ما نمیدانیم هنوز چیست آنچه سیاست مینامندش
روزی روزگاری انسان معاصر ایرانی، بدون اینکه بیندیشد، با «اندیشه سیاسی مدرن» آشنا میشود. اندیشه سیاسی برای او، اندیشهای از قبل اندیشیدهشده بود. به بیان دیگر، این انسان در ساحت نااندیشیدههای خود با اندیشه سیاسی آنگونه که انسان غربی اندیشیده بود، آشنا میشود و از همان لحظه آشنایی، اسیر بتهای پندار و گفتار آن میشود و بالمال، از همان آغاز نمیتواند یا نمیخواهد چشمهای خود را بشورد و از منظر دیگر به این ساحت بنگرد، تفسیری دیگر بر تفسیرهای آن بیفزاید، با نتی دیگر دستگاه موسیقایی آن را به صدا درآورد، با مدلولهای دیگر به استقبال دالهای آن برود، کلیدی درخور قفلهای بسته تاریخی خود از آن تقاضا کند، پاسخی متناسب با پرسشهای بومی خود از آن طلب کند یا حداقل در فاصلهای انتقادی از آن بایستد و زشت و زیبای آن، رساییها و نارساییهای آن، شایستگیها و ناشایستگیهای آن، قوتها و ضعفهای آن را با هم ببیند و خود را از اسارت کوررنگیها، بیرنگیها و تکرنگیهای نهفته در آن برهاند.
یک
روزی روزگاری انسان معاصر ایرانی، بدون اینکه بیندیشد، با «اندیشه سیاسی مدرن» آشنا میشود. اندیشه سیاسی برای او، اندیشهای از قبل اندیشیدهشده بود. به بیان دیگر، این انسان در ساحت نااندیشیدههای خود با اندیشه سیاسی آنگونه که انسان غربی اندیشیده بود، آشنا…