|

دیوید لینچ، تأثیرگذارترین سینماگر جهان، در 78سالگی درگذشت

پرسش‌هایی که بی‌پاسخ ماند

«سیاهی عمق دارد. شما می‌توانید وارد آن شوید. نخست شما از مشاهده‌تان می‌ترسید. پس از مدتی عاشق آنها می‌شوید و همه این تجارب تبدیل به رؤیا می‌شود»؛ این جمله‌ای است از زبان دیوید لینچ که در کتاب «لینچ از زبان لینچ» او آمده است.

پرسش‌هایی که بی‌پاسخ ماند

 «سیاهی عمق دارد. شما می‌توانید وارد آن شوید. نخست شما از مشاهده‌تان می‌ترسید. پس از مدتی عاشق آنها می‌شوید و همه این تجارب تبدیل به رؤیا می‌شود»؛ این جمله‌ای است از زبان دیوید لینچ که در کتاب «لینچ از زبان لینچ» او آمده است. اما شاید رؤیابافتن نزدیک‌ترین واژه به تصویری است که از لینچ به خاطر داریم؛ کارگردان یگانه‌ای که در ۷۸سالگی بر اثر بیماری ریوی آمفیزم درگذشت.

او چند ماه پیش اعلام کرد‌ مدت‌زمان طولانی است که به دلیل سیگارکشیدن دچار بیماری آمفیزم شده و خواه‌ناخواه خانه‌نشین شده است. او اضافه کرد این بیماری ریوی باعث شده بود برای مدت طولانی نتواند راه برود و بعید است که دوباره یک فیلم را کارگردانی کند و اگر قرار باشد فیلمی بسازد، از راه دور این کار را انجام خواهد داد. لینچ در مطلبی در شبکه اجتماعی ایکس نیز نوشت: «بله، من به دلیل چندین سال سیگارکشیدن، آمفیزم دارم. باید بگویم که من از سیگارکشیدن بسیار لذت بردم و من عاشق تنباکو هستم، بوی آن، آتش‌زدن سیگار، کشیدن سیگار؛ اما برای این لذت باید بهایی پرداخت و بهای آن برای من بیماری ریوی آمفیزم است. اکنون بیش از دو سال است که سیگار را ترک کرده‌ام. اخیرا آزمایش‌های زیادی انجام دادم و خبر خوب این است که به‌جز آمفیزم در شرایط بسیار خوبی هستم. من سرشار از شادی هستم و هرگز بازنشسته نمی‌شوم و می‌خواهم همه شما بدانید که واقعا از نگرانی شما درباره وضعیت سلامتی‌ام قدردانی می‌کنم».

اما بی‌شک ویژگی مشترک آثار لینچ، توجه او به جزئیات و وجود نشانه‌های مرموز و پرسش‌گرانه‌ای بود که همواره توجه مخاطبان سخت‌پسند سینما و منتقدان را به آثارش جلب می‌کرد؛ هرچند آثار او غالبا موفقیتی در گیشه نداشتند. این را هم باید اضافه کرد که اساسا نکته‌هایی در آثار اوست که بسیاری از عاشقان آثار لینچ همچنان پاسخ روشنی از معمایی که او مطرح کرده است نیافته‌اند.

او‌ چهار نامزدی اسکار کسب‌ و آکادمی در سال ۲۰۲۰ به او جایزه افتخاری اسکار را اعطا کرد. همچنین او نخل طلای جشنواره فیلم کن را برای فیلم «از ته دل وحشی» کسب کرد و برای یک عمر فعالیت هنری شیر طلایی جشنواره ونیز را به خانه برد. سی‌ان‌ان در مقاله‌ای که بعد از مرگ لینچ منتشر کرده، درباره فعالیت‌های هنری و علایق این کارگردان سرشناس نوشته است: «او که پیش از فیلم‌سازی علاقه‌مند به نقاشی بود، برای نخستین بار با الهام از ایده نقاشی‌هایش شروع به تجربه فیلم‌سازی کرد. «من نقاشی می‌کشیدم و بخش کوچکی از این اشکال را تصور کردم که حرکت می‌کرد و صدای باد را می‌شنیدم». او در مصاحبه‌ای در سال ۱۹۹۷ اشاره کرد که دوست داشته نقاشی‌هایش متحرک شوند و شروع به ساخت یک فیلم انیمیشن به عنوان یک نقاشی متحرک کرد».

در بخش دیگری از این مقاله آمده است: تمایل لینچ به سوژه‌های عجیب و بصری خلاقانه بود. اولین فیلم کوتاه او، «شش مرد که بیمار می‌شوند» یک انیمیشن تجربی است.

هالیوودریپوتر نیز در مقاله‌ای درباره لینچ نوشته است: هر شخصی که آثار لینچ را دیده، نمی‌تواند آنها را با آثار دیگران اشتباه بگیرد. برخلاف دیگر نویسندگان برجسته، او به یک جنبش تعلق نداشت یا به‌راحتی در یک ژانر قرار نمی‌گرفت. در‌حالی‌که تصاویر او بازتاب ذهنیت لوئیس بونوئل یا سالوادور دالی بود.

پس از مرگ او، سینماگران بسیاری درباره تأثیر و جایگاه او در سینما نوشتند. استیون اسپیلبرگ در بیانیه‌ای گفت: «من عاشق فیلم‌های دیوید بودم. «مخمل آبی»، «جاده مالهالند» و «مرد فیل‌نما»، او را به‌ عنوان یک خیال‌پرداز منحصر‌به‌فرد و خلاق معرفی کردند که فیلم‌هایش حس دست‌سازبودن داشتند. دیوید وقتی نقش جان فورد را در فیلم «فبلمن‌ها» بازی کرد، در نقش یکی از قهرمانانم بازی کرد. این یک تجربه سوررئال بود و شبیه صحنه‌ای از یکی از فیلم‌های خودش به نظر می‌رسید. جهان دلتنگ چنین صدای اصیل و بی‌همتایی خواهد شد. فیلم‌هایش تاکنون آزمایش زمان را پشت سر گذاشته‌اند و همیشه نیز این‌گونه خواهد بود».

به همین ترتیب، لزلی لینکا گلاتر، رئیس انجمن کارگردانان آمریکا، بیانیه‌ای در مورد لینچ صادر کرد. در این متن آمده است: «هیچ‌کس مانند دیوید نیست. به همین سادگی. او از دل و جان یک نابغه بصری بود که قصه‌گویی تصویری را در سینما و تلویزیون به سطحی جدید ارتقا داد و الهام‌بخش بسیاری از کارگردانان برای ریسک‌کردن و دیدن امکانات جدید بود. او از من به عنوان کارگردان جوانی که در اوایل دهه 1990 به او در تویین پیکس ملحق شدم، فرصتی را به ارمغان آورد و من برای همیشه از شناختن او سپاسگزار خواهم بود.

در هر تعامل، دیوید در لحظه زندگی می‌کرد و من نمی‌توانم به داستانی فکر نکنم که باعث شد دنیا را متفاوت ببینم. در یکی از اپیزودهای اولیه تویین پیکس، صحنه‌ای در صندوق بانکی با کایل مک‌لاکلان و مایکل اونتکین وجود دارد و یک گوزن در وسط میز خوابیده است. هیچ‌کس هرگز به آن اشاره نمی‌کند: فقط آنجاست و صحنه را می‌سازد. از دیوید پرسیدم که چطور به این فکر افتاد که آن سر گوزن را روی میز بگذارد. او با تعجب به من نگاه کرد و گفت: «آنجا بود». تا آنجا که برنامه‌ریزی می‌کنید، مطمئن باشید که روی زندگی تمرکز کردید. آنچه را که درست در مقابل شماست، از دست ندهید. توانایی او در دیدن جادویی که وجود دارد بود در‌حالی‌که دیگران آن را نمی‌بینند، همین ویژگی‌ها او را به یکی از بزرگ‌ترین داستان‌نویسان زمان ما تبدیل کرد. من به بسیاری از کارگردانانی می‌پیوندم که عمیقا تحت تأثیر زندگی و کار دیوید قرار گرفته‌اند و امروز در سوگ ازدست‌دادن او غمگین شده‌اند».

دیوید لینچ آثار درخشانی مانند «کله پاک‌کن»، «مرد فیل‌نما»، «تل‌ماسه»، «مخمل آبی»، «از ته دل وحشی»، مجموعه «تویین پیکس»، «بزرگراه گمشده»، «داستان استریت»، «جاده مالهالند» و «امپراتوری درون» را مقابل دوربین برد.