سردرگمی در فهم برنامه
همیشه این سؤال مطرح بوده است که برنامه چیست؟ وقتی کسی ادعا میکند برای فلان موضوع، مدیریت یک سازمان، اداره یک وزارتخانه و ریاستجمهوری یک کشور برنامه دارد، از چه چیزی حرف میزند؟ وقتی گفته میشود فلان کس برنامه ندارد یا این کاندیدا برنامهای اعلام نکرده است یا نامزد وزارتخانه به جای برنامه شعار میدهد، منظور چیست؟
همیشه این سؤال مطرح بوده است که برنامه چیست؟ وقتی کسی ادعا میکند برای فلان موضوع، مدیریت یک سازمان، اداره یک وزارتخانه و ریاستجمهوری یک کشور برنامه دارد، از چه چیزی حرف میزند؟ وقتی گفته میشود فلان کس برنامه ندارد یا این کاندیدا برنامهای اعلام نکرده است یا نامزد وزارتخانه به جای برنامه شعار میدهد، منظور چیست؟ از زمان مناظره کاندیداهای ریاستجمهوری مدام بحث از برنامه است. اینکه کدام کاندیدا برنامه داشت یا نداشت. دیروز نیز در بحث معرفی وزیران پیشنهادی در مجلس مجدد این بحث به میان آمد که رئیسجمهور برنامهای اعلام نکرده است یا وزیر پیشنهادی برخی وزارتخانهها برنامه ندارند. برنامه چیست که اینهمه بر سر آن جدال وجود دارد؟ گاهی برنامه را با بیان اهداف اشتباه میگیرند. برخی وزرای پیشنهادی در مجلس نیز مدام اهداف را بهعنوان برنامه تکرار میکنند. گفته میشود مدیران آنچه بهعنوان برنامه مطرح میکنند، از جنس آرمانها و ارزشها است که معمولا بدون استدلال و منطق بیان میشود و تحققپذیر نیست.
برنامه یعنی فهم و شناخت ابزارها و وسایل برای رسیدن به اهداف. به عبارتی برنامه کشف و شناخت بهترین ابزارها و راهها برای تحقق اهداف است. وقتی از جستوجوی بهترین ابزارها و وسایل سخن گفته میشود، از وضعیتهای انضمامی و مبتنی بر واقعیتها سخن میگوییم، نه از انتزاعیات. برنامهداشتن برای مدیریت اجرائی یعنی توانایی انتخاب بهترین وسایل برای تحقق اهدافی که مردم به آن رأی دادهاند. برای فهم برنامهریزی باید میان هدف و وسیله تمایز قائل شد. در سطح کلان، تعیین اهداف وظیفه رئیسجمهور به نمایندگی از طرف جامعه است اما تعیین وسایل مناسب برای تحقق اهداف وظیفه وزیران و دیگر مسئولان اجرائی است. مسئله همینجا است که مسئولان مدام همان اهدافی را که در سندهای مختلف بیان شده، به نحوی تکرار میکنند و سخنی از وسایل و ابزار تحقق آنها بیان نمیکنند. بهعنوان مثال، عدالت هدفی است که برای مردم مطلوب است و در اکثر سندهای برنامهای بر آن تأکید شده است اما وسایل تحقق و رسیدن به آن نامشخص است. بحث برنامهریزی فقط به اعلام ابزار و وسایل تحقق اهداف محدود نمیشود، بلکه داشتن برنامه یعنی اینکه رابطه میان وسایل و اهداف نیز روشن و واضح باشد. به عبارت دیگر، بین هدف و وسیله تناسب وجود داشته باشد. گامهایی که برمیداریم و ابزارهایی که انتخاب میکنیم، ما را به همان جایی برساند که قصد و هدف برداشت گامها بوده است؛ پس برنامه یعنی انتخاب ابزارها و وسایل برای تحقق اهداف که بتوان با استدلال و منطق تناسب و هماهنگی بین آنها را نشان داد.
مهمترین نکته در برنامهریزی این است که ابزارها و وسایل انتخابشده از نظر اقتصادی، فنی و اجتماعی چقدر قابل دفاع هستند. به عبارت دیگر، میتوان ابزار و وسایل را از نظر معیارهای فنی، اقتصادی و اجتماعی سنجید. برای روشنشدن بحث مثالی میزنم. تصور کنید هدف، استخراج یک معدن است. برنامهریز به دنبال ابزار و وسیلهای است که از نظر تکنیکی بیشترین کارایی را برای دسترسی به معدن داشته باشد؛ یعنی کدام وسیله و ابزار با صرف حداقل تلاش بیشترین کارآمدی را دارد. اما اینکه آیا هزینه ابزار و وسیله انتخابشده را میتوان از فروش معدن جبران کرد یا خیر، معیار اقتصادی است. پس در انتخاب وسایل و ابزارها فقط معیار جدیدترین تکنیکها مطرح نیست بلکه هزینه ابزار و وسیله هم اهمیت دارد. ماکس وبر، جامعهشناس معروف آلمانی، در کتاب اقتصاد و جامعه مثال جالبی میزند؛ قطعهای ضروری برای ماشین فرضی در نظر دارید. آیا جنس این قطعه باید از آهن باشد یا پلاتین. اینکه کدام بهترین نتیجه را میدهد، به جنبه فنی آن مربوط است اما اگر ملاحظات دیگر مانند کمیابی آهن و پلاتین و هزینه آنها در مقیاس کلان تولید را در نظر بگیریم، دیگر معیار انتخاب فقط فنی نیست، بلکه اقتصادی هم هست.
براساس آنچه بیان شد، در برنامهریزی باید به اندازه کافی درباره فنیبودن و اقتصادیبودن وسایل و ابزارهای تحقق اهداف بحث و استدلال شده باشد.
آنچه کمتر از همه در برنامهریزیها مورد توجه است، این است که انتخاب ابزارها و وسایل تحقق اهداف غیر از معیار فنی و اقتصادیبودن چقدر از نظر گروههای مختلف جامعه مقبولیت دارد و آیا جامعه چنین ابزارهایی را میپذیرد؟ این معیار به این معنا است که انتخاب ابزار و وسایل فقط در اتاقهای دربسته و فقط براساس نظر کارشناسان انتخاب نشود، بلکه رجوع به جامعه و کار جامعهشناسانه در انتخاب ابزارها اهمیت زیادی دارد. ابزارها و وسایلی که دو معیار اقتصادی و فنی داشته باشند اما نتوان اجماع و توافق جامعه را درباره آن ایجاد کرد، راه به جایی نمیبرد.