|

‌از گرونیکا تا «تصادف»

«گرونیکا» معروف‌ترین اثر موزه رایناصوفیای مادرید است. خیلی‌ها فقط برای دیدن این اثر پابلو پیکاسو به این موزه می‌آیند. گرونیکا، نمایی از بمباران شهر گرونیکا در شمال اسپانیا توسط نازی‌ها به درخواست فرانکو و نیروهای ملی‌گرا را نشان‌ می‌دهد.

‌از گرونیکا تا «تصادف»

علی مرسلی

 

«گرونیکا» معروف‌ترین اثر موزه رایناصوفیای مادرید است. خیلی‌ها فقط برای دیدن این اثر پابلو پیکاسو به این موزه می‌آیند. گرونیکا، نمایی از بمباران شهر گرونیکا در شمال اسپانیا توسط نازی‌ها به درخواست فرانکو و نیروهای ملی‌گرا را نشان‌ می‌دهد.

پیکاسو اگرچه مثل لورکا (شاعر) حضور فیزیکی در جنگ داخلی اسپانیا نداشت، ولی به‌وضوح دلش با چپ‌ها بود و در گرونیکا هم این همراهی را نشان‌ داده‌ است. اما در موزه‌ رایناصوفیا اثر دیگری هم وجود دارد که خیلی از بازدیدکنندگان سراغ آن نمی‌‌روند و از وجودش بی‌خبرند. اسم این اثر جالب، «تصادف» است. این اثر را آلفونسو پونسه کشیده که از قضا همکار گروه لورکا در تئاتر باراکا بوده (پشت صحنه را نقاشی می‌کرده) است. این اثر سلف‌پرتره‌ای عجیب‌و‌غریبی از خود پونسه است که آلفونسو را در‌حال مرگ بعد از یک تصادف نشان می‌دهد. نور، ترکیب و چیدمان اثر بسیار عجیب است و عجیب‌تر این است که این اثر در سال ۱۹۳۶ کشیده شده؛ همان سالی که آلفونسو چند ماه بعد از کشیدن این اثر، توسط جمهوری‌خواهان چپ به اتهام فالانژیست و ملی‌گرا‌بودن دستگیر و تیرباران شد و انگار پیشگویی از سرنوشت خودش بوده است.

این اثر اگرچه مثل گرونیکای پیکاسو شهرت جهانگیر ندارد و سیاسی هم تعبیر نمی‌شود، ولی جنبه‌ دیگری از جنگ داخلی اسپانیا را نشان می‌دهد و آن رنج همه‌ قربانیان جنگ داخلی اسپانیا (حتی طرفدار سلطنت و ملی‌گرا) فارغ از موضع سیاسی‌شان است. آن ماشین چپ‌شده در ۱۹۳۶، همان اسپانیای دچار جنگ داخلی‌ است و آلفونسو که از داخل آن در حالت احتضار به بیرون پرت شده، همان مردم قربانی جنگ داخلی هستند که فارغ از چپ یا ملی‌گرا بودن، بی‌طرف‌بودن، نقاش، شاعر یا سیاست‌مداربودن، قربانی می‌شوند.

دو نویسنده انگلیسی، آرتور کوستلر و جرج اورول در جریان جنگ داخلی اسپانیا به این کشور رفته‌اند و خاطراتشان را در دو کتاب گفت‌گو با مرگ و زنده‌باد کاتالونیا نوشته‌اند. هر‌دو نویسنده انگلیسی بی‌طرف نبودند و برای کمک به چپ‌های جمهوری‌خواه به آنجا رفته بودند. اورول از ناحیه گردن تیر خورد و کوستلر هم به زندان افتاد و نزدیک بود تیرباران شود. کتاب‌های خاطرات هردو نفر اگرچه سوگیری صادقانه‌ آنها در دفاع از چپ‌های آنارشیست را نشان می‌دهد، اما حقایق جالبی دارد. اورول هم چپ‌ها و هم فاشیست‌ها را دروغ‌گو می‌خواند و کوستلر هم از بی‌برنامگی و ساده‌انگاری آنارشیست‌ها می‌نویسد و جالب اینکه هم اورول و هم کوستلر، هردو دشمنان بزرگ شوروی کمونیستی می‌شوند که حامی آنارشیست‌های اسپانیا علیه فرانکو و ملی‌گراها بود. گرونیکا اگرچه تصویری بی‌نظیر و نمادین از جنگ داخلی اسپانیاست، اما «تصادف» پونسه، به تصویری که ما در این زمان از اسپانیای زمان جنگ داخلی داریم، بسیار نزدیک‌تر و واقع‌گرایانه‌تر است؛ واژگون، گیج و خون‌آلود، در تاریکی اروپایی که هر روز بیشتر در باتلاق جنگ و هراس از مرگ فرومی‌رود.