|

انتخاب استراتژیک معامله بزرگ مصر-اسرائیل

۱-اسراییل در یک بن‌بست شطرنجی است و راه دیگری جز پروژه سنگین اخراج فلسطینی‌ها در غزه و/یا کوچک‌ترسازی غزه ندارد. برای این کار، نخست باید داعشی‌سازی از تصویر حماس شکل گیرد و این تصویر با هولوکاست پیوند معنایی بیابد تا در افکار عمومی، کشتار در غزه با ذهنیت هولوکاست التیام یابد.

۱-اسراییل در یک بن‌بست شطرنجی است و راه دیگری جز پروژه سنگین اخراج فلسطینی‌ها در غزه و/یا کوچک‌ترسازی غزه ندارد. برای این کار، نخست باید داعشی‌سازی از تصویر حماس شکل گیرد و این تصویر با هولوکاست پیوند معنایی بیابد تا در افکار عمومی، کشتار در غزه با ذهنیت هولوکاست التیام یابد. البته که دیگر انحصار رسانه‌های بزرگ وجود ندارد و شبکه‌های اجتماعی افشاگرند. در گام دوم، باید مصر را برای میزبانی دو میلیون غزه‌ای آواره تطمیع و متقاعد کنند. سرکوب خونبار غزه دقیقا برای رهایی از همین بن‌بست استراتژیک است و اگر نیروی زرهی را هنوز به غزه وارد نکرده‌اند، به دلیل آن است که هنوز دقیقا نمی‌دانند در زیر زمین و در تونل‌های غزه چه می‌گذرد. گزینه‌های شطرنج اسرائیلی به زمین مهره‌های پیاده حریف گیر کرده است. باران آتشبارها تا هنگام تأثیرگذاری فشارها بر هر دو سو ادامه می‌یابد. در بازی شطرنج، آنگاه که در بن‌بست «استراتژی» و محدودیت «زمان» قرار می‌گیرید، گاه ناچارید که یک مهره اصلی را قربانی کنید تا بتوانید به حیات ادامه دهید. اسرائیل ناچار است که مُهره حیثیت بین‌المللی خویش را بیش از پیش قربانی کند و رخ به خون پیادگان بنماید تا به «اخراج بزرگ» دست یابد و آمریکا و اروپا را مجبور کند تا به معامله بزرگ با مصر تن دهند. راهی برای اسرائیل باقی نمانده است جز اینکه با «کیش» جمعیت به سینای مصر، فلسطینیان را بار دیگر «مات» آوارگی کند. اندکی رخدادها را مرور کنیم تا ببینیم چه شد؟

2- دیرگاهی است که تمهیداتی برای پیمان صلح ابراهیم فراهم شده بود و درست همان‌گاهان که پندار می‌شد همه راه‌ها (از چین تا آمریکا و از اسرائیل تا روسیه و عربستان) به بازگشت اعراب به دامن دیپلماسی اسرائیلی-آمریکایی منتهی می‌شود، همه چیز به عقب بازگشت. انگاره و خیال دیپلماتیک به باتلاق واقعیت فرونشست. نظریه‌پردازی‌های علمی در سیاست‌های عمومی به این مهم اشاره می‌کنند که گاه «تاکتیک»، نقشی «استراتژیک» بر گنبد سیاست می‌زند. عملیات «طوفان الاقصی» که اساسا تاکتیکی و در مقیاسی کوچک در شهرک‌ها رخ داد، نقشی استراتژیک یافت و همه چیز را دست‌کم به 20 سال پیش پرتاب کرد. حماس که به چشم شماری از اعراب همچون فرزندی ناخوشایند می‌نماید، حماسه‌ای در اعتماد‌به‌نفس فلسطینیان و اعراب آفرید. همچون حرکت یک مهره پیاده در شطرنج که ممکن است سرنوشت بازی را به بن‌بستی دو‌سویه بکشاند. این عملیات کل بازی را به هم ریخت و سرنوشت دیپلماسی را به بن‌بست تونل‌های غزه برد. به مصداق «حفره‌کُن زندان و خود را وا رهان» غزه‌ای‌ها در شبانگاهان غفلت اسرائیلیان در بُن دیوار زندان جفا حفره‌ها کرده‌اند.

3- سخن غالب این است که «حفره امنیتی» دلیل این رخداد بود. به گمان، اما چنین نیست. «حفره تحلیلی» و ذهنی بسیار مهم‌تر از حفره امنیتی بود. اسرائیل دچار حفره تحلیلی و بیش‌برآورد از قدرت فناورانه خود بود. در سوی فلسطینیان اما این حفره بسیار بزرگ‌تر بود؛ فلسطینیان و توده‌های عربی دچار حفره اعتماد‌به‌نفس بودند. این عملیات آن حفره روانی برای فلسطینیان و اعراب را پر کرد. اینک دیگر از ترس افکار عمومی در جهان عرب هیچ‌یک از کشورهای عربی نمی‌توانند به‌سادگی به اسرائیل خوشامد دیپلماتیک بگویند. خشونت‌های خونبار، «دیپلماسی عمومی» را فارغ از قدرت‌های سیاسی، به‌صورت «دوفاکتو» صورتبندی کرد و دیپلماسی رسمی را به حاشیه‌ای بسیار دورتر از مرکز افکار عمومی عربی پرتاب کرد. در پیامد، «بایدن» بدون ملاقات با برخی سران عرب، منطقه را ترک کرد. دیپلماسی به معنی واقعی کلمه درمانده شد. اعمال خشونت‌آمیز اسرائیل در غزه بازتاب همین بلاتکلیفی و بازگشت به عقب است. مهم‌تر از آن، علاوه بر غزه، کرانه باختری هم جری‌تر شد و همان کودکانی که 20، 30 سال پیش در کرانه باختری به سوی اسرائیلیان سنگ‌پرانی می‌کردند، اینک یا سلاح برگرفته‌اند یا برگ رأی خود را به رنگ گرایش «حماس»ی آماده هر انتخابات پیش‌رو کرده‌اند. عملیات اخیر، اعتماد‌به‌نفس آنان را دیگرگون و آتش خشمشان را افزون کرده است. پروژه دو‌ دولتی تضعیف شد و برای مدت نامعلومی به محاق رفت. این، هم برای راست اسرائیلی و هم برای چپ فلسطینی گزینه‌ای رضایت‌بخش است.

4- پروژه دو‌ دولتی اگرچه به لحاظ آرمانی برای شماری از دولت‌ها و روشنفکران جذاب می‌نماید، اما در عمل سیاستی و در دامنه اجرائی با موانع عمده‌ای مواجه است. نتانیاهو و راست افراطی اسرائیل به‌درستی تشخیص داده‌اند که پروژه دو‌ دولتی، به‌ویژه برای اسرائیل یک تهدید دائمی است؛ چون یک دولت واقعا مستقل و آزاد فلسطینی ولو در مقیاس کرانه باختری و حتی در مقیاس غزه، برای اسرائیل بسیار خطرناک است؛ چرا‌که پشتوانه‌ای از توده‌های مردمان و سرمایه‌های فناورانه آنان در جهان اسلام دارد و می‌تواند به شتاب، قدرتی نظامی برآورد.

 یک دولت نظامی قدرتمند و همسایه همواره برای اسرائیل تهدیدی بالقوه خواهد بود، به‌ویژه آنکه پشتوانه‌ای از حقانیت تاریخی نسبت به سرزمین خود داشته باشد. «دو‌ دولتی» پروژه‌ای در نظر زیبا و ناممکن در عمل است.

5- بنابراین از منظری استراتژیک اسرائیل نمی‌تواند دو دولتی را بپذیرد. اگر هم تمایلی به آن نشان دهد موقتی و تحت فشارهای نظم جدید بین‌المللی و برای آرام‌کردن جبهه شرقی خود در کرانه باختری است. از سوی دیگر، برای اسرائیل، وضع موجود نیز یک پروژه شکست‌خورده است و ناامنی در درون (کرانه باختری) و در حاشیه (غزه) برای او تهدیدی همیشگی را در پی دارد. این یک بن‌بست تاریخی برای هر دو سو است که سه ریشه عمده دارد: الف) معماری گناه نخستین سیاست بین‌المللی دوقطبی پس از جنگ دوم جهانی، ب) ناتوانی نظام منطقه‌ای کنونی در اتکا بر موازنه‌های نظام بین‌المللی و ج) نادیده‌گرفتن یک توده انسانی بزرگ از فلسطینیان؛ چیزی که نقطه کور معماری‌های بزرگ دیپلماسی بین‌الملل است.

6- در آنچه که به حماس و جهاد اسلامی مربوط می‌شود، پرسش این است که برای «فرسایش زمانی» چه فکری کرده‌اند؟ آیا طراحان عملیات غزه برای واکنش خونبار اسرائیل که قابل پیش‌بینی بود و برای طولانی‌شدن زمان آتشباری تمهیداتی اندیشیده‌اند یا اینکه به آتشبازی پیش‌دستانه خود را فریفته‌اند؟ نمی‌دانیم. عامل زمان در جنگ می‌تواند فشفشه‌های «آتش‌بازی» را به جهنم «آتش‌باری» تبدیل کند.

7- بدین‌سان، سرنوشت فلسطین به بازی استراتژیک و معامله بزرگ آمریکا، اسرائیل و مصر احاله شده است. اینکه آیا مصر بتواند در برابر این وسوسه بزرگ یعنی رهایی از بدهی‌های خارجی خود در برابر اسکان غزه‌ای‌ها مقاومت کند، بستگی به توده‌های مصری دارد که بار حقارت تاریخی از شکست جنگ شش‌روزه را به دوش می‌کشند. بر اساس برخی برآوردها، مخالفت مصریان با اسرائیل به 90 درصد می‌رسد. «موازنه‌های بین‌المللی»، «موازنه‌های منطقه‌ای» را شکل می‌دهند و موازنه‌های منطقه‌ای دیپلماسی دولت‌های ضعیف‌تر را در سطح ملی مستحکم می‌کنند. موازنه منطقه‌ای هنوز به اندازه‌ای نیست که بتواند دولت مصر را از «شر» توده‌های خود رهایی دهد تا پیشنهاد آوارگان غزه را بپذیرد. پیشنهاد «انسان‌دوستانه» نخست‌وزیر اسکاتلند مبنی بر پذیرش یک میلیون مهاجر از غزه نیز در راستای همان استراتژی اسرائیل و آمریکاست که گزینه‌های جذاب‌تری را برای غزه‌ای‌ها در اروپا فراهم کند تا بار دیگر با نسخه قدرت‌ها، رؤیای سرزمین خویش را به کوله‌بار مهاجرت اروپایی بپیچند. یعنی یک بار دیگر معماری نظام بین‌المللی همان نقطه کوری را تجربه خواهد کرد که 70 سال پیش تجربه کرده بود: نادیده‌گرفتن توده‌های مردم فلسطین. «شاه دیپلماسی» دیگر کارگر نمی‌افتد و «عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست». از این‌رو، اسرائیل رخ شطرنج سیاست به پیاده می‌کشد‌... و می‌کُشد و می‌کُشد.