|

آیا خاورمیانه در آستانه تحول مهمی است؟

مقامات آمریکایی و عربستانی این روزها از پیشرفت در جهت یک «معامله بزرگ» سخن می‌گویند که قرار است ازجمله شامل ارائه تضمین‌های امنیتی و کمک به برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای عربستان و عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل باشد.

کوروش احمدی دیپلمات پیشین

مقامات آمریکایی و عربستانی این روزها از پیشرفت در جهت یک «معامله بزرگ» سخن می‌گویند که قرار است ازجمله شامل ارائه تضمین‌های امنیتی و کمک به برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای عربستان و عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل باشد. این روندی است که در واقع از زمان دولت ترامپ شروع شده و حداقل طی پنج ماه قبل از حمله 7 اکتبر حماس در جریان بود و بعد از این حمله برای دو، سه ماه به حال تعلیق درآمده بود. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا پنجشنبه گذشته در اشاره به این «معامله بزرگ»، از یک بسته سیاستی برای عادی‌سازی روابط بین اسرائیل و عربستان خبر داد که یک بخش آن شامل چند توافق بین آمریکا و عربستان است. او تصریح کرد که در ارتباط با این بخش از بسته «ما خیلی به توافق نزدیک هستیم». او افزود: بخش دیگر این بسته شامل پیشنهادهایی در ارتباط با «راه‌حل دو کشوری و بازسازی، اداره و امنیت غزه» و «تضمین امنیتی برای اسرائیل» است. به گفته این سخنگو، بخش سوم مربوط به عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل است. او گفت: «همه بخش‌های این بسته به هم وابسته‌اند و هیچ بخشی بدون دیگر بخش‌ها پیش نخواهد رفت». همچنین افزود: «عربستان برای نهایی‌شدن این بسته دو شرط دارد: 1- آرامش در غزه 2- ایجاد کشور مستقل فلسطین». سخنگوی مذکور «امنیت گسترده برای اسرائیل»، «انزوای ایران» و «تمرکز بر چالش‌های واقعی در غزه» را سه مزیت این بسته دانست. او گفت: ما و عربستان تأکید داریم که این یک بسته منسجم است و همه بخش‌های آن باید هم‌زمان عملی شود. اگرچه رسما اطلاعاتی درباره جزئیات این «معامله بزرگ»، به‌ویژه بخش مربوط به پیمان امنیتی بین آمریکا و عربستان داده نشده، اما دیپلمات‌ها می‌گویند علاوه بر تضمین‌های امنیتی و همکاری هسته‌ای، انتقال سلاح‌ها و فناوری‌های پیشرفته‌تر از جمله هوش مصنوعی به عربستان، خودداری عربستان از خرید سلاح از چین و محدودیت سرمایه‌گذاری چین در عربستان نیز مورد بحث است. انعقاد یک پیمان نظامی بین دو کشور برای تشویق ریاض به عادی‌سازی روابط با اسرائیل حداقل از اردیبهشت 1402 بین عربستان و آمریکا مورد بحث بوده و ربطی به جنگ غزه و تحولات بعدی ندارد. در آن زمان در رسانه‌های آمریکا از پیمان نظامی آمریکا با ژاپن و کره جنوبی به عنوان الگویی محمتل برای پیمان نظامی بین عربستان و آمریکا صحبت می‌شد. در چارچوب آن دو پیمان نظامی آمریکا اکنون 55 هزار و 29 هزار سرباز به ترتیب در ژاپن و کره دارد. شمار نظامیان آمریکایی در عربستان اکنون حدود دوهزارو 700 نفر است. اما نهایی‌شدن این بسته، موکول به آتش‌بس پایدار در غزه و موافقت اسرائیل با تشکیل کشور فلسطینی خواهد بود که شاید با توجه به تزلزل در کابینه افراطی اسرائیل سخت‌ترین بخش کار باشد؛ هرچند که برخی از طیف‌های کمتر افراطی گفته‌اند که در صورت خروج افراطیون از ائتلاف اسرائیل حاضرند جای آنها را پر کنند و مانع از سقوط کابینه شوند. موافقت اسرائیل برای تصویب پیمان امنیتی و همکاری هسته‌ای بین آمریکا و عربستان که باید با رأی مثبت دوسوم اعضای سنای آمریکا انجام شود، ضروری است. البته تصویب تضمین‌های امنیتی و همکاری هسته‌ای آمریکا با عربستان در کنگره حتی با پیوستن اسرائیل به «معامله بزرگ» نیز ممکن است دشوار باشد. دولت بایدن در آستانه انتخابات به این «معامله بزرگ» نیاز دارد و این کار باید قبل از اوج‌گرفتن مبارزات انتخاباتی یعنی تا قبل از سپتامبر نهایی شود. در تحلیل این روند توجه به سه نکته ضروری است...

 1- تنش گسترده در خاورمیانه فکر تمرکز بر آسیا از طریق کاهش حضور در منطقه را که در دولت اوباما و در پی برجام مطرح شد، نه‌تنها به محاق برده، بلکه اکنون نفس مذاکره برای ارائه تضمین امنیتی به عربستان حاکی از تصمیم آمریکا برای افزایش حضور در خاورمیانه است.

2- فکر تمرکز بر آسیا و تیرگی روابط بین ریاض و واشنگتن در یکی، دو سال اول دولت بایدن، ریاض را متوجه ایجاد توازن در سیاست خارجی خود و توسعه روابط اقتصادی و امنیتی با چین و روسیه کرد. اکنون یکی از دلایل اشتیاق واشنگتن برای تقویت روابط با عربستان متوقف یا کند کردن توسعه روابط ریاض با پکن و مسکو است.

3- کشورهای کوچک‌تر خلیج فارس بر مبنای ارزیابی‌ای که از تهدیدات دارند، همیشه متوجه ایجاد توازن از طریق کسب حمایت قدرت جهانی غالب بوده‌اند. به عنوان یک قاعده عام کشورهای ضعیف‌تر در هر منطقه همیشه متمایل به ایجاد توازن (balancing) از طریق جلب حمایت یک قدرت جهانی علیه هژمون بالقوه منطقه هستند. اگر تصور رفتار تهاجمی از جانب این هژمون بالقوه منطقه‌ای وجود داشته باشد و رابطه آن با قدرت جهانی خصمانه باشد، ایجاد توازن با سهولت بسیار بیشتری انجام می‌شود. مشابه چنین تمایلی را در دیگر مناطق جهان فراوان دیده‌ایم و می‌بینیم. کشورهای کوچک اطراف چین نیز درگیر ایجاد توازن از طریق جلب حمایت قدرت جهانی هستند. طبعا عوامل ذهنی و شناختی در چنین معادله‌ای حداکثر اهمیت ثانویه دارند.