رمانتیزهکردن فقر
چطور نوستالژیسازی و تقدیرگرایی به تشدید فقر منجر میشود؟
تصویر زندگیهای مجلل هر کجا که باشد و هر طور که به دستمان برسد، مذموم است. فرقی نمیکند یک ویدئو روی صفحه اینستاگرام یک اینفلوئنسر باشد یا تصویر ماشین گرانقیمت زیر پای یک بازیگر، ما همیشه برای موضعگرفتن در برابر نمایش ثروت آمادهایم. میتوانیم ساعتها درباره ابعاد مختلف ماجرا حرف بزنیم و برای نمایشندادن خانههای بزرگ، دکوراتیوهای لوکس، میوههای استوایی، سفرهای گرانقیمت و... استدلال قطار کنیم. به نظرم وقت آن رسیده است که این بار فقر را جایگزین ثروت کنیم و درباره رمانتیزهکردن آن حرف بزنیم.


مریم شیعهزاده: تصویر زندگیهای مجلل هر کجا که باشد و هر طور که به دستمان برسد، مذموم است. فرقی نمیکند یک ویدئو روی صفحه اینستاگرام یک اینفلوئنسر باشد یا تصویر ماشین گرانقیمت زیر پای یک بازیگر، ما همیشه برای موضعگرفتن در برابر نمایش ثروت آمادهایم. میتوانیم ساعتها درباره ابعاد مختلف ماجرا حرف بزنیم و برای نمایشندادن خانههای بزرگ، دکوراتیوهای لوکس، میوههای استوایی، سفرهای گرانقیمت و... استدلال قطار کنیم. به نظرم وقت آن رسیده است که این بار فقر را جایگزین ثروت کنیم و درباره رمانتیزهکردن آن حرف بزنیم.
وقتی برای یک دختربچه دستفروش با لباس محلی بلوچ ضعف میکنیم و از زیباییهای عکس پیرزنی حرف میزنیم که با قامتی خمیده و دستهایی چروکیده، گوشه جوی آب لباسهایش را میشوید. ما ویدئوی تولد دختربچهای را که والدینش از عهده پرداخت هزینه کیک تولد برنمیآیند و به کیکهای کوچک کارخانهای بسنده میکنند، دست به دست میچرخانیم و برایش مینویسیم «تنها تولدی که دوست داشتم در آن باشم»، «خوش به حال این دختر» و «تولد واقعی». ما با المان شهری زنی که فرزندش را به کمر بسته و یک جاروی چوبی قدیمی در دست دارد، عکس یادگاری میاندازیم. با صدای بلند به کمدیهایی که آدمهای فقیر را خوشحال و همدل به تصویر میکشد، میخندیم.
پای موعظه آدمهایی مینشینیم که فقر را ارزش میشمارند و به دیگران توصیه میکنند بهجای مرغ، اشکنه بپزند. ما هنوز هم پنکه رومیزی آبی، درسخواندن روی زمین، بخاری نفتی، نشانگان کشاورزی سنتی و... متعلق به دیگری را توی عکسهایمان جا میدهیم تا حس خوب منتقل کنیم. فقر، فرصتهای کمتر و محدودتر برای زندگی است و فرهنگی که فقر را رمانتیزه میکند، فرهنگی است که فقر را دائما به سادهزیستی، معنویت، همبستگی و خلاقیت گره میزند. فرهنگی است که کمتر قادر به دیدن کمبود غذا، مسکن، بهداشت، آموزش و هزارو یک چیز دیگر است. رمانتیزهکردن فقر، مرز میان شاعرانگی و واقعیت را از بین میبرد و بعد از آن هرچه هست، روایتی پوچ و توخالی از فقر است.
رمانتیزهکردن فقر ابعاد مختلف و متنوعی دارد که شاید پرکاربردترین آنها در کشور ما نوستالژیسازی و تقدیرگرایی باشد. نوستالژی، احساس غمانگیز همراه با شادی است که به اشیا، اشخاص و موقعیتهای خاص گذشته ربط پیدا میکند. خاطرهای که به ما یادآور میشود گذشته بهتر از حال بوده است و نوعی انحراف در کانون پردازش عواطف مغز به حساب میآید؛ نوع تعدیلشده مالیخولیا، بیحوصلگی، بیعلاقگی، بیمیلی که با احساس ناراحتی، ناامیدی، درماندگی، بیقراری و بیارزشی همراه است. نوستالژی ترمیمی جمعی زمانی به اوج خود میرسد که بخواهد از طریق اشتیاق به گذشته آرمانی، چالشهای اجتماعی-اقتصادی کنونی را نادیده بگیرد؛
اشتیاق بازگشت به عصری طلایی که شاید هرگز وجود خارجی نداشته باشد. نوستالژی بهجای تمرکز بر مسائل جاری، بر گذشته ازدسترفته تمرکز میکند. حس درماندگی را تشدید میکند و مانع اقدامات پیشگیرانه از فقر و تمرکز بر توسعه و پیشرفت میشود. تمرکز بر نوستالژی نوعی سیاست است، سیاستی که راهحلهای عملی برای فقرزدایی را با روایتهای فانتزی نوستالژیک منحرف میکند. برخی استدلال میکنند نوستالژی میتواند انسجام و هویت جامعه را هم تقویت کند و با این حال جنبههای مثبت اغلب تحتالشعاع آثار مخرب نوستالژی بر پیشرفت اجتماعی-اقتصادی قرار میگیرد.
از طرفی تقدیرگرایی و باور به رویدادهای از پیش تعیین شده به روشهای مختلف در خدمت رمانتیزهکردن فقر عمل میکند. آدمها نابرابری و تبعیض را موقعیتی طبیعی در نظر میگیرند که اجتنابناپذیر است. فقر به سرنوشت محتوم بخشی از جامعه میماند که برای مبتلایان و شاهدان این ابتلا، بیتفاوتی نسبی و بیانگیزگی به دنبال دارد. تقدیرگرایی بهنوعی حس رضایت کاذب ایجاد میکند. مقاومت در برابر تغییرات اساسی اجتماعی-اقتصادی را موجب میشود. فقر فقط به معنای فقر اقتصادی نیست، فقر فرهنگی، کمبود یا فقدان آگاهیها، دانشها، مهارتها، ارزشها و نگرشهاست. فقر فرهنگی گاه در قالب افزایش جرم و جنایت و خشونت خانگی نمودار میشوند و گاه در قالب تبعیض جنسیتی، انزوا و مشارکتنکردن اجتماعی. تقدیس شرایط موجود، عزم عمومی برای ایجاد تغییر در تمام ابعاد فقر را از بین میبرد.
رمانتیزهکردن فقر، شیوهای آرمانی برای به تصویر کشیدن زندگی طبقه فرودست جامعه و نادیدهگرفتن ناملایمات و دشواریهای زندگی آنهاست. از طرفی طبقه فرادست جامعه، با سادهسازی مسئله پیچیده فقر مداخلات خود را برای فقرزدایی کاهش میدهد و از ایجاد تغییرات معنادار خودداری میکند. عکاسان مستند، کارگردانان و فیلمنامهنویسان، روزنامهنگاران، فعالان حوزه گردشگری، مبلغان مذهبی، سیاستمداران، برنامهریزان و کاربران شبکههای اجتماعی، سهم بسزایی در رمانتیزهکردن فقر دارند و تصویر بزکشدهای که ارائه میشود، جز به کار تشدید کلیشههای آسیبزا حول فقر نمیآید.