متن و حواشی سفر بایدن
روابط آمریکا با اسرائیل و عربستان در زمان باراک اوباما به سردی گرایید. دلیل آن تصمیم اوباما در حلوفصل بحران هستهای ایران از کانال دیپلماسی بود. اسرائیل و عربستان مخالف با توافق قدرتهای بزرگ جهان (۱+۵) با ایران بودند. از دیدگاه این دو توافق هستهای مفری برای رهایی ایران از انزوای بینالمللی، تحریمهای فلجکننده و حضور قدرتمند ایران در عرصه بینالمللی و منطقه بود.
روابط آمریکا با اسرائیل و عربستان در زمان باراک اوباما به سردی گرایید. دلیل آن تصمیم اوباما در حلوفصل بحران هستهای ایران از کانال دیپلماسی بود. اسرائیل و عربستان مخالف با توافق قدرتهای بزرگ جهان (۱+۵) با ایران بودند. از دیدگاه این دو توافق هستهای مفری برای رهایی ایران از انزوای بینالمللی، تحریمهای فلجکننده و حضور قدرتمند ایران در عرصه بینالمللی و منطقه بود. بنیامین نتانیاهو اولین نخستوزیر رژیم صهیونیستی بود که به آمریکا سفر کرد، ولی موفق به ملاقات با رئیسجمهور نشد. اوباما به صراحت اعلام کرده بود تا زمانی که با ایران درمورد مسئله هستهای به توافق دست نیابد با نخستوزیر اسرائیل (به دلیل مخالفت شدید نتانیاهو با توافق هستهای) ملاقات نخواهد کرد. با وجود این نخستوزیر اسرائیل به دعوت کنگره به واشنگتن سفر و نطق آتشینی در مخالفت با توافق هستهای ایراد کرد. عربستان سعودی نیز از هیچ تلاشی برای جلوگیری از دستیابی به توافق ۱+۵ با ایران فروگذار نکرد. شاهزاده سعودالفیصل وزیر خارجه در آخرین تلاش به وین رفت و با جان کری در هواپیمای شخصی خود ملاقات کرد. دوره چهار ساله دونالد ترامپ فرصت تنفس طلایی و ماه عسل روابط این دو با آمریکا بود. ترامپ برخلاف سلف خود برای توسعه و تعمیق روابط با ریاض و تلآویو هرچه در توان داشت، به کار گرفت. برخلاف سنت چندین دهه دپیلماسی آمریکا، بیتالمقدس را بهعنوان پایتخت رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخت، سفارت آمریکا را به این شهر منتقل کرد و کمکهای مالی به دولت خودگردان فلسطین را قطع کرد. طی سفر به عربستان در شرایط جنگ با یمن و فاجعه انسانی ناشی از آن بزرگترین معامله تسلیحاتی با پادشاهی را امضا کرد و جنایت قتل جمال خاشقچی روزنامهنگار منتقد عربستان را با وجود ادعاهای حقوق بشری، نادیده گرفت.بایدن در مبارزات انتخاباتی بهشدت علیه عربستان سعودی موضعگیری کرد. وعده داد که محمد بن سلمان را به خاطر دستداشتن در قتل جمال خاشقچی منزوی خواهد کرد. او همچنین با انزجار از فجایع جنگ یمن، اتهاماتی را علیه عربستان مطرح کرد. رویکردی که پس از پیروزی در انتخابات نیز تا حد قابل توجهی ادامه یافت؛ اقداماتی که در یادداشت هفته گذشته به آنها اشاره کردم. سفر بایدن به عربستان درواقع عقبگرد روشن بایدن، حزب دموکرات و آمریکا از سیاست اعلامی در قبال عربستان بهویژه در قتل فجیع خاشقچی بود که با انتقادهای جدی در آمریکا مواجه شد. به بیان دیگر بایدن با درنظرگرفتن اینکه به علت کبر سن فرصت ریاست بر کشور در پایان دوره اول را نخواهد داشت، ریسک سفر و عقبگرد تاریخی را برگزید.دو عامل در تغییر رویکرد بایدن تأثیرگذار بود؛ اول جنگ اوکراین و بحران انرژی حاصل از آن و دوم، ناکامی در دستیابی به توافق با ایران در مذاکرات هستهای. به بیان بهتر بایدن در انتخاب وجهه خود و منافع استراتژیک آمریکا، دومی را برگزید. اقدامی در جهت منافع و مصالح آمریکا در شرایط پیچیده ناشی از جنگ اوکراین و آرایش مجدد دو قدرت غرب و شرق در مقابل هم. بایدن در سفر به منطقه سه هدف را دنبال میکرد.اول، تشویق عربستان به افزایش تولید و صادرات نفت برای تأمین بخشی از نیاز بازار جهان که با اعلام افزایش صادرات به ۱۳ میلیون بشکه از سوی محمد بن سلمان، بایدن هدف خود را محقق کرد. هرچند عربستان نیز با آگاهی از نیاز مبرم جهان به نفت، بازی دو سر برد هوشمندانهای را به نمایش گذاشت. سفر بایدن به جده در واقع تثبیت موقعیت محمد بن سلمان و بهدستگرفتن قدرت پس از فوت پادشاه کنونی خواهد بود. بهقدرترسیدن محمد بن سلمان، برهمخوردن سنت حاکم چند دهه گذشته مبنی بر موروثیبودن سلطنت بین افراد ذکور عبدالعزیز پادشاه فقید سعودی و اولین پادشاهی نسل دوم خانواده سلطنتی خواهد بود. از این منظر محمد بن سلمان برنده بزرگ سفر بایدن به منطقه بود و درصورتیکه اتفاق غیرمترقبهای مانع نشود، او جوانترین پادشاهی خواهد بود که میتواند حداقل چهار دهه آینده بر ثروتمندترین کشور عرب حکومت کند.دوم، نشست با رهبران شش کشور شورای همکاری خلیج فارس و سه کشور مصر و اردن و عراق. بایدن در مقام دفاع در مقابل سیل انتقادات از سفر به عربستان و ملاقات با محمد بن سلمان، شرکت در نشست ۳+۶ را هدف اصلی از سفر اعلام کرد. بایدن در سخنرانی خود ضمن تعهد مجدد آمریکا در قبال خاورمیانه، با رد ترک منطقه تأکید کرد فرصت را در اختیار رقبا (چین و روسیه و ایران) قرار نخواهد داد. به نظر میرسد آمریکا درصدد ایجاد نظم جدیدی در منطقه است. نظمی که براساس آن اسرائیل با تکیه بر توانمندی صنعتی، حمایت آمریکا و دیگر کشورهای غرب و در پرتو عادیسازی روابط با اعراب، به ستون فقرات ترتیبات جدید امنیتی منطقه تبدیل خواهد شد. احتمالا بایدن هم بر این نکته واقف بود که عربستان مسافر بعدی قطار عادیسازی روابط با اسرائیل نخواهد بود و برای چنین رویدادی به زمان بیشتری نیاز است. با وجود این دو توافق سفر در راستای سیاستهای آمریکا و عربستان و برخلاف منافع ایران بود؛ اول بازشدن فضای عربستان به روی هواپیماهای تجاری اسرائیل و همچنین پرواز مستقیم اعراب ساکن سرزمینهای اشغالی برای مراسم حج و دیگری اتصال برق عراق به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس. سیاست مشترک آمریکا و عربستان، دورکردن عراق از ایران و بازگشت این کشور به آغوش اعراب است.
سوم، با وجود تمرکز سفر بر ایران، باید اذعان کرد اتفاق خاصی در این سفر نیفتاد. بایدن در هر دو مقصد، بر پایبندی و اصرار آمریکا بر گزینه دیپلماسی برای بحران هستهای ایران تأکید کرد. امری که به مذاق اسرائیل خوش نیامد و و این رژیم مواضع خود در اقدام نظامی علیه ایران را برای آنچه ممانعت از دستیابی به بمب اعلام میکند، تکرار کرد. «بله» بایدن برای گزینه نظامی در شرایط شکست دیپلماسی به نظرم بیشتر ناشی از مدیریت مصاحبهکننده در شبکه ۱۲ تلویزیون اسرائیل بود. اعلام اینکه آمریکا اجازه نخواهد داد که ایران به سلاح اتمی دست یابد در واقع تکرار موضع قبلی بود و نه چیزی بیشتر از آن. در سفر به عربستان نیز شاهد موضع تندی از سوی بایدن علیه کشورمان نبودیم. هرچند به نظر میرسد مذکرات امنیتی-نظامی ماه مارس شرمالشیخ با حضور اکثر کشورهای عرب خلیج فارس با اسرائیل با چراغ خاموش همچنان دنبال میشود، ولی کشورهای عرب در شرایط کنونی ترجیح میدهند از اقدامی علنی که باعث افزایش خصومت تهران شود، پرهیز کنند.
احیای برجام متأسفانه به بنبست رسیده و با اعلام علنی در اسرائیل مبنی بر اینکه ولو به قیمت شکست مذاکرات، آمریکا سپاه را از لیست گروههای تروریستی خارج نخواهد کرد، عملا مسئله سپاه به موضوعی حیثیتی برای دو طرف تبدیل شد که سایه سنگینی بر دور جدید مذاکرات که امیرعبداللهیان از آن سخن گفته، خواهد انداخت. تصور میکنم اصرار ایران بر این موضوع ناشی از دو برداشت (تحلیل) است که توانسته در ذهن تصمیمسازان کشور تأثیر بگذارد.
اول اینکه بخشی از بدنه کشور معتقد است تهران بر این باور است کلا گزینه نظامی از دستور کار آمریکا خارج شده و دیگر گرفتارشدن آمریکا و غرب در بحران اوکراین است. براساس این دو برداشت «سیاست صبر و انتظار» در نهایت نتیجه داده و آمریکا و اروپا را به امتیازدادن وادار خواهد کرد. براساس این تحلیل ایران بر دو شرط «تضمین عدم خروج» و «حذف سپاه از فهرست سازمانهای تروریستی» تأکید میکند و تصور بر این است که در مذاکرات میتوان به «توافق بهتری» دست یافت.
فارغ از درست یا ناصواببودن چنین برداشتی، توسعه کشور مهمترین «مغفول» این شرطبندی است. در شرایطی که کشورهای منطقه با بهرهجستن از منابع داخلی، سرمایه خارجی و ائتلافسازی به سرعت درحالتوسعه و تبدیلشدن به بازیگرانی تأثیرگذار هستند، ایران بیش از دو دهه است که گرفتار مناقشه هستهای است. بحرانی که باعث ازدستدادن فرصتهای احیانا تجدیدناپذیری است که میتواند مجددا ایران را به هژمون منطقه تبدیل کند. در یادداشت هفته پیش به این نکته اشاره کردم که ایران در صورت اتخاذ سیاست هوشمندانه میتواند بر تصمیم کاخ سفید تأثیرگذار باشد. دستیابی به توافق با ایران به همان دلیلی که اسرائیل با آن مخالف است و تغییر ریل خصومت به مذاکره با آمریکا یقینا میتواند ریلگذاری مسیر خلاصی ایران از وضعیت کنونی و قرارگرفتن در مسیر توسعه باشد.