|

سیستم سهامی و معضلات بلاصاحب

مردم به‌سختی زندگی خود را اداره می‌کنند. گرانی لجام‌گسیخته، خانواده‌ها را عاصی‌کرده و این وسط‌ گل و بلبل‌ گفتن‌های دولتی‌ها، مثل نمک بر زخم مردم، دردشان را بیشتر می‌کند.

مردم به‌سختی زندگی خود را اداره می‌کنند. گرانی لجام‌گسیخته، خانواده‌ها را عاصی‌کرده و این وسط‌ گل و بلبل‌ گفتن‌های دولتی‌ها، مثل نمک بر زخم مردم، دردشان را بیشتر می‌کند. اما کسی مشکلات مردم را گردن نمی‌گیرد و معضلات، بلاصاحب است. حال در چنین شرایطی دولت ستاد روایت پیشرفت درست کرده و برای آن رئیس تعیین می‌کند.

وقتی با رسانه‌ها صحبت می‌کنند، اقتصاد را رو به رشد می‌دانند و موفقیت‌های زیادی برمی‌شمرند؛ اما لابد اینها باید نمودی در سفره مردم داشته باشد که ندارد. مشکلات را گردن دولت قبل هم می‌اندازند. در دولت آقای روحانی هم مشکلات وجود داشت؛ اما دست‌کم مردم می‌دیدند که توافق برجام، دارد گره از کار فروبسته مملکت باز می‌کند. همین امید به بهبود، بر تحمل مشکلات تأثیر داشت؛ ولی در حال حاضر، چنین امیدی هم در مردم وجود ندارد و ملت راضی به آن هستند که وضع خراب‌تر از این نشود.

ایراد مهم دولت ما این است که نقشه راه ندارد. کسی نمی‌داند نسخه آقای رئیسی برای حل مشکلات روزافزون مردم چیست و چه زمانی و چگونه حاصل می‌شود. بعد از دو سال صدارت، مردم بحق انتظار اندکی بهبود اوضاع اقتصادی را دارند. هر دولتی که بر سر کار می‌آید، بالاخره کارهایی می‌کند، برنامه‌هایی دارد و موفقیت‌هایی به دست می‌آورد؛ اما آنچه اهمیت دارد، تأثیرات ملموس این موفقیت‌ها در معیشت روزانه مردم است. دوستی تعریف می‌کرد میهمانی از شهرستان برای درمان بیماری آمده و یک هفته خانه اینها بود. می‌گفت هر روز باید بقالی و قصابی و نانوایی و سبزی‌فروشی می‌رفتم و با دیدن قیمت‌ها، در بهت فرو رفته بودم که بیچاره مردم، با این وضعیت اسفناک چگونه گذران زندگی می‌کنند. کارگری که 10 میلیون حقوق می‌گیرد، اجاره‌ خانه می‌دهد و قسط وام دارد، چگونه زیر بار این گرانی‌ها تاب می‌آورد. گریه می‌کرد و می‌گفت مسئولان اجرائی چگونه زندگی مردم را می‌بینند و راحت سر بر بالین می‌گذارند؟ به آن کارگر بخت‌برگشته، هرچه از موفقیت‌ها و دستاوردهای بزرگ و بزرگ‌تر بگویید، او سفره خود را می‌بیند که هر روز ناگزیر کوچک و کوچک‌تر می‌شود و دولتی را که خود می‌گوید و خود می‌خندد و احساس مسئولیت عملی در قبال مشکلات کمرشکن مردم ندارد.

واقعیت آن است که گویا دولت آقای رئیسی نمی‌تواند تصمیم بگیرد. انگار توان تصمیم‌گیری از آن سلب شده باشد.

در دولت فعلی تصور بر این بود که ابر و باد و مه و خورشید و فلک همراه شدند و آقای رئیسی را بر تخت صدارت نشست؛ پس دیگر خبری از ناهماهنگی میان اضلاع قدرت نخواهد بود و اوضاع بر وفق مراد خواهد شد. اما چرا چنین نشده است؟ دولت چرا در مباحث مختلف، توان تصمیم‌گیری ندارد؟

انگار در بدنه دولت، ترس از تصمیم وجود دارد. انداختن مسئولیت مشکلات بر گردن دیگران، تا چه زمانی می‌تواند نتیجه‌بخش و مقبول مردم باشد؟ مگر نه این است که دولت باید شکست و پیروزی را گردن بگیرد. مگر می‌شود ضعف و سستی در تمشیت زندگی مردم را گردن نگیریم، بعد موفقیت‌های نقطه‌ای را جار بزنیم و از رسانه‌های منتقد گلایه کنیم که چرا چشم‌شان را بر توفیقات بزرگ دولت بسته‌اند و با مخالف‌خوانی، دل مردم را خالی می‌کنند. کسی نیست بپرسد که مگر رسانه‌های شما، موفقیت‌های دولت رقیب را می‌دیدند؟ صداوسیما، چگونه صبح تا شام علیه توافق برجام حرف می‌زد و مگر هشت سال تمام، تیتر اول روزنامه‌ها و سوژه خبرگزاری‌ها، تخریب و تضعیف دولت نبود؟

ساختار دولت طوری است که حرف‌ها و صداهای متفاوت و متناقض از آن شنیده می‌شود. در بحث حجاب، وضعیت نت، فضای مجازی، فیلترینگ، تعاملات و مذاکرات خارجی و نظایر آن، در دو سال چقدر حرف‌های متفاوت و متناقض زده شده است. اینها بیانگر فقدان نقشه راه مشخص است.

متولیان امر بدانند که کشورمان غرق دعوای حیدری-نعمتی جناح‌های سیاسی و بلوک‌های قدرت، به کلی از فضای حل مشکلات روزافزون معیشت مردم دور افتاده‌اند و زمینه ایدئالی برای دست‌اندازی دشمنان فراهم کرده‌اند. دولتی که مدعی بود فراجناحی است، حضور بسیار حداقلی رقیب سیاسی خود را در مناصب دولتی تاب نیاورده و عموما پُست‌ها نه بر ‌اساس شایستگی، بلکه بر اساس حضور در ستادهای انتخاباتی و‌... تخصیص یافته و ضعف مفرط در عملکردهای سطوح مختلف مدیریتی، نمایان شده است.

انتظار این است که دولت مسئولیت ناکامی‌ها را بپذیرد، شایستگان را فارغ از تعلق سیاسی جایگزین مدیران کم‌مایه اما خودی کند، با مردم صادق و روراست باشد، ملت را فقط هواداران محدود خود تصور نکند، دنبال فریب افکار عمومی نباشد و در نهایت جلب رضایتمندی مردم را سرلوحه مدیران خود قرار دهد.