بحرانها را جدی بگیریم
دانشمندان و متخصصان رشتههای مختلف علوم اجتماعی، از دو دهه قبل درباره بحرانهایی که کشور با آنها دست به گریبان است، هشدار میدهند. بحرانهایی مانند آب، محیط زیست، ریزگردها، تورم، نقدینگی، بیکاری، صندوقهای بازنشستگی، افزایش سن ازدواج و شیب تند طلاق، اعتیاد، مهاجرت، سرمایه اجتماعی، مشارکت سیاسی، اخلاق، یأس و ناامیدی نسبت به آینده، امنیت و سلامت روانی و... از معضلات جدی در جامعه ایران است.
دانشمندان و متخصصان رشتههای مختلف علوم اجتماعی، از دو دهه قبل درباره بحرانهایی که کشور با آنها دست به گریبان است، هشدار میدهند. بحرانهایی مانند آب، محیط زیست، ریزگردها، تورم، نقدینگی، بیکاری، صندوقهای بازنشستگی، افزایش سن ازدواج و شیب تند طلاق، اعتیاد، مهاجرت، سرمایه اجتماعی، مشارکت سیاسی، اخلاق، یأس و ناامیدی نسبت به آینده، امنیت و سلامت روانی و... از معضلات جدی در جامعه ایران است. موضوعاتی که هریک بهتنهایی منشأ آسیبهای جدی است. صورتبندی گوناگون معضلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور از استانداردهای طبیعی خارج شده و به مرز هشدارهای جدی رسیده است. بحران را به معنای قرارگرفتن یک موضوع در موقعیتی ناپایدار و آسیب گسترشیافته تعریف کردهاند که در صورت عدم پاسخ و چارهاندیشی و برنامهریزی بهموقع، تبدیل به تهدید شده و آسیب امنیت ملی کشور را در پی خواهد داشت. کارشناسان و دلسوزان کشور با اولویتبندی این بحرانها و برای رسیدگی و علاج عاجل مدتهاست از گزاره «ابربحران» نام میبرند؛ معضل بزرگی که با وجود هشدارها به مقولهای فراموششده در نظام برنامهریزی و تصمیمگیری تبدیل شده است. درواقع واژه «ابربحران» که سالهاست به ادبیات رایج کشور راه یافته، نمایانگر تجمیع بحرانهایی است که در نظام تصمیمگیری کشور جایگاهی برای مدیریت و حل نسبی یا کامل آن در نظر گرفته نشده است.
سالهاست که کارشناسان هشدارهای جدی درباره بحران آب را مطرح میکنند و مدتی به سوژهای مطرح در رسانهها تبدیل میشود. خروجی همه این جنجالها و هیاهوها برای بحرانی چندوجهی که نیازمند برنامهریزی کلان در سطح ملی است، داستان تکراری افزایش قیمت برای مصرفکننده آب آشامیدنی است؛ طرفه آنکه بارها گفته شده فلاتی به نام ایران در منطقهای با نزولات آسمانی که در مقیاس جهانی قرار گرفته و مدیریت آب در مفهوم ملی آن از اهم موضوعات کشور است. حتی کاهش مصرف آب شرب که در بالاترین تخمین حدود 20 درصد منابع آب کشور را شامل میشود، نیازمند برنامهریزی است. اولین قدم در این مسیر «شناخت مسئله» و «پذیرش» آن در سطح حاکمیت و تبدیلشدن به موضوعی ملی است. یک مثال روشن معضل «آسیبهای اجتماعی» است؛ چند سال است که به دغدغه مهم مسئولان عالیرتبه کشور و بحرانی (و شاید بهتر است است گفته شود یکی از همان ابربحرانها) که باید هرچه زودتر آن را مدیریت کرد، تبدیل شده و در بالاترین سطح کشور مورد بحث و مداقه است که هرازگاهی رسانهها از برگزاری چندمین جلسه آن در عالیترین سطح کشور خبرهایی را پخش میکنند، اما تاکنون نهتنها کسی با آمار و ارقام از تأثیر چنین نشستهایی در کاهش موضوع سخن نگفته و گزارشی به مردم نداده، بلکه شاهد شیب تند همان آسیبها در تمام زمینهها در سطح ملی هستیم.
گام بعدی دستهبندی و تفکیک بحرانها و بررسی علمی و فارغ از تعصب و برخوردهای شعاری با بحرانها و معضلات اجتماعی و بهکارگیری ظرفیتهای عظیم دانشگاهها و مؤسسات علمی کشور است. نتیجه محتوم، برخورد شعاری با معضلاتی است که هریک ریشه در مسائل اصلی آن انحراف از مسیر اصلی راهحلهای علمی و تجربهشده و هزینهکردن در موارد غیرلازم دارد؛ مانند کسی که دچار سردرد شده و به پزشک متخصص ارتوپد مراجعه میکند. یا اینکه مبارزه با اعتیاد به جمعکردن گروهی معتادان از خیابانها و محلات و وانهادن دلیل اصلی اعتیاد خلاصه میشود و این روند نیز پس از گذشت اندک زمان به دلیل مشکلات اساسی کشور مجددا به موضوعی فراموششده یا «با اولویت پایین» در مقایسه با دیگر مشکلات تبدیل میشود. برای مهار و غلبه بر بحرانها دو نگاه مطرح است. برخی با تمسک به امکانات درخورتوجه کشور معتقدند ایران بهتنهایی میتواند برای حل این بحرانها اقدام کند. این نگاه بر این اعتقاد است که کشور سرشار از منابع طبیعی و اقتصادی، نیروی انسانی ماهر و متخصص است که میتواند با استفاده بهینه و علمی از این امکانات بر مشکلات و بحرانها غلبه کند. نگاه دوم اما برونرفت از بسیاری از بحرانها را از مسیر سیاست خارجی و استفاده از منابع جهانی امکانپذیر برمیشمرد. اگر بپذیریم بخش درخورتوجهی از معضلات اجتماعی در گرو توسعه
اقتصادی-اجتماعی است، میتوان نتیجه گرفت که در کنار اصلاح شیوههای حکمرانی، احترام و اعتماد به انتخاب مردم، افزایش سطح و کیفیت مشارکت سیاسی، پذیرش تنوع فرهنگی و احترام به حریم خصوصی و کارآمدکردن مدیریت داخلی، توسعه کشور از مسیر جذب سرمایههای خارجی و بهکارگیری فناوریهای نوین امکانپذیر است. این مهم در گرو بهبود روابط با جهان و پرهیز از رویکردهای تنشزا در سیاست خارجی است. در شرایطی که کشوری ۳۰۰ هزار نفری مانند قطر، ذخایر عظیم منطقه مشترک گازی را استخراج کرده و با بهرهجستن از تکنولوژیهای نوین در حال تبدیلشدن به یکی از تأمینکنندگان گاز جهان است و کشورهای اروپایی در پرتو جنگ اوکراین خود را نیازمند گاز قطر و نفت عربستان احساس میکنند، تبدیلشدن به قطب اقتصاد انرژی جهان به دلیل ذخایر عظیم نفت و گاز یا تأمین اهداف پیشبینیشده در سند چشمانداز، شعاری بیش نیست. بپذیریم که سیاست خارجی کلید غلبه بر بسیاری از بحرانهاست.