|

تمنایی بر مبنای «عقل»

این بار و در آستانه انتخابات چهاردهم در جایی ایستاده‌ایم که به گمانم باید جدی و روشن از مرز تنازع برای بقای گروهی و جریانی عبور کنیم. نگاه را می‌شود کمی بالاتر برد. جایی ایستاد که قبل از پرداختن به جزر‌و‌مد گروه‌های مدعی برای ریاست بر کابینه چهاردهم، اصل مشارکت را حائز ارزشمندترین خصلت‌های ملی دانست. تعیین تکلیف ریاست‌جمهوری با نگاه حزبی و جناحی می‌تواند برای وضعیت امروز ما کمی تا حد زیادی ناخوشایند باشد.

علی دهقان سردبیر روزنامه شرق

این بار و در آستانه انتخابات چهاردهم در جایی ایستاده‌ایم که به گمانم باید جدی و روشن از مرز تنازع برای بقای گروهی و جریانی عبور کنیم. نگاه را می‌شود کمی بالاتر برد. جایی ایستاد که قبل از پرداختن به جزر‌و‌مد گروه‌های مدعی برای ریاست بر کابینه چهاردهم، اصل مشارکت را حائز ارزشمندترین خصلت‌های ملی دانست. تعیین تکلیف ریاست‌جمهوری با نگاه حزبی و جناحی می‌تواند برای وضعیت امروز ما کمی تا حد زیادی ناخوشایند باشد. این را حتی نامزدهای ریاست‌جمهوری نیز در لفافه گروکشی‌های سیاسی خود تأیید می‌کنند. جریان‌های سیاسی در ایران ظاهرا آن‌قدر کردار نامطلوب داشته‌اند که می‌توانند به‌سادگی و با آسودگی یکدیگر را دفع کنند و بی‌پیرایه نمایی از سیاهی روی یکدیگر بریزند. «جناح» در سیاست ایرانی متأسفانه نمایی غبار‌آلود بر خود گرفته است. این بزم نامیمون، تر و خشک را نیز با هم می‌سوزاند؛ یعنی امکان دارد تمثیلی انسانی از صداقت، بی‌ریایی، آگاهی‌های مطلوب ملی و دغدغه‌های توسعه و تخصص‌گرایی شکل بگیرد، اما چون در فهرست داده‌های جناحی نشسته است، تازیانه، گرده‌هایش را زخم کند. شاید تحلیل محتوای رفتار سیاسی در ایران این سیه‌چردگی جریان‌های سیاسی را بپذیرد اما بازتاب آن در واقعیت و روی زمین می‌تواند یکی از بدترین پیامدهای سیاست بر مدار رفاقت باشد. یکه‌تازی برخی آدم‌های کوتاه در عرصه‌های بلند حکمرانی اجرائی در سال‌های گذشته کارنامه ملتهب و ضعیفی بر جای گذاشته است. این را فارغ از دولت این یا آن می‌گویم. متأسفانه یک اپیدمی چنین عارضه‌ای را بر‌ساخته است. برای همین به گمانم باید به گونه‌ای دیگر آراستگی امر مشارکت را برانداز کرد تا صلاحیت برخی از نامزدها برای ریاست بر کابینه چهاردهم در این ورطه نسوزد و بر زمین نماند. مشارکت معنایش می‌شود یک اجماع انسانی برای برپایی یک زندگی بهتر، زیست مطلوب نیز بی‌شک برای ساخت و ایجاد الزامات توسعه، نیازی ملی محسوب می‌شود. دولت‌ها قطعا نقش تعیین‌کننده‌ای در پیشبرد اهداف عمومی و متنوع برای گفتمان زندگی بر‌عهده دارند. تجربه سال‌های گذشته نیز نشان می‌دهد که میان دولت‌ها و عملکرد آنها برای جبران دغدغه‌های زندگی اجتماعی و همزیستی مسالمت‌آمیز مردم با مردم، فاصله‌ای تأمل‌برانگیز وجود دارد. از این منظر نیز وجوه ارزشمند مشارکت را می‌شود واکاوی کرد. ما قطعا باید بر پایه آگاهی از این تفاوت پذیرای مشارکت باشیم. زمان به دشواری، ناخوشایند می‌چرخد و حرکت می‌کند. جامه دلدادگی، دل‌زدگی و دلهره جریان‌های سیاسی را می‌شود وا‌نهاد. آدم‌هایی به صف شده‌اند، قاب انفرادی آنها قابل تحلیل است و «عقل»، عقلانیت ابزاری و کارکردگرا (به نفع منفعت عمومی)، می‌تواند بهترین محک برای تشخیص توانمندی‌های آنان باشد. این بار، کمی ساده اندیشه کنیم، با تکیه بر همان تشخیص عقلانی نیک از بد که در پس سال‌ها سختی‌های ریز و درشت آموخته‌ایم. آگاهی عمومی، فرایند تصمیم‌سازی‌های عقلایی و غیر‌عقلایی بر مبنای عقل‌اندیشی را آموخته است و رمز و راز آن را می‌داند. اجماع «ما» می‌داند که استقرار عقل، بردار احیای همه گریزها از عقلانیت خواهد بود. درِ سیاست و مدیریت‌های اجرائی اگر بر پایه مفهومی ساده اما عمیق با عنوان ساده «عاقل‌بودن» بچرخد، می‌توان حتی به بازگشت مولد جریان‌های سیاسی نیز امید داشت. «عقل» یعنی جایی که خودبینی نیست، اما صداقت وجود دارد، ناکارآمدی نفی اما ارزش تخصص درک می‌شود، صلح، حرف دل و نزاع، از خوداندیشی و خود‌ حق‌محوری ریشه می‌گیرد. مردم فارغ از رنگ‌های‌شان عزیز می‌شوند، عدالت با نگاه به کارکردگرایی به میان می‌آید، رد بی‌ریایی به‌وضوح دیده می‌شود، آدم‌ها در انتقاد صدایی مطلوب دارند... و بی‌شک عقل جایی خواهد بود که همچنان ادب مرد بِه ز دولت اوست. جمع این محک‌ها به ما می‌گویند که حتی اگر جریان‌های سیاسی در نگاه‌مان مردود شده‌اند، می‌شود برای حفظ شأنیت جایگاه مشارکت در نوار توسعه، آدم‌ها را این‌گونه دید و نام‌شان را در فرایند مشارکت صدا کرد. ما همه در پرتو نگاه ازلی و ابدی دوست روزگار سپری می‌کنیم و عقلی که بر دل نشیند، عقلی است که در انحصار خود‌بینی‌ها نمی‌گنجد... .

عقل با عقل دگر دوتا شود/ نور، افزون گشت و ره، پیدا شود/ نفس با نفس دگر خندان شود/ ظلمت افزون گشت و ره، پنهان شود*

* مثنوی معنوی/ سرآغاز دفتر دوم