دولت بیچشمانداز و شهروندان معترض
پرسش مهم و ناگزیر بخش بزرگی از ایرانیان امروز از دولت این است که چشمانداز آینده زندگی در ایران چیست؟ نخستین و مهمترین مأموریت دولتها معرفی چشمانداز بلندمدت و تصویری از آیندهای است که در یک کارناوال بزرگ مشارکت ملی برای کشور ترسیم شده و بر مبنای آن هم شریکان و همکاران فرامرزی و هم شهروندان تصمیمات کلیدی و مهم خود را انتخاب میکنند.
پرسش مهم و ناگزیر بخش بزرگی از ایرانیان امروز از دولت این است که چشمانداز آینده زندگی در ایران چیست؟ نخستین و مهمترین مأموریت دولتها معرفی چشمانداز بلندمدت و تصویری از آیندهای است که در یک کارناوال بزرگ مشارکت ملی برای کشور ترسیم شده و بر مبنای آن هم شریکان و همکاران فرامرزی و هم شهروندان تصمیمات کلیدی و مهم خود را انتخاب میکنند. به زبان دیگر گام اول دولتها در سیاستگذاری اقتصادی و اجتماعی چه در سطوح ملی یا بخشی و منطقهای، در تنظیم سیاست خارجی یا سیاست داخلی و رابطه دولت-ملت، دستیابی به یک چشمانداز روشن و معرفی افقهای دوردست است. تحولات دنیای امروز پرشتاب، پیچیده، جهانی، چندبعدی و چندلایهاند. شتاب و پیچیدگی تحولات، برنامههای توسعه پنجساله را بیاعتبار و ناکارآمد کرده است. ریسکهای اقتصادی، مالی، عملیاتی و راهبردی معمولا سیستمی و قابل برآورد هستند و بر پایه این برآورد کارگزاران در سطوح کلان و خرد رفتار خود را تنظیم میکنند؛ اما مسائل مهم و اساسی پیشروی آنان از جنس نااطمینانی، ابهام، پیچیدگی و نوساناتی است که جز با تدوین چشماندازهای بلندمدت و معرفی چشماندازی قابل تصور، امکانپذیر و در حد ممکن جذاب برای شهروندان و صاحبان کسبوکار است. یک جمله معروف در ضرورت برنامهریزی بلندمدت بر مبنای چشمانداز این است که «هرچه شتاب خودروی شما بیشتر باشد، به نورافکنهای قدرتمندتری نیاز دارید». ازاینرو از ابتدای دهه 1980 در کشورهای پیشتاز صنعتی و در مقابل شوکها و تحولاتی مانند بحران نفتی 1973 و بحران جهانی غذا، تدوین برنامههای بلندمدت و سازماندهیهایی مانند آژانس جهانی انرژی، کلوپ رم و... شکل گرفت. با همین ضرورت کشورهای متعددی مانند ژاپن، کره جنوبی، ایرلند، مکزیک، مالزی، شیلی، ترکیه و... چشمانداز بلندمدت خود در سالهای 2000، 2010 یا 2020 را منتشر کردند. سند چشمانداز 20ساله ایران در افق 1404 نیز در سال 84 با همین منطق در دولت خاتمی تدوین و با توافقی بیسابقه در سطوح مختلف نظام تصمیمگیری تصویب و منتشر شد. در مبانی فلسفی آیندهنگاری و تدوین چشمانداز گفته میشود «آینده علت وجودی حال است» و «آنچه امروز میکارید در آینده درو خواهید کرد». انتخابهای کلیدی و تصمیمهای مهم شهروندان و صاحبان کسبوکار برای آینده برآمده از همین چشمانداز قابل فهم از آینده است. جهان امروز بیش از هر زمان دیگری کوچک و فضای گزینشهای جهانمبنا و دونگر است. ماندن یا رفتن شهروندان در یک کشور و چگونه ماندن و کجا رفتن همه محصولات همین چشماندازهاست. چشماندازها تصویر و تصوری است که دولتها از آینده کشور خود در مقایسه با سایر کشورها دارند و رقابت بزرگ جهانی برای جذب سرمایه مالی و سرمایه خلاق در ترسیم چشماندازی جذابتر با نمایشهای عملی دولتها از توانایی ساخت آیندهای فریبندهتر خود را نشان میدهد. آیندهنگاری و ترسیم چشمانداز پهلو به پهلوی تخیل میزند و از جنس تصورات و تخیلاتی خلاق است که تلاشی ملی برای تحقق آن را برمیانگیزد؛ اما و هزار اما که سپردن کار چشماندازسازی به برنامهریزان و بوروکراتهای سازمانی دولت همانند انتظار خلق یک شاهکار دلنواز هنری از هنرمندی مشهور به یک بنا یا گچکار ساختمانی است و هشدار که چشماندازسازی بر مبنای تصورات و تخیل خلاق را نمیتوان به کارکنان و نظرکردگان برگزیده و خودیهای گذرکرده از فیلترهای تودرتو در نظام اداری سپرد که نتیجه آن برملاشدنهای پرهزینه و جبرانناپذیر مانند ساخت مستعان یا پیشبینی با اتصال به شبکه جهانی پایتون است. برای چشماندازسازی باید چتری فراگیر به گستره یک ملت با فراخوانی سراسری از میان همه شهروندان با هر ویژگی شغلی و تحصیلی و باورها و جایگاه جغرافیایی داشت. شوربختانه چشمانداز 1404 شکست خورده و بینتیجه به زمان افق خود نزدیک میشود؛ اما با گذشت نزدیک به دو سال از دولت سیزدهم هیچ چشماندازی نه از 20 سال آینده بلکه حتی از سال پایانی دولت در 1404 ارائه نشده و حتی از ارائه یک تصویر کوتاهمدت یکساله از پایان سال 1402 نیز عاجز مانده است. بدیهی است که منظور من از چشماندازسازی بههیچوجه تکرار ملالآور وعدههای بیسررسید از اینکه «قطار پیشرفت شتابان در حال حرکت به سمت آینده است»، «آینده خوبی در پیش است» یا «روندهای نگرانکننده کاهشی خواهند شد» باور شهروندان به اینکه هیچ آینده روشن و چشمانداز مطلوبی وجود ندارد را تقویت و عمیقتر خواهد کرد. شهروندان ایرانی نمیدانند که در سطح ملی در سال پایانی این دولت در چه جایگاهی از جهان یا منطقه و در چه مناسبات سیاسی و اقتصادی خواهند بود. ایرانیان حتی نمیدانند نه در 20 سال بعد بلکه دو سال دیگر در سال پایانی دولت با رونق اقتصادی بهتر، فرصتهای کسبوکار و اشتغال بیشتر، داراییهای ارزشمندتر، قدرت شهروندی و منزلت اجتماعی بیشتر، دولتی پاسخگوتر و... روبهرو میشوند یا وضعیتی نگرانکنندهتر از امروز خواهند داشت؛ بلکه تصور عمومی تصوری بدبینانه و فراریدهنده است. بخش مهمی از اعتراضات اجتماعی؛ چه آنها که در خیابان یا شبکههای اجتماعی خود را نشان میدهند، چه آنها که با خروج سرمایه خلاق و تخصص و سرمایه مالی تجلی یافته و چه سرخوردگی و گوشهگیری و بیتفاوتی شهروندان (که به اعتراض سیاه شهرت یافته) نتیجه همین بیچشماندازی است که ایرانیان هر روز خود را در مقایسه با شهروندانی در عربستان و ترکیه و قطر و امارات و حتی عراق بازنده و بیآینده میبینند.