|

در کدام جهان زندگی می‌کنیم؟

1- قصه‌ای در تاریخ آمده است که فتحعلی شاه قاجار گمان داشت که آمریکا کشوری در زیر زمین است و چنین روایت شده که «شاه قاجار از سفیر مختار بریتانیا پرسید: اینکه می‌گویند ینگه‌دنیا زیر زمین است حقیقت دارد و آیا اگر من دستور بدهم در این قصر یک چاه 200 ذرعی بکنند به آنجا خواهم رسید؟

1- قصه‌ای در تاریخ آمده است که فتحعلی شاه قاجار گمان داشت که آمریکا کشوری در زیر زمین است و چنین روایت شده که «شاه قاجار از سفیر مختار بریتانیا پرسید: اینکه می‌گویند ینگه‌دنیا زیر زمین است حقیقت دارد و آیا اگر من دستور بدهم در این قصر یک چاه 200 ذرعی بکنند به آنجا خواهم رسید؟ وقتی پاسخ شنید که ربطی به کندن زمین ندارد و انگلیسی‌ها با کشتی به آن مملکت سفر می‌کنند اوقاتش تلخ شد و گفت معلوم می‌شود حواست پرت است، سفیر عثمانی در تهران برایم قسم خورد اگر 200 ذرع زمین را بکَنیم به ینگه‌دنیا می‌رسیم. این حکایت را «بی‌خبری فتحعلی‌شاهی» از جهان می‌نامیم.

2- هم زمان با سلطنت فتحعلی‌شاه و سپس ناصرالدین شاه قاجار، غول سرمایه‌داری تکنولوژیک در آمریکا در حال سربرآوردن بود و مبارزه کارآفرینانه بی‌امانی برای تشکیل سرمایه و رقابت تکنولوژیک و بر سر سلطه بر حمل‌ونقل ریلی و دریایی، فولاد، نفت، صنعت برق و... میان کارآفرینان بزرگی همچون «وندربیلت»، «راکفلر»، «جی پی مورگان»‌ و... درمی‌گیرد و تکلیف سلطه نظام سرمایه‌داری آمریکایی بر جهان در قرن بعدی مشخص می‌شود. جهان در عصر«بی‌خبری فتحعلی‌شاهی» به سرعت به پیش می‌رفت.

3- اینک در دهه سوم قرن 21 باز هم دوباره جهان در توفانی از انقلاب بزرگ چهارم صنعتی و رقابت‌های تجاری از آمریکا و چین و اروپا تا آسیا درگیر شده است. این‌بار این هوش مصنوعی است که نقطه ثقل مبارزه قدرت جهانی شده است. «توان پردازش»، «سرعت دیجیتال» و «بازمهندسی فرایندهای الگوریتمی» محور اصلی این مبارزه است. این در حالی است که محافل تصمیم‌گیری اجرائی ما در این حوزه درگیر ساده‌ترین امورند و گاه قشری‌ترین تفکرات، با اعتماد‌به‌نفس مثال‌زدنی، در پی تسلط بر نظام تصمیم‌گیری‌اند. این، همان فاصله فتحعلی‌شاهی از درک جهان است. خندق بزرگی از فاصله در فهم جهان نظام تصمیم‌گیری را به چاهی فتحعلی‌شاهی از ساده‌نگری سیستماتیک فرومی‌کشد. برخی در پی آن هستند تا گردش روزگار را به زنجیر سکون درآورند. غافل از اینکه این غُل و زنجیر را بر گردن خود بسته‌اند، نه بر پای روزگار. رقیبان همچون باد می‌دَوَند. سرکشی زمانه را با زنجیر تغافل تدبیر می‌کنند. کافی است نگاهی به برخی گفتار‌ها اندازید تا عمق این تغافل را دریابید.

4- مدیریت و تصمیم‌گیری نگاهی همه‌جانبه می‌طلبد. هیچ نگاه تک‌بُعدی نمی‌تواند حکمرانی را پیش ببرد، اعم از آنکه این نگاه روشنفکری باشد یا فقهی، سیاسی باشد یا تکنولوژیک، غرب‌گرا باشد یا شرق‌گرا، روسی و چینی باشد یا آمریکایی و اروپایی. باید مراقبت کرد تا نظام تصمیم‌گیری در چاه نگاه تک‌ساحتی نیفتد و خود را به درون چاه تاریکی از عصبیت و انزوا نیفکند. نفوذ فرقه‌های خاص، عوامل بیگانه یا فشار خارجی مزید بر علت شده است تا این انزوا افزون شود و از درون محافل اصلی تصمیم‌سازی هم دستی برنیاید که دستگیری شود. آنگاه که خرابِ خراباتِ جهل و غرور گردید دیگر کسی توان یاری ما را نخواهد داشت.

5- کلام سیاسی-انقلابی با گرایشی  تحلیلی-امنیتی تلفیق شده و پدیده منحصربه‌فردی را برای فشار بر نظام تصمیم‌گیری فراهم آورده است. این تلفیق در تقابلی تاریخی و آخرالزمانی با جریان اصلی جهانی به سرکردگی آمریکا و اسرائیل قرار گرفته است و به‌صورت فزاینده‌ای ارتباطات تجاری، بانکی و اقتصادی‌اش با جهان قطع می‌شود؛ حتی چین و روسیه نیز بهایی سنگین برای تنفس ما از این وضعیت طلب می‌کنند. حتما نقش ایالات متحده و اسرائیل در این فرایند مؤثر است و این دشمنی را نمی‌توان انکار کرد. اما و هزار اما، نکته باریک‌تر ز مو این است که آیا خودِ ما با جهانی ذهنی که برای خود برساخته‌ایم به این مهم دامن نمی‌زنیم؟ آیا «کلام سیاسی-انقلابی» و «گرایش  تحلیلی-امنیتی» سبب نشده است که دامنه و حلقه فکری مدیریت را به انحصار قشری‌ترین لایه‌های سیاسی-اجتماعی درآوریم؟ آیا انزوا را به صورت «دوفاکتو» به ایدئولوژی ناخواسته‌ای برای خود تبدیل نکرده‌ایم؟ «ایدئولوژی ناخواسته» ما را در دامی از ابهام و خشم و ترس و روزمرگی می‌افکند و فرصت تفکر خودبنیاد را از ما می‌گیرد و همه ارتباطات ما را به انحصار درمی‌آورد. هشدار! که این«جهانِ منازعه» برای ما جهانی از دوری از روندهای جهانی پدید نیاورد و فاصله‌ای از فتحعلی‌شاه قاجار تا هوش مصنوعی را سبب نشود. پرسش این است که ما در کدام جهان زندگی می‌کنیم؟ جهان‌های ذهنی ما که در درون یک کشور و یک نظام سیاسی واحد به سر می‌بریم، چقدر با یکدیگر تفاوت دارد؟ و چگونه می‌توان پرده‌های فاصله را برافکند؟ همه پرسش و همه دغدغه این است.