|

در گفت‌و‌گوی «شبکه شرق» با رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس در مورد مناقشه برجامی اخیر مطرح شد؛

صحبت‌های روحانی نشان داد که سیاست خارجی کلان هم مشمول رقابت جناحی می‌شود/ منافع ملی قربانی بازی جناحی شد/ برجام در دولت رئیسی فدای جنگ اوکراین شد/ امکان احیای برجام وجود ندارد

حشمت‌الله فلاحت پیشه، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی در مجلس دهم با اشاره به مناقشه تریبونی رئیسی و روحانی در مورد «برجام» گفت: «از نظر من برجام به روال گذشته دیگر امکان احیا ندارد. دلیلش هم این است که آمریکا به تدریج وارد فضای انتخاباتی شده‌است. لذا توان امضای یک قرارداد پایدار برای دولت آمریکا تحلیل رفته و از طرف دیگر هم ایران محافظه کار‌تر شده‌است.»

صحبت‌های روحانی نشان داد که سیاست خارجی کلان هم مشمول رقابت جناحی می‌شود/ منافع ملی قربانی بازی جناحی شد/ برجام در دولت رئیسی فدای جنگ اوکراین شد/ امکان احیای برجام وجود ندارد
خبرنگار: مرجان کُرد

«برای احیای برجام همه چیز آماده و تمام شده بود. حتی موفق شدیم از طرف های مذاکره امتیاز خروج سپاه پاسداران از فهرست گروه‌های تروریستی و لغو تحریم دفتر رهبری و نهادهای مربوط به ایشان را بگیریم که وقتی به مقام معظم رهبری گزارش دادم ایشان خیلی خوشحال شدند ولی متاسفانه این امکان فراهم نشد. تمام تلاش ما این بود که مساله برجام در اسفند ۹۹ یا فروردین ۱۴۰۰ حل شود تا دولت جدید دچار این مشکل بزرگ نباشد.» این سخنان رئیس‌جمهوری پیشین ایران  اما خشم منتقدان برجام را برانگیخته است. روزنامه دولت در آنچه «پاسخ فنی» توصیف کرده، مدعی شده «تنها امتیازی که می‌خواستند بدهند یک میلیارد دلار بود» و «کیهان» هم به این موضوع اشاره و حسن روحانی را متهم کرده با هدف «سرپوش گذاشتن بر فاجعه‌ای که آفریده» این سخنان را گفته نه به قصد بیان حقیقت و واقعیت. همچنین سید ابراهیم رئیسی، رئیس دولتی که وزارتخارجه‌اش هنوز و بعد از گذشت نزدیک به ۲ سال نتوانسته این توافق بین‌المللی را احیا کند، تلویحا به حسن روحانی پاسخ داد. او از یک تریبون با کنایه گفت که دولتش «کار اقتصادی و تجاری را به برجام گره نزده‌است». در پی این مناقشات تریبونی «شبکه شرق» با حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، نماینده پیشین مجلس در این خصوص گفت‌و‌گو کرده است.

 

بر اساس صحبت‌های حسن روحانی، در آخر سال ۱۳۹۹ امکان احیای برجام و رفع تحریم‌ها حتی رفع تحریم سپاه و دفتر رهبری هم وجود داشت و دولت می‌خواست که دولت بعدی درگیر مذاکرات برجام نشوند اما اصول گرایان مانع شدند و این اتفاق نیفتاد. به نظر شما علت این مخالفت یا سنگ اندازی چه بوده؟ آیا نگران موفقیت یک کاندیدای اعتدال ‌گرا در انتخابات  ۱۴۰۰ بودند یا اساسا اعتقادی به برجام نداشتند و چون مخالف بودند نمی‌خواستند زیر بار احیای آن بروند؟

صحبت‌های آقای روحانی بر مساله‌ای صحه می‌گذارد و آن این است که برخلاف این ادعا که موارد کلان سیاست خارجی شامل رقابت‌های جناحی نمی‌شود، با این حال شاهدیم که اتفاقا بارها رقابت‌های جناحی به منافع ملی آسیب جدی وارد کرده‌است. در موضوع برجام هم واقعیت این است که منافع ملی ایران تا حد زیادی قربانی بازی‌های جناحی شد. نکته تلخ ماجرا این بود که آمریکایی‌ها که معتقدند در سیاست خارجی حزبی عمل می‌کنند در ابتدای دوره بایدن، همان سیاست ترامپ را در قبال ایران دنبال کردند. یعنی برخلاف وعده‌های انتخاباتی دموکرات‌ها که قرار بر احیای برجام و یکی از بیست فرمان اجرایی روز اول ریاست جمهوری بایدن بود، نه تنها این کار صورت نگرفت بلکه بایدن با سیاست فشار حداکثری به سراغ ایران آمد و وقفه اول را آمریکا ایجاد کرد.

اما بعد از آن این ایران بود که وقفه ایجاد کرد چون فضای انتخاباتی شکل گرفته بود و موضوع به شدت جناحی شد.  اساسا معتقدم جناحی شدن  سیاست‌های کلان خارجی جرم بزرگی است و کسانی که این کار را انجام دادند باید در آینده پاسخ گو باشند. موضوع بعدی به شخص آقای روحانی و دولت ایشان بر می‌گردد. دولت آقای روحانی متهم به محافظه‌کاری است. این دولت وعده‌های مختلفی داشت و چون به بخش عمده‌ای از این وعده‌ها عمل نکرد. در سیاست خارجی هم ایشان به وعده‌های خود عمل نکرد. اگر رییس‌جمهوری که رییس شورایعالی امنیت ملی است و فکر می‌کند موضوعی در راستای منافع ملی است ولی دچار محافظه کاری می‌شود، خودش و دولت‌اش از متهمان خسران به منافع ملی هستند. چون رییس شورایعالی امنیت ملی، رییس‌جمهور است و چون بخش عمده مسئولان سیاست خارجی و دفاعی و وزارتخانه‌های حساس هم عضوی از  شورایعالی امنیت ملی هستند و بخش‌هایی که جزو شورایعالی امنیت ملی نیستند اما گزارش‌های آنها می‌تواند دیگر اعضا را قانع کند. چون این اتفاق نیفتاده پس دولت آقای روحانی و شخص ایشان هم از متهمان خسران منافع ملی هستند که فرصت احیای برجام را از دست دادند. ولی متاسفانه در سال آخر دولت آقای روحانی دچار محافظه کاری شد لذا ایشان نباید کل گناه را به گردن رقابت‌های جناحی بیاندازند. علاوه بر این موارد کم تر کشوری در دنیای امروز سراغ داریم که به اندازه ایران در سیاست خارجی فرصت‌ها را از دست داده باشند.

 همانطور که دولت آقای روحانی فرصت از دست داد، دولت آقای رئیسی هم متهم است که برجام در دولت او فدای جنگ اوکراین شد. دلیل این موضوع هم این است که هیچ وقت از دست دادن فرصت‌های سیاست خارجی در ایران جرم‌انگاری نشده است و حتی کسانی که باعث ایجاد تنش در سیاست خارجی می‌شوند گاهی قهرمان به حساب می‌آیند. در صورتی که در دنیای امروز، دو اصل حاکم در رفتار دولت‌ها عبارت است از توسعه در داخل و تنش‌زدایی در خارج.  کشورهایی در دنیای امروز موفق‌تر هستند که از سیاست‌های تنش‌زدایانه بیشترین بهره را می‌برند.

در کلیت من معتقدم که می‌بایست موضوع فرصت‌های سیاست خارجی را از قالب چالش جناحی درآورد و باید آن را جرم انگاری کرد تا مشخص باشد چه کسانی فرصت‌ها را هدر دادند. من معتقدم آنچه که امروز آقای روحانی می‌گوید بخشی از خاطرات سیاسی ایشان است. برای ملتی که سال‌ها زیر بار تحریم بوده است، خاطرات سیاسی سیاستمداران گذشته ارزشی ندارد و فقط به اتهامات آنها اضافه می کند. مردم مسئولان گذشته را هم مسئول وضعیت کنونی کشور می‌دانند.

امیدوارم در وضعیت کنونی جهان که تمامی کشورها به سمت عقلانیت در سیاست خارجی حرکت می کنند ایران هم به این سمت حرکت کند و ما به یک سازوکار فراجناحی برسیم که کشور بتواند تنش های مختلف اش را تعدیل کند و ضمن رهاندن مردم از زیر بار تحریم ها فرصت های هدر رفته را احیا و جبران کند.

 

مساله‌ای مطرح بود که بعد از روی کار آمدن دولت رئیسی، این دولت پیام‌هایی را دریافت کرد مبنی بر این که شرایط جهانی تغییر می‌کند و دلیلی برای عجله نیست که پس از حمله روسیه به اوکراین اینگونه تفسیر شد که منظور همین اتفاق بوده‌است. طرفداران این فرضیه به یادداشت‌های روزنامه کیهان چند ماه قبل از حمله روسیه استناد می کنند که خواستار آن شده بود که چند ماه دست نگه دارند. این موضوع را چطور تحلیل می‌کنید؟

 ببینید چند فرضیه در زمان دولت آقای رئیسی به وجود آمد. اگر دولت آقای روحانی در سفر خارجی و موضوع برجام متهم به محافظه کاری است دولت آقای رئیسی متهم به هدر دادن فرصت‌هاست و به ویژه این که منافع هسته‌ای ایران در زمان ایشان قربانی جنگ اوکراین شد. دلیلش هم از نظر من کم سوادی سیاسی حاکم بر میز سیاست خارجی ایران بود و متاسفانه در زمان دولت جدید و در زمان احیای برجام کسانی به سیاست خارجی کشور خط دادند که فضای فکری آن‌ها مربوط به فضای جنگ جهانی دوم بود. اصطلاحاتی همچون «زمستان سخت» و «تغییر معادلات بین‌المللی» را مطرح می کردند غافل از این که با این اصطلاحاتی که عملا  عکس آن اثبات شد ایران را در جایگاه بازنده قرار دادند.

ما دیدیم که در اوج زمستان اروپایی‌ها خیلی از کشورها به دلال نفت روسیه برای اروپا تبدیل شدند  و در عصر تحریم‌ها خیلی از کشورها، شرکت‌ها و افراد دارند نفت را به گونه‌ای پولشویی می‌کنند. یعنی نفت کشورهای تحریم شده را با قیمت‌های پایین‌تر می‌گیرند و به همان کشورهای اروپایی و آمریکا می‌دهند. به ویژه اروپا از طریق نفت شسته شده یعنی با نفتی که با واسطه و به وسیله دلال‌ها از کشورهایی مثل ایران و روسیه دریافت کرده‌اند، زمستان سخت را به راحتی پشت سر گذاشتند. پس این فرضیه با شکست مواجه شد.

مساله تغییر معادلات جهانی هم به گونه‌ای دیگر رقم خورد. در معادله جدید یعنی جنگ اوکراین این منافع ایران بود که قربانی جنگ اوکراین شد نه منافع دیگران. دیدیم که نه تنها موضوع هسته‌ای حل نشد بلکه پرونده جدیدی به اسم نقش ایران در جنگ اوکراین روی میز آمد که عملا موضوع برجام را از دستورکار غربی‌ها خارج کرد و ایران را در ردیف کشورهایی مثل روسیه قرارداد. این فرضیه هم ابطال شد. فرضیه سومی که ابطال شد این بود که متاسفانه قاطبه حاکم در دولت کنونی مدعی اداره  اقتصاد بدون اقتصاد بین‌المللی بودند یعنی کسانی به طور مشخص معتقد بودند تحریم فقط پانزده درصد از مدیریت اقتصادی را در بر گرفته است. ولی ما دیدیم که این ادعا هم با شکست مواجه شد و این بیشتر یک ادعای سخنرانی‌محور بود.

 

در شرایط فعلی که روسیه با غرب درگیر است و چین هم با ایران قرار داد ۲۵ ساله امضا کرده‌ و برخی کارشناسان معتقدند احتمال درگیر شدن پرونده ایران با شورای امنیت سازمان ملل کمتر شده‌است. آیا با این شرایط امکان احیای برجام وجود دارد یا این احتمال کم شده است؟

از نظر من برجام به روال گذشته دیگر امکان احیا ندارد. دلیلش هم این است که آمریکا به تدریج وارد فضای انتخاباتی شده‌است. لذا توان امضای یک قرارداد پایدار برای دولت آمریکا تحلیل رفته و از طرف دیگر هم ایران محافظه کار‌تر شده‌است.به هرحال ایران در زمان دموکرات‌های تحت رهبری اوباما قرارداد بست. جمهوری خواهان تحت رهبری ترامپ این قرارداد را پاره کردند. فقط در یک شرایط برجام با متن سال گذشته قابل امضاست که کنگره آمریکا توافق احتمالی را تصویب کند که منجر به شکل گیری یک توافق پایدار شود. من معتقدم آقای بایدن در اوج قدرتش نتوانست چنین تضمینی را از کنگره بگیرد و الان هم که روز به روز در سراشیبی قدرت و انتخابات به سر می‌برد و بعید به نظر می‌رسد که یک توافق پایدار صورت بگیرد. حتی اگر توافقی شکل بگیرد طرف ایرانی باید در ترس و لرز برای نظام سیاسی دولت آینده آمریکا به سر ببرد.

لذا تنها راهی که به نظر من در شرایط کنونی وجود دارد این است که طرفین بتوانند برای یک توافق موقت، موافقت کنند. توافقی که بیشتر نوعی آتش بس و جلوگیری از تصاعد بحران است ولی این موضوع هم کماکان به این دلیل قابل پیش‌بینی نیست که کلیت روابط ایران و غرب تحت الشعاع مسائل دیگری مثل اوکراین قرار گرفته است.

 

پس معتقدید که در دوره باقی مانده بایدن امکان تحقق برجام وجود ندارد و باید منظر دوره بعدی باشیم؟

من معتقد هستم که مهرماه یک فرجه زمانی حساسی است یعنی زمانی که تحریم های تسلیحات متعارف ایران برداشته شود. دغدغه کشورهای غربی این موضوع است که ایران بتواند به این مرحله برسد. لذا این خودش تبدیل به یک چالش می شود مگر این که دیپلمات‌ها یک سازو کار موقتی را در پیش بگیرند. بحثی که وجود دارد این است که یکسری از دیپلمات‌های غربی موضوع مکانیسم ماشه یا انتقال پرونده ایران به شورای امنیت از طریق آژانس را مطرح کردند. مذاکرات ایران و آژانس و اخباری مبنی بر نصب دوربین‌های جدید شاید بتواند مسیر آژانس را به سمت شورای امنیت تا حدی محدود کند. ولی مسیر دیگر مسیر به اصطلاح چالش ایران و غرب بر سر مراودات تسلیحات متعارف است که ممکن است منجر به چالش شود و مکانیسم ماشه را شکل بدهد.

من به شخصه به دیپلمات‌های غربی می‌گویم که چنین اشتباهی را انجام ندهند چون اگر چنین اشتباهی صورت بگیرد آنوقت ممکن است که ایران هم برنامه هسته‌ای خودش را توقف ناپذیر کند و این منجر به یک بحران جدید خواهد شد. اما این که ایرانی‌ها امید داشته باشند که اگر پرونده به شورای امنیت برود با وتوی روسیه و چین همراه شود من معتقدم هیچ عقل سلیمی در سیاست خارجی کشور را به لبه پرتگاه نمی‌برد. شورای امنیت یک لبه پرتگاه است. هیچ قدرتی از پنج قدرت دنیا حق وتوی خودشان را به صورت رایگان حتی برای دوستان‌شان استفاده نمی‌کنند. اگر پرونده به شورای امنیت برود آنوقت ایران باید در زمینه‌های مختلف به روسیه و چین امتیاز بدهد. ضمن این که ما تجربه پنج یا شش بار رای روسیه و چین به قطعنامه‌های تعلیقی ایران را داریم. روسیه و چین بازی خود را در سطح رقابت هژمونی بین‌المللی تعریف می‌کنند، همچنین ایران را در سطوح منطقه‌ای تعریف می‌کنند نه سطوح جناحی لذا اگر در سطح بین المللی با آمریکا بر سر مسائل خاص توافق کنند حتما ایران اولین کشوری است که قربانی تبانی قدرت‌های شرق و غرب می شود.

 

 رئیسی در صحبت‌هایش اشاره می‌کند که من اقتصاد را به مذاکرات برجام گره نزده‌ام ولی صحبتی از خارج شدن از مذاکرات نمی‌کند. چقدر می‌توان این ادعا را درست دانست؟ به نظر شما چرا این برجام در حالت تعلیق قرار گرفته‌است؟

من معتقدم که ما در دوران پسابرجام به سر می‌بریم ولی اقتصاد ایران با چالش‌های بین‌المللی درگیر است. مثلا به مسائلی مثل اف ای تی اف، تحریم‌های مختلفی که وجود دارد و ... توجه کنید. این حرف یک حرفی است که ادا کردن آن چند ثانیه زمان می‌برد و هیچ هزینه‌ای ندارد اما منافع ملی مملکت تحت تاثیر قرار گرفته و در حال هزینه دادن هستیم. من هزینه این را برای دشمنان ایران نمی‌بینم که تحریم‌های وحشتناک علیه ایران وضع کرده‌اند. اما به نظر می‌رسد برای دوستان به زعم آقای رئیسی چینی این وضعیت بد نیست. اخباری وجود دارد که ایرانیان نفت خودشان را از بشکه‌ای ۴ تا بالای ۲۰  دلار با تخفیف به چین می‌فروشند.  یعنی روزانه صدها میلیارد تومان پول که یک روزش برای توسعه یک استان کشور کافی است. به راحتی در دنیا می‌توان سخنرانی کرد اما مردم تاوان می‌دهند و منافع ملی کشور تحت تاثیر قرار می‌گیرد. دلیل چنین حرف‌هایی در دولت کنونی این است که این دولت شاخص توسعه را به حاشیه برده است و آن چیزی که برایش مهم است شاخص معیشت است. یعنی همین که بتواند امور جاری را بگذراند و حقوق بدهد و کشور از این سطح بالاتر نرود برایش مهم است. روز به روز کشور ما از سند چشم انداز ۲۰ ساله عقب می‌ماند. آنچه که فدا شده آینده جوان این کشور و توسعه کشور است. سخنرانی راحت است اما آمار و ارقام باید ثابت کند. من معتقدم سیاستمداران کشور باید بتوانند در هر عرصه‌ای وارد تنش‌زدایی بشوند.

 

چقدر امکان دارد که یک توافق جدید دیگری با آمریکا شکل بگیرد یا مذاکرات در قالبی دیگر غیر از برجام ادامه پیدا کند؟

من معتقدم حتی اگر متن قبلی تصویب شود باید تصویب کنگره را داشته باشد وگرنه هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد و باید یک توافق پایدار بدون امضای کنگره به ابتدای دولت آینده موکول شود. ولی یک توافقی که بتواند حداقل‌های دو طرف را تامین کند، می‌تواند یک توافق موقت باشد که در شرایط کنونی هم نقش جلوگیری از گسترش و تصاعد بحران را داشته باشد و هم حداقل‌های دو طرف را در بر بگیرد.