الزامات سیاست خارجی در سال جدید
در آستانه ورود به سال ۱۴۰۱ و آغاز قرن پانزدهم هجری شمسی، منطقه و جهان شاهد تحولاتی بود. بهطور مشخص سه رویداد مذاکرات وین، تهاجم نظامی روسیه به اوکراین و پیامدهای آن و در نهایت تعمیق روابط اسرائیل با کشورهای عربی و حضور در مرزهای جنوبی ایران، با وجود ماهیتهای بهظاهر متفاوت، به نحوی انکارنشدنی با ایران و آینده آن در عرصه منطقه و جهان مرتبط بوده و الزاماتی را به دستاندرکاران کشور تحمیل خواهد کرد. اول، مذاکرات وین برخلاف پیشبینی برخی تحلیلگران و ضربالاجلهای غرب پایان نیافته و هنوز در هالهای از ابهام قرار دارد. توافق هستهای کلید رهایی ایران از چنبره تحریمهای فلجکنندهای است که اقتصاد کشور را زمینگیر کرده، کشور را از مسیر توسعه بازداشته و رقبای ایران را به بازیگران تحولات منطقه تبدیل کرده است.
در آستانه ورود به سال ۱۴۰۱ و آغاز قرن پانزدهم هجری شمسی، منطقه و جهان شاهد تحولاتی بود. بهطور مشخص سه رویداد مذاکرات وین، تهاجم نظامی روسیه به اوکراین و پیامدهای آن و در نهایت تعمیق روابط اسرائیل با کشورهای عربی و حضور در مرزهای جنوبی ایران، با وجود ماهیتهای بهظاهر متفاوت، به نحوی انکارنشدنی با ایران و آینده آن در عرصه منطقه و جهان مرتبط بوده و الزاماتی را به دستاندرکاران کشور تحمیل خواهد کرد. اول، مذاکرات وین برخلاف پیشبینی برخی تحلیلگران و ضربالاجلهای غرب پایان نیافته و هنوز در هالهای از ابهام قرار دارد. توافق هستهای کلید رهایی ایران از چنبره تحریمهای فلجکنندهای است که اقتصاد کشور را زمینگیر کرده، کشور را از مسیر توسعه بازداشته و رقبای ایران را به بازیگران تحولات منطقه تبدیل کرده است. باید امیدوار باشیم که مذاکرات وین هرچه سریعتر به نتیجه برسد؛ چراکه در غیر این صورت همچون دو دهه گذشته تحریم، عقبماندن از مسیر توسعه که همسایگان ما به سرعت در حال حرکت در آن هستند از یک سو و انزوای سیاسی-بینالمللی و ازدسترفتن مزیتها از سویی دیگر در انتظار کشور است. دوم، تهاجم وسیع نظامی روسیه به اوکراین برخلاف پیشبینیهای رهبر کرملین، به باتلاقی تبدیل شده که هر روز بیش از روز قبل روسیه را در خود فرو میبرد. فارغ از جنبههای احساسی و فجایع انسانی جنگ اوکراین در 40 روز گذشته که در جای خود بسیار مهم است، دو اتفاق در حال رقمخوردن است؛ اول فروریختن هیمنه قدرت نظامی روسیه که اکنون با عقبنشینی اجباری از حومه کییف و بازپسگیری برخی مناطق تحت اشغال توسط ارتش اوکراین، نمود بیشتری پیدا کرده و دوم برنامه وسیع اروپا برای کاهش یا قطع وابستگی به انرژی روسیه از مهمترین نتایج جنگ است که باید آن را به فال نیک گرفت و به بهترین شکل ممکن از آن بهره برد. اروپا با وجود تلاش در رهایی از وابستگی به انرژی روسیه، نگران وابستگی بیشتر به آمریکاست. به نظر برخی از تحلیلگران بازار انرژی، اروپا شاهد جابهجایی هژمونیک از روسیه به آمریکاست؛ امری که خوشایند قدرتهای مطرح اروپا نیست. تحلیل شرایط فنی و امکانات لجستیکی برای جایگزینی ایران در تأمین بخشی از نیاز اروپا به انرژی، در صلاحیت این قلم نیست و متخصصان باید درباره آن سخن گفته و راهکار ارائه دهند؛ اما از منظر سیاسی، ایران یکی از گزینههای پیشروی اروپا برای تأمین بخشی از انرژی مورد نیاز خود است؛ فرصتی ذیقیمت برای کشور که رقبایی مانند روسیه و قطر آن را با دقت رصد میکنند و چهبسا در تلاش برای جلوگیری از این امر هستند. از سوی دیگر، تبدیل این تمایل به پروژهای عینی، نیازمند الزاماتی است که تغییر رویکردهای پرهزینه تنشزا در سیاست خارجی در زمره مهمترین آنهاست. سوم، تحولاتی که با عملیاتیشدن «صلح ابراهیم» در دوره ترامپ کلید خورد و طی یک سال با سرعتی باورنکردنی تحولاتی عمیق را در ژئوپلیتیک منطقه رقم زد؛ تغییرات ژئوپلیتیک و ائتلافهایی که غفلت از آن، هزینهای گزاف را به کشور تحمیل خواهد کرد. نشست سهجانبه اسرائیل، امارات و مصر در شرمالشیخ و اجلاس شش کشور در صحرای النقب با محوریت اسرائیل و حضور وزرای خارجه چهار کشور عربی مصر، مراکش، امارات و بحرین و با مشارکت آنتونی بلینکن که با بیانیهای ضد ایرانی پایان یافت. سوگمندانه باید اعتراف کرد این رویدادها در پرتو ایرانهراسی برخاسته از چالش هستهای شکل گرفت و با توجه به تصمیم آمریکا برای خروج از منطقه، بهسرعت کشورهای همسایه جنوبی ایران را به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل و جایگزینی این رژیم با آمریکا برای تأمین امنیت خود سوق داد. گزاره رایج و مورد قبول اکثر نظریهپردازان روابط بینالملل، ارتباط تنگاتنگ توسعه و سیاست خارجی است. در جهان امروز، توسعه کشورها به نحوی انکارنشدنی با جهتگیریهای سیاست خارجی پیوند خورده است. سطح اصطکاک و تنش کشورها با همسایگان و محیط بینالملل، نسبت مستقیمی با توسعهنیافتگی دارد. به بیان دیگر، یکی از موانع توسعهیافتگی، محیط متشنج سیاست خارجی است. عبور قدرتمندانه از شرایط پیچیده حاکم بر منطقه و جهان، رفع مخاطرات امنیتی و استفاده بهینه از ظرفیتهای کمنظیر (انرژی، جایگاه ژئوپلیتیک کشور) نیازمند اقداماتی است که اهم آن را میتوان اینگونه فهرست کرد:
1- دستیابی هرچه سریعتر به مذاکرات هستهای و آزادسازی ظرفیتهای کشور. هر روز تأخیر در این مهم، علاوه بر زیان اقتصادی، در حکم ازدستدادن فرصتهای سیاسی است.
2- تغییر رویکرد و نگاه به آمریکا از ستیزهجویی مطلق به «تعامل توأم با رقابت». شرایط ناشی از جنگ اوکراین و تغییرات وسیع در مناسبات بینالمللی فرصت مناسبی برای این کار است.
3- استفاده از فرصت جنگ اوکراین و نقشآفرینی در دیپلماسی انرژی. سابقه تلاش اروپا برای نجات برجام در دوره ترامپ نشان داد در فضای متشنج روابط ایران و آمریکا، فرصت استفاده از نیاز شدید اروپا به انرژی ایران نیز از دست خواهد رفت.
4- دیپلماسی آرامشبخشی و ثبات بادوام در منطقه. عربستان خواهان خروج آبرومندانه از بحران یمن است و به خوبی میداند تحقق این مهم در گرو همکاری با ایران است و بدون کمک ایران، حوثیها قادر به ادامه جنگ نخواهند بود. توافقی متضمن سهم حوثیها در ترکیب سیاسی و آینده آن کشور از یک سو و رفع دغدغههای امنیتی ایران ازجمله مهار و کنترل نقشآفرینی اسرائیل میتواند مابازای خلاصی سعودی از بحران باشد.