|

دکتر داود ‌ فیرحی ، استاد دانشگاه تهران، در ۵۶ سالگی درگذشت

مرد اندیشه و صلح

از همان زمان که شبکه‌های اجتماعی از تصویر حجت‌الاسلام داود فیرحی با هدف کمک‌گرفتن از مردم پر شد، می‌شد حدس زد که استاد چه جایگاهی نزد دانشجویانش دارد. او به علت کرونا به پلاسمای گروه خونی خاصی نیاز داشت که نبود و علاقه‌مندانش و عمدتا دانشجویان قدیم و جدیدش همبسته شدند تا به کمک استاد بشتابند؛ اما اجل مهلت نداد و حتی با رسیدن پلاسمای مورد نیاز، کرونا استاد علوم و اندیشه سیاسی دانشگاه تهران را با خود برد.

مرد اندیشه و صلح

فیرحی استاد علوم سیاسی و اندیشه سیاسی دانشگاه تهران بود. به ‌لحاظ سیاسی می‌شد او را اصلاح‌طلب نامید. عضو شورای مرکزی مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم بود که تشکلی روحانی و اصلاح‌طلب است؛ اگرچه وجهه آکادمیک او بر سیاسی‌اش غلبه داشت. لحن و کلامش آرام و باطمأنینه بود که قرینگی عجیبی با شخصیتش داشت. امیر پسنده‌پور، دانش‌آموخته علوم سیاسی و روابط دیپلماتیک، می‌گوید فیرحی را می‌توان سرآمد محصول پیوند حوزه و دانشگاه دانست. فردی که هم مورد تأیید علما نه به معنای سیاسی بلکه علمای حوزوی و هم علمای دانشگاهی بود و همین توافق، نکته مهمی درباره اوست؛ «یک مجتهد و دانشمند علم سیاست که فقدانش به‌شدت در جامعه روشنفکری و دانشگاهی ما حس خواهد شد. مهم‌ترین خصوصیت اخلاقی‌اش تواضع و متانتش بود. در بحث قائل به دموکراسی بود و مخالفش را دشمنش تلقی نمی‌کرد. با متانت بحث می‌کرد و با تواضع آنچه را مقبول می‌یافت، می‌پذیرفت. در نگاه دانشجویانش استادی بی‌بدیل و نرم‌خو و در نظر سیاسیون هم بسیار قابل احترام بود. برجسته‌ترین نکته درباره او توانایی علمی‌اش، تبارشناسی جنبش‌های سیاسی و گروه‌های تکفیری و تروریستی بود. فیرحی یک نظم فکری داشت و آن‌قدر دقیق تدریس می‌کرد که طرح اشکال حین صحبت‌هایش سخت بود. معلوم بود گفته‌هایش صرفا برداشت او نیست، بلکه محصول یک پژوهش و کار علمی دقیق است. فیرحی مترجم نبود، مفسر نبود، مؤلف بود». کاوه حسین‌زاده، مترجم و دانش‌آموخته اندیشه سیاسی و از دانشجویان دکتر فیرحی نیز با بیان اینکه او از معدود چهره‌های علوم سیاسی بود که پروژه فکری منسجمی برای خودش داشت و با مداومت آثار زیادی در این حوزه خلق کرده بود، گفت: «شاید الان زمان خوبی برای پرداختن به پروژه فکری دکتر فیرحی نباشد و در زمان مقتضی باید درباره آن بحث و بررسی کرد. من ترجیح می‌دهم درباره رابطه شخصی بیش از 10ساله خودم با او صحبت کنم که رابطه‌ای عمیق بود. ترجیح می‌دهم از تجربه این هم‌نشینی بگویم. با دکتر فیرحی از همان روزهای اولی که وارد دانشگاه تهران شدم، آشنا شدم. درحالی‌که روز اول آشنایی اصلا تصورش را هم نمی‌کردم که بتوانم با او ارتباطی برقرار کنم، ولی به‌مرور به‌گونه‌ای پیش رفت که در کنار دیگر بزرگان این رشته استاد راهنمایم شد و بسیار به او نزدیک شدم. آنچه برای من بیش از همه ‌چیز درباره او اهمیت داشت، انسان‌بودنش بود؛ اینکه شما دارای چه گرایش و خط فکری سیاسی‌ای هستید، کوچک‌ترین اثری در برقراری ارتباط با او نداشت. دراین‌باره واژه‌ای از خود استاد وام می‌گیرم و می‌گویم «انسان متخلقی» بود و سعه صدر داشت. سخت بود کسی جذبش نشود. درست است که من خودم را به او بسیار نزدیک می‌دیدم؛ اما دیگر دانشجویانش هم قطعا همین حس را به او داشتند. برخی آدم‌ها گویا یک نیرو و مغناطیس جذب درونی دارند که انسان‌ها را فارغ از خط و خطوط فکری و سیاسی جذب خود کنند و او از‌جمله این نوادر بود، نه به‌عنوان استاد که قطعا استاد بود، به‌عنوان یک برادر بزرگ‌تر و دوست همواره همراه بود. نه‌تنها در مراحل علمی بلکه در زندگی شخصی همیشه دلسوزانه پیگیر وضعیت دانشجویانش بود. برای همین فقدانش برایم سترگ و عجیب است و تا پیش از درگذشت او هیچ‌وقت کرونا را این‌قدر در این دوره پاندمی از نزدیک لمس نکرده بودم. یادم نمی‌رود یک هفته قبل تلفنی درباره کتاب جدیدم با هم صحبت کردیم، گفت حالم خوب نیست، پاهایم درد می‌کند. به شوخی به او گفتم جزء خواص هستید و علائم بیماریتان هم خاص است، گفت خوب شدم تماس می‌گیرم تا مفصل صحبت کنیم؛ اتفاقی که نیفتاد و چه بدموقع ما دکتر فیرحی را از دست دادیم. او در اوج پختگی و در حال به‌نتیجه‌رساندن پروژه فکری‌اش بود. فقدان او ضربه‌ای بود به جامعه علوم سیاسی کشور. احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی هم در سوگ این اندیشمند نوگرا نوشت: «برخی مصیبت‌ها چنان سنگین و جگرخراش‌اند که هیچ کلامی نمی‌تواند تسلی‌بخش آدمی باشد. رحلت دکتر داود فیرحی از این نوع مصیبت‌هاست. تأثر من از مرگ نابهنگام این دوست فرهیخته و متفکر و زحمت‌کش و متواضع و با‌صفا به اندازه‌ای است که چشمم درست صفحه مانیتور را نمی‌بیند. نمی‌دانم به چه زبانی باید به خانواده و دوستان و شاگردان و خوانندگان آثار گران‌قدرش تسلیت بگویم، جز اینکه از خداوند بخواهم تحمل این مصیبت را بر آنان آسان و با اجر فراوان همراه کند و او را در جوار مهر خود بهترین پاداش‌ها دهد. هجرت زودهنگام دکتر فیرحی مصیبتی بزرگ برای دانش و علم سیاسی در کشورمان هم به حساب می‌آید. او که تلاش فکری خود را بنا بر خاستگاه دوگانه دانشگاهی و حوزوی‌اش در جهت ایجاد پیوندی معقول بین سنت مأثور و دستاوردهای عصر تجدد صرف کرد تا بدین‌وسیله گذرگاهی برای خروج از بن‌بست شرایط سیاسی ایران بگشاید، جایش در جغرافیای دانش سیاسی ایران خیلی خالی خواهد ماند. باشد که مرگ جان‌گدازش رجوع به آثار متعددش را در بین دانشجویان و اهل اندیشه صدچندان کند، تا این‌‌گونه اثر و خاطره‌اش تا ابد در این کشور زنده بماند». حجت‌الاسلام‌والمسلمین هادی سروش درباره او گفته‌: اندیشه‌های دینی و نوگرایانه دکتر فیرحی گرچه راسخ بود، ولی چون بوی تندی نمی‌داد، آدمی را به تفکر وا‌می‌داشت. او شخصیتی بود که اخلاق را نه فقط در چهره بلکه در رفتار و خصوصا در قلم و بیان خود نهادینه کرده بود. دارای گفتار دلنشینی بود که انسان را از شنیدن خسته نمی‌کرد. حجت‌الاسلام دکتر داود فیرحی سال ۱۳۴۳ در زنجان متولد شد. علوم دینی را تا پایان مقدمات در مدرسه علمیه شهرستان زنجان خواند و سپس سطح و خارج فقه و اصول را از سال ۱۳۶۶ تا ۱۳۸۰ در حوزه علمیه قم آموخت. هم‌زمان از سال 1366 در دانشگاه تهران در رشته کارشناسی علوم سیاسی قبول شد و این رشته را تا مقطع دکترای علوم سیاسی با گرایش اندیشه سیاسی از همین دانشگاه ادامه داد و رساله دکترای خود را با عنوان «‌دانش، قدرت و مشروعیت در اسلام» در سال 78 اخذ کرد. این رساله که با الهام از روش‌شناسی فوکو و هرمنوتیک گادامر تنظیم شده است، به بررسی مناسبات قدرت و دانش در دوره میانه اسلام پرداخته و چگونگی زایش دانش سیاسی دوره میانه را کاوش می‌کند. پیش از این دکتر فیرحی در دوره کارشناسی ارشد هم رساله «اندیشه سیاسی شیعه در دوره قاجاریه» را نوشت. این رساله به اندیشه سیاسی فقیهان مشهور شیعه در دوره قاجار اختصاص دارد و کوشش می‌کند درباره مهم‌ترین مکاتب فقهی-سیاسی شیعه که در دوره قاجاریه بسط یافته و حضور خود را کماکان در تحولات مشروطه و انقلاب اسلامی به بعد در ایران حفظ کرده است، تحقیق کند. از دکتر فیرحی تاکنون کتاب‌های مختلفی از‌جمله « قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام»، «نظام سیاسی و دولت در اسلام» و «تاریخ تحول دولت در اسلام» انتشار یافته است. او معتقد بود «نیازمند بازاندیشی در نسبت مذهب و حكمرانی هستیم». به گفته او، برای این كار احتیاج به فكر، اندیشه و بیان مستمر درباره وضعیت خودمان داریم. او از سال 1378 عضو هیئت علمی و دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران بود و دروس «اندیشه سیاسی در ایران معاصر» و «اندیشه سیاسی در اسلام معاصر» در دوره دکتری، « فقه سیاسی» و «افکار سیاسی در ایران و اسلام» و «بنیادگرایی و رادیکالیسم اسلامی معاصر» در دوره کارشناسی ارشد و «نظام سیاسی و دولت در اسلام»، «تاریخ تحول دولت در جهان اسلام» و «مبانی اندیشه‌های سیاسی در اسلام» را در دوره کارشناسی تدریس‌ می‌کرد.