چگونه حال یک ملت خوب میشود؟
ضمن عرض تسلیت و همدردی با خانواده گرامی مهسا امینی، این روزها، این جمله را زیاد میشنویم که «حالمان خوب نیست»، از مردم عادی تا هنرمندان و چهرههای مشهور تا مسئولان، حتی اگر به زبان هم نیاورند، حال خوشی ندارند و علت آن نیز غم جمعی است.
ضمن عرض تسلیت و همدردی با خانواده گرامی مهسا امینی، این روزها، این جمله را زیاد میشنویم که «حالمان خوب نیست»، از مردم عادی تا هنرمندان و چهرههای مشهور تا مسئولان، حتی اگر به زبان هم نیاورند، حال خوشی ندارند و علت آن نیز غم جمعی است. دو هفته از واقعه گذشته است و غم او التیام نیافته و با غمهای دیگری تازه شده است، شهرهایی درگیر ناآرامی است و تعدادی از معترضان دستگیر شدهاند، تعدادی مجروح و مصدوم شدهاند و دهها نفر کشته شدهاند. شاید این پرسش برای همه ما مطرح باشد که چگونه «حال جمعیمان» خوب میشود؟ پرسش دشواری است و پاسخ آن به عملکرد همه وابسته است، در این فرصت تلاش میکنیم تا برخی راهکارها را بیابیم. ابتدا از رئیسجمهور آغاز میکنیم: بالاترین مقام اجرائی کشور، جناب آقای رئیسی از چهارشنبهشب که این حادثه رخ داد تا جمعه عصر سکوت پیشه کرد و پیش از سفر به نیویورک در تماسی تلفنی با خانواده وی همدردی کرد و سپس عازم اجلاس سازمان ملل شد و در طول سفر نیز تقریبا سکوت خود را ادامه داد. اکنون که از سفر بازگشته، با جملاتی کلیشهای از ورود جدی به این موضوع خودداری کرد. افکار عمومی از ایشان انتظار دارد که بهعنوان رئیس نهاد دولت، رئیس شورای عالی امنیت ملی و شورای عالی مجازی و شورای عالی انقلاب فرهنگی و... پاسخگو باشد و مسئولیت بپذیرد، بهویژه آنکه این حادثه در مجموعه نیروی انتظامی رخ داده که فرمانده کل قوا، اختیارات خود را به وزیر دولت تفویض کرده است و دولت اختیارات کافی برای رسیدگی و برخورد با تخلفات احتمالی را دارد. هماکنون در اجتماعات اعتراضی برخی شعارها علیه نظام است، درحالیکه اگر مسئولان، مسئولیت بپذیرند و پاسخگو باشند، تراکم نارضایتیها و شعارها به سوی سطوح بالای نظام متمرکز نمیشود. امیدواریم جناب آقای رئیسی، بهصورت مؤثر و نه تبلیغاتی به موضوع رسیدگی کنند، تا هم معترضان احساس نکنند که با وجود گذشت حادثهای چنین متأثرکننده، که افکار عمومی داخل و حتی بینالمللی را متأثر کرده است، نه مقام مشخصی عذرخواهی کرده، نه مقامی برکنار شده است، نه با متخلفان برخورد شده، نه فرایندی مورد تجدیدنظر قرار گرفته است.
نکته دوم، فقدان رأس و مدیریت مؤثر برای این اعتراضات است، گرچه برخی افراد میخواهند طی سناریوهایی این اعتراضات را به توطئههای پیچیده خارجی مرتبط کنند، اما هنوز دلیل و مستندی دراینباره ارائه نشده است، جنبش بیسر، اصطلاحی است که برای این نوع اعتراضات بهکار میرود و باید بپذیریم که اگر از چهرههای کاریزمای انقلاب و دلسوزان ایران، برای جنبش استفاده نشود، طبیعتا دیگرانی که دل در گرو این آبوخاک ندارند، از آن استفاده میکنند. یکی از رسالتهایی که از نخبگان سیاسی انتظار میرود، ایفای نقش نمایندگی مطالبات معترضان در چارچوب انقلاب است، به تعبیر مرحوم آیتالله حائریشیرازی: آیتالله هاشمیرفسنجانی در اعتراضات سال 1388، چنین نقشی را ایفا کرد و کوشید با پیگیری مطالبات معترضان، بخشهای بزرگی از جامعه را در چارچوب انقلاب نگه دارد، خطبه تاریخی 26 تیر 1388، نماد این تلاش بود و ایشان برای ایفای چنین نقشی هزینه سنگینی نیز پرداخت کرد و تخریبهای فراوان را متحمل شد، اکنون نیز رسالت نخبگان و مقامات سیاسی داخلی این است که تلاش کنند مطالبات معترضان را در چارچوب انقلاب دنبال کنند و بهای این نمایندگی را نیز با تحمل تخریبها و فشارهای احتمالی بپردازند.
نکته سوم، لزوم هوشیاری و هوشمندی معترضان است، اعتراضات اخیر با اعتراضات سالهای 1378 و 1388 که ماهیتی سیاسی و دیماه 1396 و آبان 1398 ماهیتی اقتصادی داشت، متفاوت است و ماهیت اجتماعی و بروز نارضایتیهای انباشتهشده و مطالبات پاسخدادهنشده را دارد و ازاینرو معترضان احساس میکنند که سیستم کنونی فاقد توانایی پاسخدادن به اعتراضاتشان است و از همه عبور کردهاند، درحالیکه به تعبیر آیتالله هاشمیرفسنجانی، قانون اساسی فعلی نیز ظرفیتهای خوبی برای اصلاح و حل مشکلات دارد. اگر معترضان مسیر تغییر ساختار و عبور از نظام را ادامه دهند و خشونت نیز از هر دو سو ادامه پیدا کند، همه جامعه بازنده خواهد بود، درحالیکه قانون اساسی سازوکارهایی نظیر اصل 27 مبتنی بر آزادی اجتماعات یا اصل 57 مبتنی بر رفراندوم و همهپرسی عمومی دارد که میتوان در صورت بازکردن فضا مطالبات را در قالب این اصول و بهصورت مسالمتآمیز پیگیری کرد. اگرچه شاید امروز بخشی از معترضان امید و اعتماد خود را به نیروهای سیاسی داخل نظام از دست داده باشند، اما اگر فرای فرصتطلبی، از جریانات سیاسی صداقت و وفاداری ببینند، امکان بازگشت بخش زیادی از معترضان به راهکارهای قانونی وجود دارد.
نکته چهارم، بخشی از مسئولان هنوز این اعتراضات را جدی نگرفتهاند و تصور میکنند با قدری سختگیری و برخورد سخت اعتراضات جمع خواهد شد، اولا که معترضان به وضعیت موجود را نباید صرفا در اجتماعات خیابانی این روزها منحصر کرد، بهدلیل خطر برخورد و بازداشت، بسیاری از مردم نارضایتی خود را با شیوههای دیگری مانند اعلام نظر در شبکههای اجتماعی بیان میکنند، اما اگر ظرف چند روز آینده این اعتراضات از عرصه خیابان جمع شود، آیا مسئله حل میشود؟ یا آنکه زخمی کهنه و مطالبهای پاسخدادهنشده بر زخمهای قبلی افزوده میشود و به بهانهای دیگر سر باز میکند، پس اگر دل در گروی آینده ایران و انقلاب داریم، همه توان خود را بر حل مسئله در امروز متمرکز کنیم نه انتقال آن به فردا.