحرین مبذول مىدارند، درباره او انجام دهند. باوجوداین، او خود را حتى فراتر از حکام مزبور و در حد محمدعلى پاشا، حاکم مصر، مىدانست. قیم با بررسى اسناد و مدارک نشان میدهد دوران خوش شیخ تا کودتای رضاخان کمابیش برقرار بود تا اینکه با انجام کودتای رضاخان ورق بهسرعت برگشت و انگلیسیها که نگران نزدیکی روسهای بلشویک به رضاخان و رسیدن آنها به آبهاى خلیج فارس بودند، نسخه شیخ خزعل را پیچیدند.
البته قیم تصریح میکند که بررسى اسناد و مدارک وزارت امور خارجه بریتانیا و تلگرافهاى ردوبدلشده، مبیّن این امر است که پروسه حمایتنکردن از شیخ خزعل و پایانبخشیدن به قدرت او و در مقابل حمایت قاطع از رضاخان، روند پرفرازونشیبى را طى کرده است. گاهى لرد کرزن بر فداکردن شیخ خزعل صحه گذاشته، در زمان دیگرى ناگزیر مىشود به لورین متذکر شود که رضاخان و ارتش او به انگلیسىها وابسته است و باید دستورات آنها را اجرا کند و درباره شیخ محمره ما در چارچوب تعهدات خاصى با او پیوند خوردهایم و درصدد نادیدهگرفتن این تعهدات نیستیم. همچنین سر پرسى لورین که در حقیقت طراح مرحله دوم زمامدارى رضاخان بود و در نتیجه اندیشهها و سیاستهاى او، انگلیس از شیخ خزعل دست کشید و رضاخان را تقویت کرد، در هنگامى که در سال 1924 قشونکشى رضاخان بر سر شیخ خزعل را ملاحظه مىکند، در تلگرافى به وزارت امور خارجه انگلیس از خطرات احتمالى این اقدام و نادیدهگرفتن خدمات و کمکهاى شیخ خزعل شکوه مىکند.
در یک بزنگاه تاریخی به روایت قیم در سال 1922 یعنى یکسالو نیم پس از کودتاى سوم اسفند 1299 (فوریه 1921) رضاخان درصدد دادن تضمینهاى کافى به انگلیسىها برای حفظ و حراست از مخازن نفتى و همچنین ضمانتهاى لازم به منظور تأمین امنیت حوزهها و میدانهاى نفتى برآمد. اولین اقدام رضاخان ملاقات او با وزیر مختار انگلیس در تهران بود. در این دیدار ابتدا لورین از «خطر عظیم» وقوع درگیرى مسلحانه در مجاورت تأسیسات نفتى براى منافع انگلیس سخن گفت. رضاخان این اطمینان را به لورین داد که از دستزدن به هر اقدامى که منافع شرکت نفت ایران و انگلیس را به خطر بیندازد، خوددارى خواهد کرد. در ادامه مذاکرات رضاخان با طرح سؤال زیر به لورین و انگلیسىها تفهیم کرد که او بهتر از رؤساى قبایل قادر است منافع انگلیسىها را تأمین کند و این همان چیزى بود که لورین و انگلیسىها به دنبال آن بودند. رضاخان پرسید: «آیا براى دولت انگلیس مناسبتر نخواهد بود که به جاى یک مشت رؤسا و شیوخ آزمند با حکومت مرکزى وارد معامله شود». پس از این سخن رضاخان بود که لورین متوجه شد رضاخان حاضر است به بهترین وجه منافع انگلیس را در خوزستان تضمین کند، بنابراین چند روز بعد سر پرسى لورین خطاب به لرد کرزن خاطرنشان شد که «باید از دستیازیدن به هر اقدامى که شیخ را به مناقشه با دولت ایران ترغیب کند، اجتناب کنیم». در حقیقت انگلیسىها هنگامى که از طرف رضاخان خاطرجمع شدند، آهستهآهسته همپیمانان خود را یکه و تنها گذاشتند و آنها را به تسلیم و کرنش در برابر رضاخان مجبور کردند. از طرفی قیم معتقد است شیخ خزعل ازآنجاکه مىدانست انگلیسىها از هرگونه درگیرى نظامى به دلیل وجود منابع نفتى در ایالت و همچنین حضور اتباع آنها در پالایشگاه آبادان و دیگر مناطق بیزار هستند و سیاست آنها مبتنى بر حلوفصل منازعات و مناقشات از طریق گفتوگو و چانهزنى و اخذ امتیاز و دادن امتیاز است، پس با استفاده از این حربه و با تهدید به درگیرى نظامى در درجه اول درصدد بود تا با فشار بر انگلیسىها، آنها را جلو انداخته و انگلیسىها موضوع را فیصله دهند. پیشازاین نیز بارها شیخ از این حربه استفاده کرده بود و در همه موارد از کارایى و اثرگذارى آن مطمئن بود. اما او از این موضوع غافل بود که این بار با دفعات پیش فرق دارد و مدتها است که انگلیسىها با انتخاب رضاخان بهعنوان حامى و نگهبان منافع بریتانیا در جنوب او را کنار گذاشته بودند. تا آنجا که چند سال بعد سر آستین چمبرلن، نخستوزیر انگلیس، در جولای 1927 میلادى در مجلس عوام انگلیس درباره شیخ خزعل صراحتا چنین گفت: «منطقه جنوب ایران به طور قطع تحت نفوذ تهران درآمده است، ایل بختیارى که در اراضى آنها نفت وجود دارد، در هم شکسته، قدرت شیخ خزعل که از اراضى او لولههاى نفت عبور مىکند، دیگر وجود خارجى ندارد. من در اینجا به شرح زندگى شیخ خزعل، شیخ محمره نمىپردازم. فقط متذکر مىشوم که این مرد با منویات سیاسى و نظامى ما موافق و در جنگهاى بینالنهرین همیشه وفادار دولت انگلستان بود، بنابراین انتظار کمک و مساعدت را از طرف ما داشت. این داستانى است که هیچ فرد انگلیسى که از موضوع مطلع باشد، نمىتواند بدون خجالت بیان و یاد کند، ولى دولت انگلستان قول خود را در مقابل شیخ محمره شکست و او را در مقابل مصالح عالىترى تسلیم دولت ایران کرد. وقتى شیخ خزعل زندانى دولت ایران شد، هنوز امید داشت که دولت انگلستان به او کمک کند ولى دولت ما به قول دولت ایران اطمینان کرد و سرانجام طور دیگرى شد. ... چون دولت ایران در آن موقع حکومت مرکزى قدرتمندى شده بود، بنابراین شرکت نفت دیگر احتیاجى به وجود خزعل در خوزستان نداشت و ترجیح مىداد که این نوع عناصر بانفوذ را از پیش پاى بردارد، بهویژه آنکه نفت بصره و کویت قرار بود بهزودى استخراج شوند، پس مصلحت شرکت نفت و منفعت انگلستان اقتضا مىکرد که شیخ خزعل از میان برداشته شود» و بهاینترتیب پرده آخر را در «فراز و فرود شیخ خزعل» میخوانیم که حکایت میکند، عوامل رضاشاه 25 ماه می1936 (برابر چهارم خرداد 1315) شیخ خزعل را در سن 75سالگى در اتاقش خفه کردند و درفشى به شقیقه او کوبیدند.
کتاب «فراز و فرود شیخ خزعل» نوشته عبدالنبی قیم را انتشارات اختران در ۴۹۴ صفحه رهسپار بازار کتاب کرده است. پیشازاین کتابهای «فرهنگ معاصر عربی-فارسی»، «فرهنگ میانه عربی-فارسی» و «پانصد سال تاریخ خوزستان» از عبدالنبی قیم منتشر شده است.