مددکاری و یار همیشگی جامعه
من نیکی ثابتی هستم، یک مددکار اجتماعی. شاید این عنوان را بارها شنیده باشید؛ وقتی کسی در خیابان برای افراد بیبضاعت کمک جمع میکند یا درخواست حمایت مالی برای یک کودک بیمار دارد. شاید حتی کسی زنگ خانهتان را زده و گفته باشد مددکار است و میخواهد قلک خیریهاش را به شما بدهد. اما آیا تابهحال فکر کردهاید که مددکاری اجتماعی چیزی فراتر از این تصویر ساده و سطحی است؟ شاید برایتان عجیب باشد اگر بدانید مددکاری اجتماعی یک رشته دانشگاهی است که تا مقطع دکترا تدریس میشود و در بهترین دانشگاهها جایگاه دارد.
نیکی ثابتی، مددکار اجتماعی فعال در مؤسسه یاریگران کودکان کار پویا: من نیکی ثابتی هستم، یک مددکار اجتماعی. شاید این عنوان را بارها شنیده باشید؛ وقتی کسی در خیابان برای افراد بیبضاعت کمک جمع میکند یا درخواست حمایت مالی برای یک کودک بیمار دارد. شاید حتی کسی زنگ خانهتان را زده و گفته باشد مددکار است و میخواهد قلک خیریهاش را به شما بدهد. اما آیا تابهحال فکر کردهاید که مددکاری اجتماعی چیزی فراتر از این تصویر ساده و سطحی است؟ شاید برایتان عجیب باشد اگر بدانید مددکاری اجتماعی یک رشته دانشگاهی است که تا مقطع دکترا تدریس میشود و در بهترین دانشگاهها جایگاه دارد.
بله، مددکاری اجتماعی فقط «کمک مالی جمعکردن» نیست، بلکه یک رشته تخصصی است که سالها صبر، آموزش و تجربه لازم دارد تا بتوانید با افتخار بگویید: «من یک مددکار اجتماعی هستم». اما یک سؤال مهم وجود دارد: فرق ما با کسانی که در خیابان دنبال جلب حمایت هستند، چیست؟
اجازه دهید این سؤال را با نقلقولی از مادر پیشرو این حرفه در ایران، خانم ستاره فرمانفرمائیان، پاسخ دهم: «مددکار اجتماعی باید به هر کاری تن بدهد تا جامعهاش را بهتر کند. باید از عمیقترین زخمهای اجتماع شروع کرد، ریشههای درد را شناخت. نشستن در اتاقهای لوکس و پشت میز هیچ دردی را دوا نمیکند. باید رفت به حلبیآبادها، جایی که پشتی ندارد، نشست و از این مرد جوان پرسید چرا اینقدر بچه درست میکند؟ باید به زنان «نه گفتن» را یاد داد. باید به مردان آموخت که محبت و مردانگی، سیلیزدن به زن و بچه نیست. اگر لازم است، باید در مسجد نشست، اگر لازم است، باید به شهر نو رفت. باید نترسید حتی اگر تمام تنت شپش بگذارد. اگر نگذارد که نمیفهمی شپش یعنی چه. اگر پوستت با روغن شیطان نسوخته باشد، از کجا میدانی سوزش یعنی چه».
مددکار اجتماعی، پزشک جامعه است. او دست روی زخمها میگذارد و با تشخیص و مداخلهای حرفهای، سعی میکند دردها را التیام و آسیبها را کاهش دهد. در ایران، مددکاران اجتماعی بیهیچ چشمداشتی و در سختترین شرایط ممکن، با مشکلاتی مثل اعتیاد، فقر، کار کودک و خشونت خانگی مبارزه میکنند.
ما مددکاران اجتماعی در بسیاری از سازمانها حضوری پررنگ داریم و نقشهای حیاتی ایفا میکنیم. ما همچون پلی هستیم که در بیمارستانها میان بیمار، خانواده بیمار، پزشکان و بخشهای مختلف بیمارستان ارتباط برقرار میکند. در مدارس میان دانشآموزان، معلمان، خانوادهها و مدیران مدرسه، در کارخانهها میان کارگران، مدیران و خانوادهها، در زندانها میان شاکیان، مددجویان و خانوادهها، در سازمانها میان خانوادهها و مراکز دولتی و حمایتی و در مناطق مرزی و حاشیهای میان مردم محلی و مسئولان. در پروژههای اجتماعی نیز مددکاران اجتماعی میان جامعه هدف و حامیان مالی، نقشی کلیدی ایفا میکنند.
همانطورکه میبینید، مددکاران اجتماعی فراتر از جمعآوری کمک برای درمان کودکان مبتلا به سرطان یا حمایت از کودکان بیسرپرست فعالیت میکنند. یک مددکار اجتماعی در سه سطح فردی، خانوادگی و جامعهای اثرگذار است و انتخاب سطح فعالیت او بستگی به تواناییها و نیازهای جامعه دارد.
این مهارتها در دانشگاه از طریق ترکیبی از آموزش تئوری و عملی و بهویژه در کارورزیهای متعدد، به دانشجویان منتقل میشود. دانشجویان در دوران کارورزی با مسائل واقعی روبهرو میشوند و باید با تکیه بر دانش و مهارتهای خود، به حل یا کاهش این مسائل بپردازند. این تجربه میتواند هیجانانگیز اما تا حدی هم چالشبرانگیز و ترسناک باشد. در این مسیر، سرپرستان نقشی کلیدی در هدایت دانشجویان ایفا میکنند. سرپرستی که همچون معلمی سختگیر اما دلسوز عمل میکند و با آموزش نکات ضروری، دانشجوی تازهکار را همراهی میکند، میتواند بسیاری از ترسهای او را از بین ببرد.
اما متأسفانه، گاهی سرپرستانی را میبینیم که برای راحتی کار خود مسئولیتی به دانشجو نمیسپارند و بهاصطلاح او را از سر خود باز میکنند. این رفتار نهتنها به دانشجو، بلکه در نهایت به جامعه ظلم بزرگی میکند؛ چراکه وقتی به دانشجو فرصت آزمون و خطا داده نمیشود، او نمیتواند تجربه لازم را کسب کند. این موضوع در آینده، زمانی که آن دانشجو به یک مددکار اجتماعی تبدیل شده و مستقیما با ضعیفترین اقشار جامعه در ارتباط است، میتواند به بروز آسیبهای جبرانناپذیری منجر شود. هر کوتاهی یا مداخله اشتباه در این حرفه، تأثیری مستقیم بر زندگی افرادی دارد که به ما نیاز دارند. این حرفه بیش از هرچیزی نیازمند تعهد، مسئولیتپذیری و یادگیری عمیق است. ما مددکاران اجتماعی فقط یک شغل نداریم؛
ما نقشهایی اساسی در تغییر و بهبود زندگی افراد ایفا میکنیم. امروز روز مددکار اجتماعی است و به همین مناسبت، از یکی از برجستهترین چهرههای این حوزه، خانم لیلا ارشد، یاد میکنم؛ زنی که بیش از 40 سال از عمر خود را وقف حمایت از زنان، مردان و کودکان آسیبدیده در منطقه دروازهغار تهران کرده است. ایشان نهتنها در کاهش آسیبهای اجتماعی تلاش کردهاند، بلکه صدها دانشجو را نیز آموزش دادهند و به جامعه مددکاری اجتماعی ایران خدمت کردهاند. از صمیم قلب این روز را به ایشان تبریک میگویم و برایشان سلامتی و آرامش آرزو میکنم.
خانم ارشد استاد من نیز هستند و باید بگویم بزرگترین درسی که از ایشان آموختهام، ایمان به برابری انسانها بوده است. نگاه ایشان به یک فرد کارتنخواب که از خانوادهاش طرد شده، همان نگاه مادری به فرزندش است. این عشق و تعهد عمیق به انسانیت، نتیجه سالها زندگی و همدلی با آسیبدیدگان جامعه است. همانطورکه استاد ایشان، خانم فرمانفرمائیان نیز همین مسیر را طی کرده بودند.
در پایان، روز مددکار اجتماعی را به تمام استادان این رشته، دانشجویان پرشور و همکاران عزیزم تبریک میگویم. امیدوارم روزی برسد که مددکاران اجتماعی در فضایی آرامتر و با امکاناتی بهتر، بتوانند به گروههای هدف خود خدمت کنند و دنیایی بهتر بسازند.