زندگی پیاده و مدنیت شهری
در روزنامه همشهری در شماره 22 مهر 1402 در نوشتهای با عنوان «علت تفاوت تحلیل مردم و مسئولان» و زیر عنوان «حجاب معاصرت، چگونه مانع از کلاننگری ما میشود». به امر «حجاب معاصرات» در جامعه ما پرداخته است.
در روزنامه همشهری در شماره 22 مهر 1402 در نوشتهای با عنوان «علت تفاوت تحلیل مردم و مسئولان» و زیر عنوان «حجاب معاصرت، چگونه مانع از کلاننگری ما میشود». به امر «حجاب معاصرات» در جامعه ما پرداخته است. در کنار این نوشته تصویر استاد غلامحسین ابراهیمیدینانی و شیخ محمود شلتوت چاپ شده که از قول اولی آمده است «حجاب معاصرات» گاهی مانع میشود تا مسائل نسل خود را متوجه شویم. ممکن است در عصر خودمان خیلی چیزها را بفهمیم؛ اما تاریخ بعدها آنها را آشکار میکند و از قول شیخ شلتوت مینویسد حجاب معاصرت پردهای است که جلوی درخشش افراد را در زمان خودشان میگیرد. برای این کماطلاع از ادبیات عرب و چنین اصطلاحاتی، بهکاربردن این اصطلاح و نبودن یا به کار نبستن معادل فارسی آن تازگی داشت؛ ازاینرو به کتاب لغت عربی مراجعه و معادل «معاصره» به فتح «ص» و «ر» را مدرنیسم و نوگرایی، تجدد، بهروزبودن، نوسازی، بهروزسازی، نوآمدسازی، عصریبودن و مطابق زمان بودن یافتم. تردید دارم آیا معاصرات جمع همین معاصره است یا خیر. به هر حال از فحوای نوشتههای روزنامه مذکور چنین برمیآید که حجاب معاصره به معنی داشتن دانشی است که پردهای بر امر مهمتری میکشد. شاید عبارت «پرده غفلت» یا «پرده علمزدگی» یا «پرده علم ناکافی» یا «پرده نامفید» معنی آن را برساند. به هر حال غرض اشارهای به نوشته روزنامه بود که مینویسد «افرادی که تجربه حضور در مسئولیت را دارند، کلاننگری را آموختهاند؛ اما برخی افراد عادی جامعه با روش صحیح تحلیل مسائل کلان آشنایی ندارند». به یک معنی مردم را فاقد کلاننگری و مسئولان را صاحب کلاننگری میداند و در حقیقت میخواهد اعلام کند که مردم فاقد بینش درست هستند؛ اما مسئولان به دلیل تجربه حضور در مسئولیت، کلاننگر هستند. ظاهرا نویسنده میخواهد بگوید که اگر مردم مشکلاتی را احساس میکنند، به دلیل فقدان کلاننگری آنان است و اگر همانند مسئولان کلاننگر بودند، احساس نارضایتی نداشتند و در حقیقت در پی القای این امر است که مردم قدرت تشخیص ندارند و تصمیمات مسئولان آیندهنگر متضمن آینده خوب آنهاست. به مناسبت طرح «حجاب معاصرت» مردم و طرح کلاننگری مسئولان مناسب است به نکاتی چند اشاره کنیم.
1- اینکه به چه دلیل در شرایط فعلی «حجاب معاصرات» مطرح میشود و پیکان آن متوجه مردم میشود و مسئولان بری از «حجاب معاصرت» قلمداد میشوند، معلوم نیست. ضرورت طرح این بحث کدام است؟
2- طرح موضوع کلاننگری مسئولان به خاطر مسئولیتشان، حکمی است که نه استدلالی پشت آن است و نه قابل اثبات. اینکه فردی مسئول شود و همزمان کلاننگر شود، بیشتر به یک طنز کلامی شبیه است. اتفاقا مسئولان چون در رده تخصصی خود -مثلا وزرا- اسیر میشوند، کلاننگری را از دست میدهند و مشغول رفع و رجوع مسائل مربوطه میشوند و اتفاقا در اینجا مسئولان دچار «حجاب معاصرات» میشوند.
3- اطلاق صفت کلاننگری به مسئولان به طور عام واضح است که هیچ پایه تئوری و تجربی و اندیشمندانهای ندارد. این اطلاق گفته خواجه شیراز لسانالغیب را به یاد میآورد:
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند/ نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست/ کلاهداری و آیین سروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست/ نه هر که سر بتراشد قلندری داند
4- کلاننگری تنها ناشی از علم و مسئولیت نیست و لزوما کلاننگری یا ادعای کلاننگری امری مستحسن نیست. چه بسیار انسانهایی که به خاطر کلاننگریستن دیگران قربانی شدند و چه بسیار فجایعی که به دلیل کلاننگریها به وقوع پیوسته است؛ زیرا بسیاری از کلاننگریهای مسئولان ناشی از آرزوها، ایدئالها و درک نادرست مسئولان است. کلاننگری نه ناپسند است و نه پسندیده؛ بلکه آنچه در کلاننگری پسندیده است، قطعیت (دستکم نسبی) منافع مردم و جامعه و کشور است و نه تخیلات ناشی از نوع نگرش یا تظاهر به برخی روشها.
5- کلاننگری ناپلئون در اتحاد اروپا (البته اتحاد با او!) موجب قتل بیش از یکونیم میلیون سرباز شد. کلاننگری هیتلر موجب مرگ میلیونها انسان و تخریب کشورها شد. کلاننگری لنین و تئوری انقلاب دائمی مارکسیستی او موجب مرگ و اسارت و تبعید میلیونها انسان بیگناه شد. اینها نمونههایی از کلاننگریهای جاهطلبانه است.
6- یک نوع کلاننگری که خود «حجاب معاصرات» به طریق اولی است، تحت تأثیر باورهای غیرمعقول و خرافی است؛ کلاننگری فتحعلیشاه و راهاندازی جنگ علیه روسیه که به قیمت تحقیر ایران و ازدستدادن بخشی از کشور تمام شد. کلاننگری شاه سلطان حسین و امید به آشپزی و دعاخوانی ظاهرفریبان، کشور شیعه ایران را دچار تجزیه کرد.
دوستداران میراث این بازی را بهعنوان یک میراث ناملموس ثبتشده به نام ایران و ایرانی در فهرست میراث جهانی یونسکو به رخ میهمانان خارجی کشورمان در حوزه میراث ناملموس کشیدند و در تلویزیون هم نشان دادند تا همه بدانند که ما ایرانیان میراث قدیم و آداب و سنن خودمان را عزیز میداریم و حفظ میکنیم و به فضاهای شهری و خاطرات جمعی مردممان در این فضاهای عمومی زیبا اهمیت میدهیم. هر بار گوی چوگانبازان به دروازه وارد میشد، صدای ساز و دهل به هوا برمیخاست و جمعیت کف میزد. مردم شرکت در رویدادها در فضاهای عمومی شهری را دوست دارند.
باید گفت که در دنیای امروز سالهای سال است که پیادهراه کردن بخشهایی از شهر قدیم در تمام شهرها به رسمی جاافتاده و جاری تبدیل شده و جای تعجب است اگر شهری دارای چنین فضای پیادهای برای گشت و گذار مردم شهرش نباشد. اغلب این میدانهای مهم، مانند میدان نقش جهان اصفهان -که خود به یکی از زیباترین میدانهای جهان معروف است- یا میدان ارگ کریمخانی در شیراز یا همان میدان همدان، اکنون روی خیابانها و کاربریهای تجاری و تفریحی-پذیرایی اطراف خودشان هم تأثیر گذاشتهاند و هتلها، رستورانها و کافههای متعددی در اطرافشان بهتدریج شکل گرفته است.
امید است که همه شهرهای کشورمان چنین فضاهای پیاده و به زیبایی آراستهای را در دل خود جای دهند و مانند بسیاری شهرهای دنیا بتوانیم با سربلندی شهرهایمان را به رخ گردشگران ایرانی و خارجی بکشیم و به آنها افتخار کنیم.