رئیسی در سفری یکروزه به مسقط میرود
چشم برجام به عمان
عمان، مقصد پنجمین سفر خارجی سیدابراهیم رئیسی طی 9 ماه از آغاز به کار دولت سیزدهم خواهد بود. قرار است امروز دوشنبه رئیسجمهور ایران به دعوت رسمی هیثم بن طارق آل سعید، سلطان عمان در رأس هیئتی بلندپایه به این کشور سفر کند؛ سفری که اولین حضور رئیسجمهور ایران به این کشور در دوره سلطان جدید عمان خواهد بود.
عبدالرحمن فتحالهی: عمان، مقصد پنجمین سفر خارجی سیدابراهیم رئیسی طی 9 ماه از آغاز به کار دولت سیزدهم خواهد بود. قرار است امروز دوشنبه رئیسجمهور ایران به دعوت رسمی هیثم بن طارق آل سعید، سلطان عمان در رأس هیئتی بلندپایه به این کشور سفر کند؛ سفری که اولین حضور رئیسجمهور ایران به این کشور در دوره سلطان جدید عمان خواهد بود. اگرچه در محافل کارشناسی و رسانهای دلایل متعددی برای حضور رئیسی در مسقط مطرح شده است، اما گمانهزنیها بیشتر حول تلاشهای میانجیگرانه عمان برای ازسرگیری مذاکرات وین و احیای برجام میچرخد. در این بین مسائل دیگری مانند رایزنی بر سر تبادل زندانیان دوتابعیتی و آزادسازی پولهای بلوکهشده ایران و مهمتر از آن تلاش رئیسجمهور ایران در جهت بازگرداندن بدهی قدیمی بریتانیا که گفته میشود بعد از آزادی نازنین زاغری و انوشه آشوری کماکان در عمان مانده، وجود دارد که رئیسی را عازم مسقط کرده است. اما اینکه کدامیک از این دلایل میتواند موتور این سفر رئیس دولت سیزدهم به عمان را روشن کرده باشد، محور اصلی گفتوگوی «شرق» با محمدجواد جمالینوبندگانی است. در این گپ و گفت با نایبرئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم سعی بر آن شده است که این سفر از ابعاد مختلف واکاوی شود.
قرار است امروز دوشنبه سید ابراهیم رئیسی طی سفری یکروزه وارد عمان شود. اگرچه میتوان اهداف و دلایل متعددی را برای این مهم تصور کرد، اما سه محور رایزنیهای دیپلماتیک برای احیای برجام، احتمال مذاکره بر سر تبادل زندانیان دوتابعیتی و همچنین تلاش برای بازگشت پولهای بلوکهشده که بعد از آزادی نازنین زاغری و انوشه آشوری در عمان مانده است را میتوان دلایل حضور رئیسجمهور ایران در مسقط دانست. از نگاه شما کدامیک از این دلایل میتواند موتور محرکه این سفر باشد؟
هر سه مسئله میتواند جزء اهداف و دلایل سفر سید ابراهیم رئیسی به عمان باشد. چون هیچکدام نافی دیگری نیست. البته باید در نظر داشت که این سفر سید ابراهیم رئیسی به عمان میتواند دربردارنده چند هدف مهم و عمده دیگر هم باشد.
مانند؟
تلاش برای پایهریزی مجدد روابط عمان و ایران. بالاخره هیثم بن طارق آل سعید، سلطان جدید عمان از دی سال 98 روی کار آمده است و مدت زیادی از پادشاهی وی نمیگذرد و هم از آن طرف دولت سید ابراهیم رئیسی نیز تنها ۹ ماه است که عنان کار را به دست گرفته است؛ بنابراین به نظرم اولویت این سفر رئیسجمهور ایران نوعی تلاش برای تبیین هرچه دقیقتر روابط دو کشور خواهد بود. به دلیل آنکه، هم سلطنت عمان و هم دولت رئیسی تازهنفس هستند. پس لزوم پایهریزی مجدد روابط دو کشور بسیار ضروری است. در نتیجه آقای رئیسی در این سفر شاید به دنبال برنامهریزی برای پایهریزی روابط جدید بین دو کشور باشد. در این بین حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه که مدتی هم معاون عربی - آفریقایی وزارت امور خارجه بوده و اشراف کاملی به اقتضائات کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس دارد با کمک بدر بن حمد البوسعیدی، همتای عمانی خود میتواند در این زمینه نقش کلیدی داشته باشند. البته هدف دیگری که میتوان برای سفر رئیسی به عمان متصور بود، تلاش برای یارکشی در شورای عالی همکاری خلیج فارس است. چون روابط ایران با قطر و عمان مثبت است و روابط حسنهای هم با کویتیها وجود دارد. بنابراین تهران سعی میکند که با این سفرها و تلاش برای تقویت مناسبات خود از یکدستی مواضع شورای همکاری خلیج فارس علیه خود جلوگیری کند. در کنار آن مسئله دیگری که میتواند موتور سفر آقای رئیسی به عمان را روشن کرده باشد به تحولات منطقه بازمیگردد. بعد از سپتامبر سال ۲۰۲۰ و امضای پیمان ابراهیم شاهد گسترش تحرکات سیاسی، دیپلماتیک و حتی نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی در کشورهای حاشیه خلیج فارس با محوریت بحرین و امارات متحده عربی هستیم؛ بنابراین جا داشته و دارد که ایران برای موازنهسازی دیپلماتیک در برابر تلآویو این سفر را به کشورهای حاشیه خلیج فارس داشته باشد؛ ازاینرو نباید حضور رئیسی فقط به عمان محدود شود. جمهوری اسلامی ایران باید تا میتواند، چه در سطح سران، چه در سطح وزرا و چه در سطح معاونان وزرا و حتی مدیر کلان وزارتخانهها از وزارت امور خارجه تا وزارت نفت و دیگر وزارتخانهها به خصوص در حوزه تجاری و اقتصادی سفرهای مکرر، مداوم و پیدرپی را به کشورهای حاشیه خلیج فارس داشته باشد. اینها علاوه بر آن است که آقای رئیسی از ابتدای عمر دولتش عنوان داشته بود که بازسازی روابط با همسایگان جزء اولویتهای سیاست خارجی دولت سیزدهم است. با چنین شعار، نگرش و رویکردی در حوزه دیپلماسی باید این دست سفرها در دستور کار قرار گیرد تا دولت بتواند سیاست منطقهای خود را تقویت کند. ضمنا تلاش برای ارتقای دیپلماسی اقتصادی هم میتواند از اهداف این سفر باشد. اتفاقا در زمانی که دونالد ترامپ بعد از خروج از برجام سیاست فشار حداکثری و تحریمهای بیسابقه را علیه ایران اعمال کرد، شاهد کمکاریهای اماراتیها در تداوم روابط تجاری با ایران بودیم، بهخصوص اینکه یکی از منابع اصلی بازار ارزی کشور به دوبی و ابوظبی بازمیگردد؛ بنابراین در همان زمان در مجلس دهم مطرح بود که عمان پتانسیل بسیار بالایی برای جایگزینی امارات متحده عربی دارد. اکنون که شاهد صدور دستور سلطان عمان برای ارتقای روابط تجاری، اقتصادی و دریایی این کشور با جمهوری اسلامی ایران هستیم و به موازاتش سفر وزیر نفت را هم به عمان میبینیم این مهم یک پالس مثبت از سوی مسقط به تهران همزمان با سفر آقای رئیسی به عمان است که در کنار روابط سیاسی و دیپلماتیک بتوان موتور مناسبات تجاری و اقتصادی بین دو کشور را هم به شکل جدیتر از قبل روشن کرد. بهویژه آنکه دولت رئیسی نیمنگاه بسیار پررنگی برای ارتقای دیپلماسی اقتصادی در تقویت روابط منطقهای خود با همسایگان دارد. در این بین باید همکاریهای لازم بین ایران و عمان در بنادر دو کشور تقویت شود، به خصوص بندر «خصب» در عمان که بسیار به ایران نزدیک است و میتواند جایگزین اماراتیها باشد.
نکاتی که فرمودید کاملا درست است و میتواند جزء اهداف سفر رئیسی باشد؛ اما کُمیت تحلیل از آنجا میلنگد که چون سفر یکروزه است، به نظر نمیرسد اهداف بلندمدت و نیمهراهبردی مدنظر حضرتعالی جزء دستور کار رئیسجمهور ایران در ۲۴ ساعت حضورش در عمان باشد. احتمالا مسئله ضروریتر و اورژانسیتری پای رئیسی را به مسقط باز کرده است. آیا احیای برجام در میان نیست؛ هرچند ماهیت این سفر در تضاد با این مهم قرار دارد؛ چون اگر بحث میانجیگری عمان برای احیای برجام بود، باید طرف عمانی مانند امیر قطر به ایران سفر میکرد، نه اینکه رئیسجمهور ایران بخواهد با پادشاه عمان دیدار کند؟
اولا این سفر به دعوت رسمی آل سعید پادشاه عمان بوده است. در ثانی همانگونه که استحضار دارید، از گذشته عمان همواره نقش میانجیگر و واسط را در تنشهای منطقهای داشته است. عمان برای دهههای متمادی است که سیاست بیطرفی را در منطقه و جهان پیش گرفته است. برای مثال در زمان امضای پیمان کمپ دیوید تنها کشور عربی که روابط دیپلماتیک خود را با مصر قطع نکرد، همین عمان بود. مضافا بعد از محاصره اقتصادی و تجاری امارات متحده عربی، بحرین، مصر و عربستان سعودی و قطع روابط سیاسی- دیپلماتیک این چهار کشور با قطر کماکان شاهد تداوم روابط مسقط با دوحه بودیم. مشابه این سیاست اکنون در قبال جمهوری اسلامی ایران هم وجود دارد. بهخصوص در سایه تنش بین تهران و واشنگتن در پروندههای متعدد با محوریت حوزه هستهای، عمان همواره نقش واسط را داشته است؛ کمااینکه مذاکرات محرمانه دولت احمدینژاد با آمریکاییها و مذاکرات اولیه دولت روحانی پیش از برجام همگی در عمان بوده است؛ بنابراین نمیتوان این مهم را هم رد کرد که تلاش میانجیگرانهای از جانب مسقط برای مجابکردن ایران درخصوص ازسرگیری مذاکرات وین و حصول هرچه زودتر توافق در دستور کار دیدار رئیسی و آلسعید نباشد.
ولی قرار است رئیسی به عمان سفر کند، این در تضاد با ماهیت تلاش میانجیگرانه مسقط نیست؟
همانگونه که قبلا اشاره کردم، این سفر به دعوت رسمی پادشاه عمان صورت گرفته است؛ بنابراین عمان سعی کرده با دعوت از ایران به این کشور تلاش میانجیگرانه خود را اینگونه اجرائی کند. دراینبین مهم نیست که عمانیها به ایران سفر کنند یا برعکس، رئیسجمهور ایران به این کشور سفر کند.
ذیل گفتههایتان چنین به نظر میرسد که موتور عمانیها هم به موازات تلاشهای دیپلماتیک قطر برای ازسرگیری مذاکرات وین و احیای برجام روشن شده است.
خیر.
چرا؟
چون من معتقدم خیلی پیشتر از قطریها موتور عمانیها روشن بود؛ اما در ماههای اخیر دوحه سعی کرده است به شکل پررنگتری تحرکات دیپلماتیکش را در حوزه پرونده هستهای ایران با تلاشهای میانجیگرانه بین تهران و واشنگتن در دستور کار قرار دهد؛ وگرنه پیرو نکات قبلیام بر این باورم که قبلتر از دوحه تلاشهای مسقط برجام را شکل داد.
با توجه به همین نکته شما این گزاره تحلیلی تا چه اندازه نزدیک به واقعیت است که قطر در تلاش است که نقش میانجیگرانه عمان در تنش ایران و آمریکا را به گروگان بگیرد تا خود بهعنوان تنها میانجیگر عمل کند؟
من این گزاره را درست نمیدانم؛ چون هرکدام از کشورهای منطقهای و فرامنطقهای به تناسب نقش، وزن و جایگاه خود تلاشهای دیپلماتیکشان را برای ازسرگیری مذاکرات وین داشتهاند؛ کمااینکه در دوره دونالد ترامپ هم از ژاپن تا سوئیس، عراق، عمان، کویت، قطر و دیگر کشورهای منطقهای و فرامنطقهای سعی کردند نقش میانجیگر و واسط را بازی کنند. پس الان هم، چه عمان، چه قطر یا برخی کشورهای اروپایی یا حتی اتحادیه اروپا یا افرادی مانند شیخ تمیم، سلطان هیثم، انریکه مورا، جوزف بورل و... سعی میکنند به تناسب جایگاه و وزن خود تلاشهایی را برای میانجیگری دیپلماتیک بین ایران و آمریکا با هدف احیای برجام داشته باشند.
پس به باور شما دوحه و مسقط در کنار اتحادیه اروپا نوعی از موازیکاری دیپلماتیک را در دستور کار قرار دادهاند؟
این نگاه تا اندازهای میتواند درست باشد.
چکشکاری مختصری روی کلیدواژه «موازیکاری دیپلماتیک» داشته باشیم. آنگونه که مرسوم است که عمانیها همواره نماینده سیاستهای بریتانیا در منطقه خاورمیانه بوده و هستند و اکنون قطر هم بهعنوان متحد استراتژیک ایالات متحده در غرب آسیا عمل میکند. با این تفاسیر آیا دوحه و مسقط در جایگاه نمایندگان واشنگتن و لندن نوعی موازیکاری دیپلماتیک را در برابر تهران اجرائی میکنند؟
اگرچه کسی نمیتواند نفوذ جدی بریتانیا بر سیاستها و ساختار سیاسی عمان را منکر شود؛ اما این مسئله لزوما به معنای آن نیست که مسقط بهعنوان نماینده مختص لندن در برابر تهران عمل میکند؛ چون عمان برای دهههای متمادی با نوعی استقلال سیاسی، انعطاف دیپلماتیک و اجرای راهبرد برقراری روابط با همه بازیگران منطقهای و فرامنطقهای سعی کرده است از وابستگی سیاسی و دیپلماتیک به کشور خاصی دوری گزیند. بههمیندلیل کشورهای اروپایی مانند انگلستان و حتی آمریکا هم عمان را بهترین گزینه برای میانجی و وساطت با ایران برای سالها قرار دادهاند. پس اینگونه نیست که فقط انگلستان بخواهد نقش عمان را به گروگان بگیرد. مشابه همین وضعیت برای قطر هم وجود دارد؛ بنابراین دوحه و مسقط هیچکدام لزوما بهعنوان نماینده خاص یک کشور در برابر ایران عمل نمیکنند. به واقع عمان و قطر و کسانی مانند شیخ تمیم و سلطان هیثم سعی میکنند کماکان کانالهای دیپلماتیک ایران باز بماند تا از تصاعد تنش و بحران و به دنبالش تأثیرات مخرب آن بر امنیت و ثبات منطقه خاورمیانه جلوگیری کنند.
همانگونه که در سؤال نخست اشاره شد علاوه بر مسئله احیای برجام دو محور کلیدیتر دیگر یعنی مذاکره احتمالی بر سر تبادل زندانیان دوتابعیتی با هدف آزادسازی پولهای بلوکهشده ایران در سایر کشورها و همچنین تلاش برای بازگرداندن پولهای انگلستان که بعد از آزادی نازنین زاغری و انوشه آشوری در عمان مانده است، میتواند رئیسی را راهی مسقط کرده باشد؛ بهویژه آنکه این سفر یک سفر فوری و یکروزه است. شما چنین باوری دارید یا خیر؟
از گذشته تلاشهای میانجیگرانه عمان فقط معطوف به حوزه پرونده هستهای نبوده بلکه در سایر حوزهها هم سعی شده است حتیالمقدور اختلافات و تنشها بین ایران و آمریکا کاهش یابد؛ بنابراین تبادل زندانیان دوتابعیتی و آزادسازی پولهای بلوکهشده ایران هم از دیگر محورهای وساطت عمان بوده است. کمااینکه بعد از سفر اسفند سال گذشته وزیر امور خارجه عمان تلاشها برای تبادل زندانیان دوتابعیتی و بازگرداندن بدهی قدیمی انگلستان به ایران بر سر خرید تانکهای چیفتن تقویت شد که درنهایت شاهد این مهم بودیم.
چند هفته پیش بود که خبرهایی درباره احتمال آزادسازی سیامک نمازی، محمدباقر نمازی و مراد طاهباز مطرح شد که خیلی زود این خبر به حاشیه کشیده شد. اکنون هم اعدام احمدرضا جلالی در دستور کار است و به همین دلیل احتمال تبادل وی هم با حمید نوری مطرح شده است. آیا تلاشهای عمان میتواند در این چارچوب هم تعریف شود؟
همانطورکه گفتم، عمان علاوه بر حوزه پرونده هستهای ایران، تلاش جدی هم برای تبادل زندانیان دوتابعیتی یا آزادسازی پولهای بلوکهشده ایران در سایر کشورها داشته است. اما این نکته مهم را هم باید مدنظر قرار داد که پرونده نمازیها و مراد طاهباز با احمدرضا جلالی به کلی متفاوت است.
چه تفاوتی؟
احمدرضا جلالی یک متهم درجهیک امنیتی است که نقش وی در همکاری با سرویس جاسوسی موساد، دادن اطلاعات حیاتی هستهای کشور به اسرائیل یا تلاشش برای ترور برخی از دانشمندان هستهای غیرقابلانکار است. حتی بنا به استنادات همکاری همسر وی هم مطرح است. به همین دلیل پرونده احمدرضا جلالی یک پرونده بسیار پیچیده و عمیق امنیتی و قضائی است که به تبع آن برخلاف نمازیها و مراد طاهباز حکم جلالی اعدام است؛ بنابراین حتی اگر در یک سناریوی احتمالی مسئله تبادل زندانیان دوتابعیتی در سفر رئیسی به عمان هم مطرح باشد، حداقل از جانب ایران مسئله تبادل احمدرضا جلالی مطرح نیست. البته کوتاه عرض کنم که این مسئله ربطی هم به دادگاه سوئد و حمید نوری ندارد.
جناب نوبندگانی به توافق ابراهیم و برقراری روابط سیاسی، دیپلماتیک و حتی نظامی و امنیتی ابوظبی و منامه با تلآویو اشاره داشتید اما بر کسی پوشیده نیست که پیش از امارات متحده عربی و بحرین این عمانیها بودند که در دوره سلطان قابوس، پادشاه فقید این کشور موتور آشکارسازی روابط دیپلماتیک با اسرائیل را روشن کردند. هنوز سفر چهارم آبان ۹۷/ ۲۶ اکتبر ۲۰۱۸ بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر سابق اسرائیل به عمان و دیدارش با سلطان قابوس فراموش نشده است که از آن به «انقلاب در روابط اسرائیل و کشورهای عربی» یاد کردند. با این تفاسیر اتفاقا استارت شکلگیری توافق ابراهیم را عمانیها زدند؛ اگرچه خود عمانیها این پیمان را امضا نکردند. غیر از این است؟
نکته شما کاملا درست است و کسی هم نمیتواند سفر نتانیاهو به عمان و دیدارش با سلطان قابوس را فراموش کند اما نباید این نکته باعث شود که ما بهجای تلاش برای بهبود روابط منطقهای روی نقاط اختلاف و خطوط قرمز تمرکز کنیم. در این شرایط منطقیترین رفتار آن است که به جای ایجاد حساسیت در مناسبات منطقهای و فرامنطقهای یا دستگذاشتن روی خطوط قرمز و موارد اختلافی به سمت همگرایی، تقویت مناسبات و بهبود روابط با عمان و دیگر کشورها پیش برویم. تأکید بر اینکه عمان چه روابطی با اسرائیل دارد یا نقش این کشور در شکلگیری پیمان ابراهیم چه بوده است، در این شرایط کمکی به ارتقای روابط تهران و مسقط نمیکند. مضافا نمیتوان برای یک کشور مستقل تعیین تکلیف کرد که سیاست خارجیاش براساس منافع تهران را چگونه تنظیم کند. به اضافه اینکه عمان از نظر تاریخی همیشه نقش ایران در جنگ ظفار برای پایاندادن به اختلافات خونین در این کشور را ستوده است و نوعی احساس دِین به ما دارند؛ بنابراین عمانیها همواره برای پرداخت این دِین سعی کردهاند در کنار بهبود و ارتقای روابط سیاسی و دیپلماتیک نوعی میانجیگری را به کار بگیرند که منافع ایران هم تأمین شود.
در سؤال نخست به لزوم برنامهریزی برای پایهریزی مجدد روابط ایران و عمان اشاره کردید. به نظر شما باوجود آنکه عمان همواره یک سیاست مثبت را در برابر ایران در پیش گرفته و همزمان با آن، تهران هم رابطه حسنهای را با مسقط داشته است، فقدان سلطان قابوس و خلأ حضور یوسف بن علوی بهعنوان وزیر امور خارجه سابق عمان تا چه اندازه میتواند مؤثر باشد؟
بههرحال نمیتوان فراموش کرد که معمار و پایهریز اصلی روابط حسنه عمان با ایران بهخصوص در سالهای اخیر تلاشهای یوسف بن علوی، وزیر امور خارجه سابق عمان و مهمتر از آن شخص سلطان قابوس است. من زمانی که در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم بودم، بارها هم در ایران و هم در عمان و در دیگر دیدارها تلاشهای مجدانه آقای بن علوی برای ارتقای روابط تهران - مسقط را شاهد بودم. درست است با رویکارآمدن هیثم بن طارق آل سعید، سلطان جدید عمان یا بدر بن حمد البوسعیدی، وزیر امور خارجه تازهنفس این کشور کماکان همان سیاستهای سلطان قابوس در برابر ایران با قوت پی گرفته میشود اما بههرحال واقعیت امر آن است که نقش افراد نیز در اجرای هرچه بهتر این سیاستها بسیار مؤثر است. ضمن اینکه کاریزمای شخصیتی سلطان قابوس و هوشمندی دیپلماتیک یوسف بن علوی را نمیتوان انکار کرد. اتفاقا به دلیل همین هوشمندی سیاسی بن علوی بود که بعد از مرگ سلطان قابوس برخی احتمال جانشینی وی را مطرح کردند.