|

خودکامگی روشنفکری بنیاد خودکامگی سیاسی

دهه‌هاست که دغدغه‌مندان سلامت، امنیت و توسعه کشور از زوایای گوناگونی، انواع و انبوه چالش‌های اجتماعی (ملی) و عملکرد مدیریت کلان را تحلیل کرده و می‌کنند، اما به دلایل نامعلوم، ریشه‌یابی و تحلیل عملکرد آشفته، بی‌حاصل و اغلب مضر احزاب و تشکل‌های گوناگون، کمتر مورد توجه مهین‌دوستان قرار گرفته و می‌گیرد.

کورش الماسی: دهه‌هاست که دغدغه‌مندان سلامت، امنیت و توسعه کشور از زوایای گوناگونی، انواع و انبوه چالش‌های اجتماعی (ملی) و عملکرد مدیریت کلان را تحلیل کرده و می‌کنند، اما به دلایل نامعلوم، ریشه‌یابی و تحلیل عملکرد آشفته، بی‌حاصل و اغلب مضر احزاب و تشکل‌های گوناگون، کمتر مورد توجه مهین‌دوستان قرار گرفته و می‌گیرد. چراکه تا زمانی که انواع تشکل‌ها (احزاب، جمعیت‌ها، انجمن‌ها و سازمان‌ها) به‌مثابه عصاره و نمود منافع و اراده جمعی و تنها اهرم (بومی) کنترل و هدایت مدیریت کلان در مسیر منافع ملی، موفق نشوند درباره اهداف ملی (جمعی) رفتاری سازمان‌یافته، منظم، هماهنگ و هدفمند داشته باشند، ایجاد تحولات اجتماعی از طریق نیروهای (تشکل‌ها، احزاب، انجمن‌ها، جمعیت‌ها و...) بومی یک رؤیا بیش نخواهد بود. به باور نگارنده، اصلی‌ترین عامل وجود انبوه احزاب و تشکل‌های «بی‌ثمر و حتی مضر»، نوعی «خودکامگی روشنفکری» است. به منظور تبیین کلی رابطه علت و معلولی خودکامگی روشنفکری (علت) و خودکامگی سیاسی (معلول) تبیین بسیار کلی و مختصری از مفهوم خودکامگی ارائه می‌شود.

خودکامه (خودکامگی)؟

اگر درک کنیم و بپذیریم که مفاهیم معطوف به ویژگی‌های مشترک اعضای یک گروه از هر نوعی است، آن‌گاه خودکامگی معطوف به «ویژگی ادراک» اعضای یک گروه (روشنفکر، سیاسی و...) است. خودکامه به کلی‌ترین بیان، معطوف به (ویژگی ادارکی) فردی است که دیدگاه‌ها، باورها، عملکرد، اهداف، منافع، نیازها و... فردی خود را بی‌توجه به دیدگاه‌ها، باورها، اهداف، منافع، نیازها و... دیگران، درست، برتر، بهتر و محق تلقی می‌کند. به عبارتی «یک خودکامه درک کاربردی و واقع‌بینانه از خود و محیط پیرامون ندارد».

خودکامگی به‌مثابه ویژگی ادراکی به چه معناست؟ به تعبیری خودکامگی (روشنفکری و سیاسی) ریشه در حس مالکیت دارد. به عبارتی روشنفکران کشورهای عقب‌مانده می‌پندارند که «مالک فهم امور، پدیده‌ها و شرایط (جهان به طور کلی) هستند»؛ بنابراین «حس مالکیت» درباره فهم (دانش) امور و پدیده‌های انسانی، اجتماعی و طبیعی، بنیادی و بزرگ‌ترین چالش روشنفکری در کشورهای عقب‌مانده است. به تعبیری کاربردی، روشنفکران کشورهای پرچالش، «دانش را یک پدیده یا کالای خصوصی (خودروی شخصی) و نه یک پدیده یا کالای عمومی یا جمعی (اتوبوس یا قطار) تلقی می‌کنند. اگر درک کنیم و بپذیریم که دانش یک پدیده جمعی است، آن‌گاه استفاده از دانش در راستای منافع فردی شبیه استفاده شخصی و خصوصی از اتوبوس شهری است.

دانش به‌مثابه فهم جمعی پدیده‌ها و امور به چه معناست؟

دانش معطوف به درک ساختارمند امور، پدیده‌ها، شرایط و... است. درک ساختاری و جمعی به چه معناست؟ از منظر رفتارشناسی و روش‌شناسی به این معنی است که یک ذهن، یک پازل از جهان را کشف می‌کند. ذهن دوم مبتنی بر پازل اول، پازل دیگری از جهان را کشف می‌کند و... . در نهایت پازل آخر از طریق ذهن دیگری کشف و درک ساختاری از امور، پدیده‌ها، شرایط و... ایجاد می‌شود یا شکل می‌گیرد، بنابراین به واسطه ذات جمعی دانش، یک‌ ذهن هرگز نمی‌تواند مالک یک درک ساختاری از یک پدیده، امر یا شرایط باشد. نکته‌ای که بسیاری از روشنفکران کشور‌های جهان سوم که خود را مالک دانش تلقی می‌کنند، توجهی به آن ندارند، این است که «داشتن دانش ارزش نیست»، «بلکه استفاده از دانش در راستای سلامت، امنیت و توسعه مدنیت یا به عبارتی استفاده از دانش برای بهبود زیست انسان‌های دیگر، ارزش محسوب می‌شود».

اگر بپذیریم که تلقی دانش به‌مثابه یک دارایی شخصی یک امر فرهنگی با ریشه‌های تاریخی و رایج است، آن‌گاه به‌هیچ‌وجه عجیب یا حیرت‌آور نیست که روشنفکران، نخبگان، سیاست‌ورزان سوداگر، صاحب‌منصبان و... (در کشورهای عقب‌مانده و پرچالش) «جایگاهای سیاسی را دارایی خصوصی تلقی کنند».

نکته‌ای که نخبگان و فعالان سیاسی مهین‌دوست باید مورد توجه ویژه قرار دهند، این است که اگر «در عالم ممکنات و قابل فهم»، دانش را مترادف با حقیقت تلقی کنیم، آن‌گاه باید گفته شود که از منظر کاربردی «حقیقت به طور عام و حقیقت علمی به طور خاص، یک امر جمعی و نه فردی» است. اینکه شاید بتوان دو دلیل برای جمعی‌بودن حقیقت متصور شد. یک، دیگران در درک و کشف حقیقت از سوی من، شریک هستند. دو، «نوع حقیقت» برای بسیاری یکسان است. بنابراین حقیقت به طور عام و حقیقت علمی به طور خاص، یک امر جمعی و نه فردی است. به‌عنوان مثال به دلیل جمعی‌بودن حقیقت (دانش)، شهروندان صادق و دارای عقل سلیم درک مشترکی از چیستی و کارکرد پدیده‌هایی مانند مسکن، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، غذا، لباس، خودرو، امنیت، نشاط، غم، درد و رنج بی‌پایان، ناامیدی، رفاه، روابط خارجه و... دارند. بنابراین افراد گوناگون نمی‌توانند درک متفاوتی از چیستی و کارکرد یخچال، مداد، دانش، خرافات، مسکن و... داشته باشند. به تعبیری کاربردی، در زیست اجتماعی، «تنها شیادان دارنده دانش و تجربیات غیر قابل فهم، برای همگان هستند».

خودکامگی سیاسی، محصول مستقیم خودکامگی روشنفکری است. اگر این ادعا را منطقی و کاربردی تلقی کنیم، آن‌گاه تنها راهکار کم‌هزینه، کاربردی و پایدار برای عبور از خودکامگی سیاسی، عبور از خودکامگی روشنفکری است. خودکامگی (روشنفکری یا سیاسی) زمینه همکاری‌نکردن، پرهیز از گفت‌وگو و تبادل نظر و... است.

پاراگراف آخر معطوف به انبوه احزاب (حزب‌چه‌ها)، تشکل‌ها، انجمن‌ها، سازمان‌ها و... «به‌اصطلاح» سیاسی است. در شرایط زلزله یا زمانی که بیگانگان به کشور حمله می‌کنند، بی‌اختیار نوعی همکاری و هماهنگی به منظور مدیریت و مقابله با بحران‌ها و دشمنان، میان شهروندان ایجاد می‌شود. فهم اینکه کشور در شرایط بحرانی است، منجر به همکاری میان وطن‌پرستان خواهد شد؛ بنابراین پیگیری منافع جناحی، فردی و گروهی (افراد و حزب‌چه‌هایی که در رؤیای حضور در شورای شهرها، نهادهای حاکمیتی، مجلس و... هستند) در شرایط بحرانی کنونی با هر معیاری، «ضد منافع و امنیت ملی است».

به دلایل طبیعی و اغلب ذاتی (ژنتیکی) ساختار مدیریتی، توان مقابله با انواع و انبوه چالش‌های اجتماعی و ملی را ندارد. امری کاملا بدیهی، منطقی و اجتناب‌ناپذیر است که تداوم شرایط پرچالش کنونی، کشور را با مخاطراتی مواجه خواهد کرد. یقینا بسیاری مخالف این گفته خواهند بود اما با توجه به جمیع شرایط داخلی، منطقه و جهانی، برای کنترل و هدایت شرایط پرچالش و پرهیز از مخاطرات اجتناب‌ناپذیر آینده، ضروری است تا همه دغدغه‌مندان صادقِ سلامت، امنیت و توسعه ایران، در یک تشکل به منظور تحقق منافع ملی، برای کنترل و هدایت ساختار مدیریت، به کنش سیاسی بپردازند. به این دلیل ساده که منافع ملی انعکاس انواع نیازها، اهداف، آرزوها و... معلمان، کارگران، صنعتگران، مستضعفان، دانشجویان، دانش‌آموزان، استادان دانشگاه و... است. برای تحقق منافع ملی به‌مثابه مبدأ و مقصد همه فعل و انفعالات اجتماعی یک تشکل بیشتر لازم نیست.