گوشت و قرمهسبزی
میگویند دو نفر ادیب با هم مشاجره میکردند که قرمهسبزی را با قاف مینویسند یا با غین. فردی اختلاف آنها را مشاهده کرد و گفت، قاف یا غین قرمهسبزی مهم نیست، مهم گوشتی است که باید در آن ریخته شود.
میگویند دو نفر ادیب با هم مشاجره میکردند که قرمهسبزی را با قاف مینویسند یا با غین. فردی اختلاف آنها را مشاهده کرد و گفت، قاف یا غین قرمهسبزی مهم نیست، مهم گوشتی است که باید در آن ریخته شود.
حال توسعه کشور و رشد اقتصادی پایدار و متوازن کشور مانند گوشتی که در قرمهسبزی کشور وجود ندارد، بهمثابه غین و قاف ذکرشده بین دوستان فرهیخته و اقتصاددان و جامعهشناس به بحث گذاشته شده و هیچکس مصداق توسعه ایران را بیان نمیکند.
در متنی که از استاد محمود سریعالقلم در تحلیل مهمی با عنوان آیا رشد ایران امکانپذیر است؟ آمده است که رشد و توسعه اقتصادی چندان ارتباطی با نظام سیاسی ندارد زیرا ویتنام یک کشور کمونیستی، امارات یک کشور پادشاهی، اندونزی نیمهدموکراتیک و سنگاپور اقتدارگرا (و همچنین کره جنوبی قبلا دیکتاتوری و حالا تقریبا دموکراتیک) کشورهای متفاوتی از لحاظ نظام سیاسی هستند ولی همه دارند پیشرفت میکنند.
آقای دکتر علی صادقی در نقد این نظریه در روزنامه «شرق» با ذکر مثالهایی این توسعهیافتگی و رشد پایندگی را امری ظاهری و غیرپایدار شمردهاند و گفتهاند در نبود یک نظام سیاسی دموکراتیک و فراگیر، «سرمایه خلاق» چندان شکل نمیگیرد و این نوع توسعهیافتگی و رشد اقتصادی زیر چتر نهادهای سیاسی و استبدادی و غیردموکراتیک هرگز نمیتواند پایدار باشد و در حقیقت در یک بحث مفصل و پر از حکم میخواهند بگویند که اگر ایران بخواهد رشد و توسعه یابد، نظام سیاسی باید نظامی دموکراتیک بشود (حال اینکه با وجود انتخابات پیدرپی و شکل دموکراتیک انتخاب مسئولین بیواسطه یا با واسطه رأی مردم، میتوان نظام ایران را دموکراتیک خواند یا نخواند جای بحث دارد و اینکه تعریف دموکراتیک از نظر ایشان چیست، حاکمیت اکثریت یا مشارکت همه؟). آقای سعید لیلاز که جامعهشناس و اقتصاددان بیشتر ژونالیستی است (یعنی از حرفهای ایشان چیزی نمیتوان فهمید اما جذاب است!) میگوید ما خیلی رشد داشتهایم، 140 میلیون تن محصول کشاورزی، 80 میلیون تن تولید پتروشیمی، 5/1 میلیون دستگاه اتومبیل در سال (90 میلیون تن سیمان، 70 هزار مگاوات برق و چیزهای دیگر) تولید داریم و رشدمان از عربستان و امارات (که آخر آکواریوم شیشهای میخواند) بیشتر است و ایران را کشوری بسیار متکثر و بسیار دموکراتیک خواندهاند و هزار بار به آینده ایران
امیدوار هستند. دولت و مجلس هم که گویی این حرفها را نمیفهمد و برای خود برنامه جامع هفتم را نوشته و حال به بحث درباره آن پرداخته، خود میداند که با توجه به عدم اجرای برنامههای گذشته، برنامهای که چندین ماه صرف تدوین و بحث و دعوای بین دولت و مجلس و کمیسیونها و صحن مجلس بوده، اجرا نمیشود اما وقت کشور را صرف تصویب میکند که خوب ما حالا برنامه داریم! برخی از افراد از جمله قشری از روحانیان معتقدند که ما توسعه اسلامی داریم اما نمیگویند توسعه اسلامی چیست؟ و برخی چون حجتالاسلام مصباحیمقدم که همیشه دستی در تصمیمات اقتصادی داشتهاند، میگویند که ما در ۴۰ سال گذشته الگو نداشتهایم ولی نمیگویند حالا الگویشان چیست؟ چنین میشود که اگر بر فرض محال مجلس و دولت به خود آیند و متواضعانه به اقتصاددانان و جامعهشناسان بگویند ما نمیتوانیم تصمیم بگیریم لطفا شما بفرمایید چه کنیم؟ الگوی توسعه کدام است و راه آن چیست؟ نه سریعالقلم و نه صادقیتهرانی و نه لیلاز و البته نه مصباحیمقدم و نه هیچکدام از مدعیان اقتصادی و برنامهریزی و علاقهمندان به اقتصاد اسلامی و توسعه اسلامی نمیتوانند الگو و راه توسعه را نشان دهند و برخی هم میگویند اول حکومت دموکراتیزه شود تا بگوییم چه کنیم؛ یعنی نمیگویند اگر دموکراتیزه شد، راه توسعه و رشد چیست؟
سرزمین ایران هم به راه خود که یک چشم گریان و یک چشم خندان است، پیش میرود. سرزمین مادری از ابعاد مختلف درحال تکیدهشدن و ازدستدادن نعمتهای خداداد است و البته بهصورت بخشی مثل موشکسازی و نانوتکنولوژی و برخی تکنولوژیها حسب اخبار منتشرشده پیشرفت دارد و همچنان اقشاری از جامعه مصرفزده و اسرافگرای بیمصرف به کار خود یعنی اسراف مصرف منابع طبیعی مشغولاند و دولت هم به نظاره نشسته و تدبیری برای جلوگیری از این راه ندارد. خلاصه بهجای بحث درباره غین و قاف توسعه باید شیرمردی پیدا شود که تصویر توسعه ایران و جلوگیری از نابودی منابع ایران را به تصویر بکشد و الا با روش علمنمایی تحصیلکردگان و روشنفکران و با جزمیاندیشیدن ایدئولوگنماها و بیخیالی مردم و تماشاگربودنشان (که تقصیری هم ندارند)، گوشت این قرمهسبزی یعنی طرح توسعه کشور فراهم نمیشود و برنامه هفتم توسعه که بهصورت جامع به همه بخشهای کشور ورود دارد و احکام غیرقابل اجرا صادر خواهد کرد، به تصویب میرسد و مانند دیگر برنامههای توسعه جایگاه محکم خود را در میان کتابخانهها، کمدها، قفسهها و فایل رایانهها محکم خواهد کرد که دست هیچکس به آن نخواهد رسید؛ زیرا احکام آن نه قابل اجراست و نه امکان مالی، اعتباری و اجرائی برای این برنامه مطول و همهجانبه وجود خواهد داشت. البته این حرفها قابل شنیدن نیست؛ چراکه سالهاست گروهی رسمی با اعتبار دولتی و با تأسیس اندیشکدههای متعدد برنامه ۵۰ سال آینده را تدوین میکنند و یکی، دو بار هم پیشنویس برنامه 50 سال آینده را به رهبر معظم انقلاب دادهاند اما دریغ از آنکه به سرنوشت و آینده نزدیک کشور که یک تخریب همهجانبه است، بیندیشند. میگویند در شهری تعدادی خیابان را در یک مسیر برای لولهگذاری میکندند و گروهی دیگر خاکها را به جایش برمیگردانند و روی آن آسفالت میکردند. ظریفی پرسید این چه کاری است که میکنید، گفتند قرار بوده لولهگذار بیاید و نیامده؛ ما به وظیفه خود عمل میکنیم. حکایت ما هم همین حکایت است. هرکه به کاری مشغول است اما نهایتا لولهگذاری نمیشود و فقط سطح جاده تخریب شده و هزینه به کشور و ملت تحمیل میشود. حتما هریک از دوستان ذکرشده اگر بخواهند میتوانند پاسخهایی متکی به تئوری و علم و دین بنویسند اما میگویم هرکه ادعای علم و دین دارد، بگوید که توسعه را چگونه معنا میکند و نقشه راه آن را هم نشان دهد. تا سیهروی شود هرکه در او غش باشد.