مشتهای آسمانکوب قوی
یکی بود یکی نبود. در روزگارهای نه چندان دور جماعتی بودند که برای خود فکرهایی دست و پا میکردند و با وجود تعداد کم، صدایشان از تبلیغات رسایی برخوردار بود و تابلوهایشان به ظاهر جهانشمول.
یکی بود یکی نبود. در روزگارهای نه چندان دور جماعتی بودند که برای خود فکرهایی دست و پا میکردند و با وجود تعداد کم، صدایشان از تبلیغات رسایی برخوردار بود و تابلوهایشان به ظاهر جهانشمول. میگفتند ما همهجا را فتح میکنیم و جسوران آنها میخواستند کاخ الیزه را حسینیه و کاخ سفید را مسجد کنند اما به کاخ کرملین کاری نداشتند و به رئیس آن موقع ایراد میگرفتند که شما منحرف شدهاید که گفتوگوی تمدنها را فریبانه علم کردهاید و ما تابع نظریه فوکودای ژاپنی اما از سوی خود هستیم. میگفتند برای چه عضو سازمان ملل هستیم و چرا اصول حقوق بشر را پذیرفتهایم، خودمان حقوق بشر خیلی بهتر داریم و البته «بشر» را به معنای «خودمان» به کار میبردند. سفارت انگلیس و عربستان را آماج حملات خود قرار داده بودند، چراکه یکی روباه پیر بود و دیگری قائل به مهدورالدمبودن شیعیان و به همین رو به رئیس وقت معترض بودند که نوکر شاه فهد شده است. البته این زمانی بود که عربستان و امارات و بحرین و برخی دیگر دولتها را قابل براندازی میدانستند، درحالیکه آن موقع جای پای اسرائیل در آنها دیده نمیشد. پاسی از روزگار گذشت و حاکمان تغییر کردند. آنان که مشتهای آسمانکوب قوی داشتند به قدرت رسیدند و سادهدلان چنین تصور میکردند که اینک نوبت تحقق آیه شریفه «نفی سبیل» است، ولی دیری نگذشت که دیدند باید کشتیبان سیاستی دیگر پیشه کند و چنین شد که راه جدیدی برگزیدند که صد البته نشان از واقعبینی در برابر مسائل داشت. این بار با وجود اینکه امارات و بحرین پایگاه اسرائیل شده بود و روابط عربستان با اشغالگران قدس برملا، عاقلانه نرد دوستی ریختند و سفارت سوخته عربستان را احیا کردند و در عین سفر به آن کشور حاکم غاصبخوانده آنجا را گرامی داشتند.
تردید نباید کرد که آنچه اینک در سیاست خارجی ما - آن قسمت که به دوستی میانجامد- بروز و ظهور یافته، امری پسندیده و حکم به عقل است هرچند یکی از آنها در تاریخ ایران سابقه اشغالگری، تخریب حرم امام رضا (ع)، بهتوپبستن مجلس، جداکردن بخش مهمی از ایران و انهدام گروزنی مسلماننشین را دارد و دیگری از میان دریاییها فقط کشتی و از هواییها فقط هواپیما را بلع نمیکند و مسلمانان چین را تحت فشار قرار داده و آن دیگری ذخیرهگاه اروپا و شرکتهای چندملیتی اروپایی - آمریکایی است اما بههرحال کار عاقلانه فرمانروایانی را که قبلا آسمانکوب بودند، باید ستود و آفرین گفت. در این میان در هنگامه همه عقلورزیها، میتوان نسیمی دیگر را استشمام کرد- نسیمی که حکایت از اعتماد بر بیگانه و برعکس به حسب شواهد، دلبریدن از توان داخل چه بخشی از مردمانمان و چه سرزمینمان را دارد هرچند در کلام و تصویر وجه دیگری ارائه میشود- رهاسازی سرزمین در حال تخریب به حال خود و نفی برخی آدمها به بهانه خالصسازی روی عملی سکه است. تفاوتی نمیکند که حسن روحانی حل مسائل کشور را در گرو رفع تحریمها و ارتباط با غرب بداند یا آنکه ابراهیم رئیسی حل مسائل کشور را در گرو روابط با همسایگان و عضویت در پیمان شانگهای و بریکس. هرچند هم رفع تحریمها خوب است و هم رابطه با همسایگان (همین همسایگان بیوفا) و عضویت در شانگهای و بریکس اما اشکال آن است که به جای تفکر حل مسائل از طریق داخل دل در گرو رابطه با بیگانگان ببندیم،
اگر چه در کلام متفاوت باشیم. امروز عضویت در پیمان شانگهای و بریکس گرچه اقدامی مناسب است اما آنچنان بهعنوان فتحالفتوح تبلیغ میشود که مردم به این باور میرسند که همه مسائل کشور از طریق ورود در این دو نهاد حل میشود، درحالیکه شاید ارتباط با اتحادیه اروپایی (EU) و برخی دیگر از نهادهای بینالمللی میتوانست مفیدتر باشد. به نظر میرسد در کلیت امر ما قانون 99 را برگزیدهایم. میگویند حاکمی به مرد ناداری که از زندگی راضی بود کیسهای حاوی 99 سکه بخشید. مرد بینوا در خانه آنها را شمارش کرد و بدین اندیشه که حتما کیسه حاوی صد سکه بوده و یکی از آنها کم بوده یا یکی را گم کرده یا کسی به او دستبرد زده نگران و مضطرب شد. این بود که در تمام روزهای پس از آن همواره غصهدار یک سکه شده و راحتی از او گرفته شده بود گویی ثروتی 99 سکهای ندارد. نتیجهگیری آنکه به دارایی 99 سکهای خود نمیاندیشید و غصه یک سکه را میخورد. حکایت ما هم حکایت آن 99 سکه است. داراییهای خود را فراموش کرده و به ازدسترفتن و تخریب آنها اعم از نیروی انسانی، دشتها، رودخانهها و سایر اجزای طبیعت خداداد بیاعتنا هستیم و در برابر انهدام آنها بیتفاوتیم اما غصه نداشتن رابطه با این و آن را میخوریم. اگر داشتن رابطه با همه دنیا خوب باشد قدرشناسی از ثروت داخلی حتما واجب و برتر خواهد بود. مشتهای آسمانکوب قوی که در پی یکسانسازی بودند و به قدرت رسیدهاند امروز باید نگاه به داخل خود را برتر از نگاه به خارج و ارتباط با عربستان و امارات و بحرین و مصر بدانند و از میان انبوه امکانات، راهحلهای متکی بر ثروت ملی را بیابند و بهجای بیتفاوتی در هدررفتن آنها، نظام استفاده بهینه و مصرف حداقلی آن را یافته و پیاده کنند، و الا نه نفی گذشتگان کارساز است و نه ارتباط با آمریکا و اروپا و چین و روسیه و... .
در غیاب مام میهن هیچکدام برای ملت ما نهتنها مادر که حتی للـه بداخلاق هم نمیشوند و اگر عکسگرفتن با خارجیان کافر کرواتبسته انکار نمیشود، آن جماعت ایرانی میهندوست که در ظاهر شبیه آنها نیستند نیز در محدوده توانایی مدیریتی قرار گیرند و الا نفی نیروی انسانی و تحکم به خالصسازی و همشکلبودن چارهساز نیست، زیرا نوعا علما و مجتهدان با یکدیگر اختلافنظر دارند، حال چه انتظاری است که خبرگان صنعت و تجارت و کشاورزی و اقتصاد و سیاست با آسمانکوبان حاکم همنظر باشند. تاریخ کشور ما نشان داده است همواره در عین کثرت وحدت ایران برپا بوده است. وحدت به معنی آن که دیگران با ما به وحدت برسند نیست بلکه همه با هم باید به وحدت برسند و دوقطبی جامعه همانطورکه بارها مقام معظم رهبری گفتهاند توطئه دشمنان است و اینکه برخی خود را حزباللهی و انقلابی بنامند و نظام را بخواهند یکسانسازی و خالصسازی کنند هم سیاستی نادرست است و هم نافرجام و ناموفق- اگر سیاستهای انقلابی در داخل تدوین شود- نه به معنی پاکسازی افراد- و بهراستی با ویژهخواری و رانتخواری، اسراف و تبعیض منطقهای مبارزه شود، یقینا همه از آن استقبال میکنند ولی هرچه توهم یکسانسازی و خالصسازی بیشتر شود، سرمایه اجتماعی دولت و حاکمیت کمتر خواهد شد و بیشتر دستبهدامن رابطه با بیگانه خواهیم شد. رابطه با بیگانگان منطقی و البته مفید است اما حل مسائل در داخل کشور ممکن است و نه در خارج که دیگران به فکر منافع خویشاند و نه ما.