|

خوداثباتی اصلاح‌طلبان

گویا این سرنوشت محتوم بشر است که باید خود را اثبات کند. این «خوداثباتی» گاه در برابر طبیعت قاهر چهره عیان می‌کند و گاه در برابر رمز و راز هستی. آدمی با خوداثباتی خویش می‌خواهد بفهماند موجودی ناتوان و فرودست نیست.

احمد غلامی نویسنده و روزنامه‌نگار

گویا این سرنوشت محتوم بشر است که باید خود را اثبات کند. این «خوداثباتی» گاه در برابر طبیعت قاهر چهره عیان می‌کند و گاه در برابر رمز و راز هستی. آدمی با خوداثباتی خویش می‌خواهد بفهماند موجودی ناتوان و فرودست نیست. بی‌شک آدمی همواره در وضعیت خوداثباتی است و تا زمانی که بر این کره خاکی می‌زید، چاره‌ای جز این ندارد که برای صیانت از قدرت خود در برابر هرچه حقیرش می‌شمارد، قد علم کند. در اینکه زمانی بشر در برابر طبیعت قاهر و رمز و راز هستی تن به شکست می‌دهد، تردیدی وجود ندارد، اما او همیشه در بازیافت و بازساخت خویشتن خود است. و این بازسازی خویشتن خود بیش از هر جایی در سیاست معنا پیدا می‌کند. شاید از همین‌ رو است که انسان را «وجود سیاسی» نام‌گذاری کرده‌اند؛ چراکه فقط در عرصه سیاست است که تضاد، تخاصم، منازعه، شکست و پیروزی جنبه عینی و عملی می‌یابد و در پیروزی در منازعات سیاسی است که چهره‌های سیاسی و به‌ تبع آن مردم، از بودن و مقاومت‌شان در برابر کسانی که عرصه زندگی و سیاست را برایشان تنگ کرده‌اند، احساس پیروزی می‌کنند، همچون ایستادن در برابر خشم طبیعت. مواجهه اخیر دو طیف اصلاح‌طلبان با سیاست را باید از این منظر ارزیابی کرد. اثبات خود در برابر مخالفان سیاسی و شاید تبرئه خود در چشم مردم؛ مردمی که زمانی به آنان دل‌بسته بودند و با سخنان آنان دست به انتخاب‌های سیاسی می‌زدند. این تجربه زیسته سیاسی اصلاح‌طلبان در شرایط کنونی آنان را واداشته تا درصدد خوداثباتی باشند. طیفی از آنان امتناع سیاسی را برگزیده‌اند و می‌خواهند با امتناع از سیاست‌ورزی یا به معنای دقیق‌تر مواجهه سلبی با نهادهای رسمی، انتخابات را به رویه‌های دموکراتیک بازگردانند و مهم‌تر از همه، وجهه و شخصیت سیاسی مخدوش‌شده‌شان را نزد مردم بازسازی کنند. این طیف از اصلاح‌طلبان بر این باورند که تاکنون همه راه‌های دست‌یابی به آرمان‌های دموکراتیک را پیموده‌اند، اما به مقصد و مقصود نرسیده‌اند و دیگر زمان آن فرا رسیده تا راهی دیگر انتخاب کنند؛ راهی ناهموار با آینده‌ای نامعلوم. این دسته از اصلاح‌طلبان که از آنان به‌عنوان چهره‌های رادیکال نام می‌برند، باور دارند باید پیش از این، این راه را برمی‌گزیدند و تاکنون نیز تعلل کرده‌اند. از این منظر، حرف آنان چندان بیراه نیست. دست بر قضا انتقادی که به آنان می‌شود همین است که چرا این‌قدر دیر به این تصمیم روی آورده‌اند. این تصمیم را میانگین سنی این طیف از اصلاح‌طلبان که همه در آستانه بازنشستگی‌اند، مخدوش کرده و این شائبه را به وجود آورده است که آنان درصددند دست به یک بازی دو سر برد بزنند. برای همین است که همچون جریان ملی و مذهبی‌ها نگران حذف از سیاست داخلی ایران نیستند. به قولی آنها آرد را بیخته و الک‌ها را آویخته‌اند. از این‌رو برای آنان، همین که خود را نزد مردم به اثبات برسانند و نشان دهند در کنارشان هستند، کافی است. نکته‌ای که می‌توان در آن تردیدی جدی کرد؛ زیرا آن مردمی که اصلاح‌طلبان رادیکال با خوداثباتی‌شان می‌خواهند آنان را مخاطب قرار بدهند، جلوتر از آنان ایستاده‌اند و موضع تندتری دارند، گیرم این طیف از اصلاح‌طلبان موضعی رادیکال‌تر از این هم اتخاذ کنند. در این وضعیت بعید نیست رفتار آنان در نظر مردم و اذهان عمومی، سیاست ریاکارانه به نظر برسد و این پرسش را به‌ وجود بیاورد که چرا این‌قدر دیرهنگام دست به این کار زده‌اند. اصلاح‌طلبان رادیکال با این پرسش‌های مهم مواجه هستند و آنچه بیش از هر چیز از اثرگذاری تصمیم آنان می‌کاهد، حدود 16 سال در قدرت ‌بودن است. تصمیم آنان بیش از آنکه سیاسی باشد، نوعی هویت‌سازی برای آینده به نظر می‌رسد. خوداثباتی طیف دیگر اصلاح‌طلبان که در برابر این بخش ازاصلاح‌طلبان قرار دارند، برایشان حیاتی‌تر است. آنان دست به تصمیمی پرهزینه زده‌اند و درصددند با شرکت در انتخابات، اقتدارشان را از طریق جسارت خود در مواجهه با بی‌شمار انتقاداتی که به آنان می‌شود به اثبات برسانند. آنان با این تصمیم سوار بر قایقی فرسوده دل به دریای توفانی زده‌اند. آنان خوداثباتی را مترادف با سیاست‌ورزی در شرایط موجود می‌دانند و به‌خوبی آگاه‌ هستند که اگر قایق‌شان در این دریای متلاطم سیاسی واژگون شود، نه‌تنها کسی با آنان همدلی نخواهد کرد، بلکه آنان را مستحق این مجازات خواهد دانست. به این معنا، این اصلاح‌طلبان تصمیم رادیکال‌تری از اصلاح‌طلبان رادیکال گرفته‌اند؛ چراکه برای این طیف امید به پیروزی در آینده نزدیک وجود ندارد و شاید همین عدم رسیدن به قله پیروزی است که تصمیم‌شان را مهم جلوه می‌دهد. این طیف از اصلاح‌طلبان در شرایط امتناع سیاسی، خواسته یا ناخواسته احیای سیاست را برگزیده‌اند. شاید این تصمیم هویت‌ساز آنان باشد. باید اعتراف کرد زمینه و زمانه است که به انتخاب‌های سیاسی وجهه رادیکال و محافظه‌کارانه می‌دهد. اگر تصمیم هر دو جناح اصلاح‌طلب را هویت‌طلبانه و منفعت‌طلبانه بدانیم، در یک چیز نمی‌توان شک کرد و آن اینکه معنای رادیکالیسم در میان این طیف جابه‌جا شده است. از این منظر، انتخاب چهره‌های رادیکال اصلاح‌طلب، انتخابی محافظه‌کارانه و نوعی فرار رو به جلو است؛ فراری که مردم در آن مشارکت ندارند. طیف اصلاح‌طلبان محافظه‌کار با برگزیدن راه دشوار در انتخابات، تصمیم رادیکال‌تری گرفته است؛ چراکه آنان از این به بعد، هم به اصلاح‌طلبان دیگر پاسخ‌گو هستند و هم به مردمی که تمایل به شرکت در انتخابات ندارند. البته زمان زیادی طول نخواهد کشید تا همه چیز آشکار شود. بدیهی است آنچه ما را به خوداثباتی می‌رساند تصمیمات ماست؛ چیزی که هر دو طیف اصلاح‌طلب با دو شیوه متفاوت آن را برگزیده‌اند.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها