افسانهسرایان اقتصادی
گاهی گفته میشود با پدیدارشدن عصر علم، زمانه افسانه و نسبت آن با واقعیت و دنیای اجتماعی و اقتصادی به سر آمده است و نهایتا باید در فیلمها و رمانهای فانتری و تخیلی به دنبال آن گشت که آن هم بیشتر جنبه سرگرمی دارد.
گاهی گفته میشود با پدیدارشدن عصر علم، زمانه افسانه و نسبت آن با واقعیت و دنیای اجتماعی و اقتصادی به سر آمده است و نهایتا باید در فیلمها و رمانهای فانتری و تخیلی به دنبال آن گشت که آن هم بیشتر جنبه سرگرمی دارد. به قول ماکس وبر، جامعهشناس آلمانی، دنیای مدرن دنیای افسونزداییشده است؛ اما چنین نیست. در میان دانشمندان، محققان و در گفتمان علمی نیز کسانی هستند که افسانهسرایی میکنند و آن را واقعیت علمی میدانند. اقتصاددانان قائل به بازار آزاد از این دسته هستند؛ بهویژه برخی اقتصاددانان ایرانی که یگانه راه پیشروی کشورها برای دستیابی به پیشرفت و رسیدن به ثروت و آزادی را بازار آزاد میدانند. ماکس وبر در کتاب اقتصاد و جامعه مینویسد بازار آزاد وجود ندارد. او با بررسی تاریخی نشان داده که حتی در مواردی اگرچه بازار رسما آزاد است؛ اما عمدتا تنظیمشده است. این نوع تنظیم که ظاهرا بازار آزاد است؛ اما در عمل چنین نیست، زمانی شکل میگیرد که برخی شرکتکنندگان در بازار در موقعیتی هستند که میتوانند در وضعیت بازار به شکلی که عملا آزادی دیگران را ساقط کنند، اثر بگذارند. چنین تأثیری بدون تنظیم و مداخله دولت شکل گرفته است و تأثیر آن به واسطه کنترل کامل یا نسبی فرصت تملک یا دستیابی به مطلوبیتهای خاص حاصل میشود. فارمر، اقتصاددان معاصر، در صفحه پایانی کتاب اقتصاد چگونه کار میکند (2010) نوشته است «حداقل یک قرن است که ما دیگر در نظام مبتنی بر بازار آزاد زندگی نمیکنیم.
دیگر پرسش از تنظیم بازار نیست، بلکه پرسش از چگونگی انجام این کار است». ایوانز، جامعهشناس معاصر، در اواخر دهه 1990 نوشت امروز دیگر این سؤال مطرح نیست که دولت باید در اقتصاد مداخله کند یا خیر، بلکه بحث چگونگی مداخله است. کارل پولانی در کتاب دگرگونی بزرگ با مستندات و بحثهای مستدل نشان داده است که بازار آزاد آرمانشهرگرایانه است و نمیتواند در جامعه محقق شود و اگر مدتزمان کوتاهی شکل گرفته (مانند سه دهه در اواسط قرن نوزدهم در بریتانیا) جامعه را به تباهی و انحطاط کشانده است که در نهایت جامعه در مقابل آن ایستاده و سعی کرده است آن را تنظیم کند. دیدگاه پولانی عبارت از این است که هزینههای اجتماعی بازار آزاد چنان سنگین است که نمیتوان آن را بهطور کامل محقق کرد. انواع گوناگونی از سرمایهداری وجود داشته؛ اما یک نوع آن با مقررات بیشتر و یکی با مقررات کمتر. وبر نیز معتقد است بازارها همیشه تنظیمشده بوده است؛ اما این تنظیمشدگی در دنیای ماقبل مدرن غیرعقلانی بوده و در دنیای مدرن عقلانی تنظیم شده است؛ یعنی بازار قابل محاسبه و پیشبینیشده است. پس همانگونه که هاچون چانگ در کتاب بیستوسه گفتار درباره سرمایهداری نوشته است، چیزی به نام بازار آزاد وجود ندارد. چیزی که نیست و افسانه است و فقط به صورت آرمانشهر متصور است، از نظر برخی اقتصاددانان ایرانی بهعنوان راهحل نجات اقتصاد ایران بیان میشود. اگر از این اقتصاددانان بپرسید بازار آزاد کجاست و در کدام جامعه محقق شده است، پاسخی برای آن ندارند. آیا وقت آن نرسیده است که اقتصاددانان ایرانی مدافع افسانه بازار آزاد دست از افسانهسرایی بردارند؟ بازار آزادگرایان قبل از هر چیز از دموکراسی و اقتصاد دموکراتیک واهمه دارند، نه از مداخله دولت. از نظر آنها دولت ابزاری است برای تحقق اصول و مبانی مدنظرشان اما سازوکارهای دموکراتیک و تشکلهای آزاد اقتصادی را دشمن موجود تخیلی بازار آزاد به شمار میآورند. دست از افسانهسرایی برداشتن به معنای افتادن به دامن دولتگرایی نیست. دوگانهای که طرفداران بازار آزاد ایجاد کردهاند که یا بازار آزاد یا دولت، خطا است که متأسفانه ذهن پژوهشگران را به خود مشغول کرده است. آنچه در این میان مهم است، این است که آیا بازار عقلانی تنظیم شده است؟ سخن آخر خطاب به افسانهسرایان بازار آزاد: حتی اگر بازار را از لحاظ صوری آزاد در نظر بگیرید، گروهها و شرکتهایی هستند که کنترل بیشتری بر منابع اقتصادی دارند و از آزادی صوری استفاده و دیگران را متأثر میکنند که این خود نوعی تنظیمشدگی است.