|

شهید سلیمانی؛ اسطوره‌‌ای در قامت مکتب

در حالی به پنجمین سالگرد شهادت فرمانده فقید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و برجسته‌ترین فرمانده مبارزه با تروریسم بین‌المللی، سپهبد حاج قاسم سلیمانی رسیده‌ایم که منطقه و جهان، روزهای پرالتهابی را پشت سر می‌گذارند و نشانه‌های قدرتمندی از ظهور پردامنه یک ناامنی گسترده و منازعه ویرانگر برای کسب بیشینه قدرت میان اضلاع نظم جهانی و دیگر بازیگران زیرسیستمی در جریان است؛

شهید سلیمانی؛ اسطوره‌‌ای در قامت مکتب

محمد  محمودی‌کیا*

 

در حالی به پنجمین سالگرد شهادت فرمانده فقید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و برجسته‌ترین فرمانده مبارزه با تروریسم بین‌المللی، سپهبد حاج قاسم سلیمانی رسیده‌ایم که منطقه و جهان، روزهای پرالتهابی را پشت سر می‌گذارند و نشانه‌های قدرتمندی از ظهور پردامنه یک ناامنی گسترده و منازعه ویرانگر برای کسب بیشینه قدرت میان اضلاع نظم جهانی و دیگر بازیگران زیرسیستمی در جریان است؛ از یک سو جنگ در اوکراین تا آستانه تهدید هسته‌ای روسیه پیش رفته و از سوی دیگر، با روی‌کارآمدن ترامپ تکانه‌های قدرتمندی از سیاست ناسیونالیسم آمریکایی به فضای سیاست جهانی وارد خواهد شد که همه این موارد به طور درخور‌توجهی بر حجم نگرانی‌های امنیتی در این منطقه استراتژیک می‌افزاید.

در میانه این تحولات که می‌توان از آن به‌مثابه دوره گذار از نظم موجود به نظمی جدید نیز یاد کرد -حتی اگر سازه‌های اصلی نظم موجود مانند سازمان ملل، شورای امنیت، حق وتو و... باقی بماند- بازیگرانی که خواهان بقا در آینده نظام جهانی هستند، باید با هوشیاری هرچه بیشتر و کنشگری آگاهانه و هوشمندانه، قواعد بازی در نظم و نظام بین‌المللی را به نفع منافع ملی خود به خدمت بگیرند؛ چراکه هر‌گونه خطای محاسباتی در چنین هنگامه‌هایی می‌تواند عواقب خسارت‌باری برای یک ملت به همراه داشته باشد؛ زیرا که در تحولات پیشا دو جنگ جهانی یا در طی آن دوره‌ها، شاهد چنین وقایعی بودیم، تا جایی که امپراتوری عثمانی با خطای محاسباتی خود و با ورود به آتش جنگ جهانی اول، از هم فروپاشید و از صحنه جغرافیای سیاسی و نیز تعاملات جهانی کنار رفت.

در چنین هنگامه‌ای وجود کارگزارانی هوشمند که قواعد بازی در سطح سیستمی را تشخیص داده و با تغییر موازنه در معادلات قدرت، مانع از حرکت یک ملت بر لبه تیغ سقوط شوند، یک ضرورت است و به گواه تاریخ، این‌چنین شخصیت‌هایی همواره مورد احترام و تجلیل و گاه تقدیس یک ملت هستند؛ چرا‌که چنین کارگزارانی از فردیت خود خارج شده و در قامت اسطورگانی درخشان ظهور یافته و تداوم می‌یابند و اسطوره‌ها، همان عناصر قدرتمند برسازنده گفتمان‌ها و گفتمان‌ها خود برسازنده سطح علیت‌ها و علیت‌ها، برسازنده نمودهای عینی در زیست اجتماعی ملت‌ها هستند.

از دیگر سو، در دوران معاصر که به دلیل پویایی‌های فضا و زمان و نیز تحولات پردامنه و شگرف تکنولوژیک، جوامع انسانی در معرض توفان‌های سهمگین اطلاعات قرار دارند و کنشگران این فضای مدرن با بهره‌گیری از ابزارهای جذابی مانند سینما و وسایل ارتباطی، دائما در مسیر بازتولید نشانه‌ها و نمادهایی ماورایی یا فرا‌ انسان برای بشر معاصر بنا به مقصود خود هستند، صیانت از میراث تمدنی و نظم اسطورگی جوامع به امری دشوار تبدیل شده است، تا چه رسد به اینکه در چنین فضایی در‌صدد خلق اسطورگانی جدید نیز باشند!

این مهم که بیانگر یکی از خصیصه‌های بنیادین نظام جهانی شده است، حاوی این پیام است که اگر جوامع ملی در زمینه صیانت و پاسداشت از نظم اسطورگی خود تلاش مجدانه‌ای نکنند، دیری نخواهد پایید که در مختصات نظم جهانی‌شده مضمحل شده و جهانی‌‌شدنی یکدست و مدغم در نظم جهانی را تجربه خواهند کرد که این به معنای هدم ارزش‌های ملی، تاریخ و تمدن هر جامعه‌ای است.

در چنین وضعیتی اگر نیروی مقاومت قدرتمندی در درون جوامع شکل نگیرد، هر عامل بیرونی می‌تواند زیست آن جامعه را به مخاطره بیندازد و بودگی یک جامعه را به حالتی از پریشانی و آنومی و به تبع آن ظهور بحران‌های عمیق امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پیش ببرد که مقابله با آثار سوء هر‌یک این پیامدها، گاه جبران‌ناپذیر و گاه به سال‌های طولانی عملیات بازسازی و درعین‌حال سرمایه‌گذاری‌های درخور‌توجه نیازمند است.

از دو مقدمه مهم مورد اشاره در صدر این یادداشت می‌توان چنین استنتاج کرد که جامعه ایرانی مانند دیگر جوامع، برای گذار ایمن از تحولات پیش‌رو نیازمند هوشیاری هر‌چه بیشتر درون این پویایی‌هاست و باید در ساختار نظام تصمیم‌سازی و کنش سیاست داخلی و خارجی کشور به مختصات جهان معاصر توجه بیش ‌از پیش کرد. در این میانه، نقش ساختار-کارگزار نقشی مقوم است، چنان‌که ساختار سیاسی و اجتماعی و نیز بُعد کارگزاری آن می‌توانند جبهه قدرتمندی برای صیانت از هویت، منافع و نیز منزلت کشور در عرصه بین‌المللی شکل دهند.

از آنجا که فرصت پردازش تمام موضوعات و جوانب تحلیل در اینجا وجود ندارد، درصدد هستم تا از میان تمام عوامل و ابعاد تحلیلی، بعد کارگزاری و ظرفیت‌هایی را که می‌تواند در چنین وضعیتی ایفا کند، با تأکید بر شهید والامقام حاج قاسم سلیمانی، به‌مثابه یک نمونه عالی، به‌قدر وسع برجسته کنم.

شهید سلیمانی نمادی از الگوی حل مسئله براساس ایجاد وفاق در داخل و کنشگری فعالانه در عرصه دیپلماتیک و پویایی‌های نظم منطقه‌ای و جهانی بود که مؤمنانه و هوشمندانه می‌کوشید از مرزهای هویت، عقیده، اخلاق و حرمت انسان دفاع کند. شهید سلیمانی به‌خوبی به مؤلفه‌های نظم بین‌المللی و چگونگی کنش در میانه آن واقف بود؛ توازن قدرت در عرصه نظام بین‌المللی را با هوشمندی برقرار می‌ساخت؛ چراکه می‌دانست بدون بهره‌مندی از فرصت‌های موجود درون تعارضات ژئوپلیتیک میان اضلاع قدرت در سطح نظام، امکان فائق‌آمدن بر بحران‌های پیچیده بین‌المللی وجود ندارد یا اینکه هزینه بسیار بالا با آینده‌ای مبهم به همراه خواهد داشت؛ بنابراین در مجاب‌کردن کرملین در ورود به طراحی عملیاتی ایران یا در نگاه دیگر، در همراه‌ساختن طرح و عملیات روسی با طرح و عملیات محور مقاومت، 

نقشی برجسته داشت.

او فراتر از فرماندهی میدانی، در قامت یک سیاست‌مدار صادق و آگاه، با هوشمندی بالا معادلات میدان را در همراهی با میز مذاکرات و چانه‌زنی‌های سیاسی دنبال می‌کرد تا هزینه میدان را بهینه و منافع ملی را بیشینه کند و از درافتادن در دوگانه میدان-دیپلماسی به‌جد اجتناب می‌کرد. اگر چنین فهم دقیقی از مناسبات قدرت و تعاملات پیچیده در حوزه توازن قدرت در عرصه نظام بین‌المللی از سوی ایشان نمی‌بود، امروز منطقه خاورمیانه و بازیگران محور مقاومت سرنوشت دیگری داشتند.

در بعد دوم تحلیل نیز آنچه شهید سلیمانی را در کانون توجهات داخلی و نیز جغرافیای مقاومت اسلامی قرار می‌دهد و او را به نمادی برای ایستادگی ارتقا می‌بخشد، کنش آگاهانه و مسئولانه او در درون نظم هنجاری جوامع یادشده بود که او را در قامت یک اسطوره رفعت منزلت و مکانت بخشید. شهید سلیمانی نماد گفتمانی بود که قدرت را محصول یک فرایند دوجانبه و متعامل می‌پندارد که تحقق پیروزی در بیرون و عرصه میدانی را جز از مسیر هم‌گرایی و تقویت ساخت قدرت در داخل میسور نمی‌داند. سلیمانی عزیز، پیروزی‌های بزرگ در عرصه میدانی را رهین وجود یک جامعه همدل در داخل می‌دانست و همگان را به آن متوجه و متذکر می‌ساخت و خود نیز الگویی تام در عمل به این مهم بود. از همین منظر، اگر مقاومت در عراق، لبنان، سوریه و فلسطین به جایگاهی نائل آمد که به دستاورد ستودنی ازاله شرارت در منطقه مفتخر شد، نمی‌بود مگر آنکه به قدرت اجتماعی مستظهر بود و هرگونه آسیب یا تهدید فراروی آن نیز دقیقا برآمده از این نکته خواهد بود. بر پایه همین مطلب، اینک مقاومت نه صرفا یک گروه مبارز، بلکه نماد یک جامعه همدل است که دو سویه آن 

مقوم یکدیگرند.

براساس‌ این است که امروز و با وجود تمام خسارت‌ها و شرارت‌های وصف‌ناشدنی دشمن صهیونیستی در منطقه، چنانچه در بیش از یک سال اخیر در عرصه میدانی نیز شاهد آن هستیم، مقاومت همچنان یکی از کنشگران اصلی در عرصه تحولات امنیتی، نظامی، اجتماعی و اقتصادی پیش‌روی جوامع منطقه باقی مانده و همچنان زنده و بانشاط است؛ همان مقاومتی که اسطورگان خود را از درون نمادهایی مانند «شهید سلیمانی‌»ها پی می‌جوید و هویت و منافع خود را براساس‌آن برمی‌سازد.

با تکیه‌ بر این ویژگی‌ها، مقاومت امروز یک حقیقت برساخته و امری اجتماعی‌شده است و از عرصه معادلات منطقه‌ای حذف‌شدنی نیست و در هنگامه‌ای که عنصر نظم در منطقه و جهان بیش از هر زمان دیگر به سوی نوعی بحران‌زدگی و تقویت عناصر واقع‌گرایی مانند خوداتکایی هوشمند و بهره‌گیری از الگوهای پیچیده و چندجانبه موازنه قدرت سوق داده می‌شود، این منطق مقاومت است که می‌تواند برای برون‌رفت از بحران‌های جاری و پیش‌رو راه‌حل ارائه کند.

شهید سعید ما، سلیمانی، امروز نه صرفا یک فرمانده جهادی بزرگ، بلکه بخش چشمگیری از نظم اسطورگی اسلامی است. او امروز فراتر از یک فرمانده نظامی، قامتی به بلندای یک اسطوره دارد؛ اسطوره‌ای که مسیر تحولات پیش‌رو را متأثر از خود می‌کند و نه‌تنها میرا نمی‌شود، بلکه دائما در مسیر بازتولید قرار دارد و استمرار می‌یابد، زیرا که امروز چهره‌های نامداری مانند سیدحسن نصرالله، سیدهاشم صفی‌الدین، اسماعیل هنیّه، یحیی السنوار و صدها نام دیگر، هریک به اسطورگانی بی‌بدیل تبدیل شده‌اند که مانند مشعل‌هایی فروزان در برابر مسیر ملت‌ها به سوی سعادت قرار دارند.

رحمت و رضوان و غفران واسعه الهی قرین روح پاک آن فرمانده بزرگ و اسطوره بلندآوازه ایرانی و اسلامی و یاران شهیدش!

* عضو هیئت‌ علمی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی