|

نگاهی به کاستی‌های روایتگری جنگ

در خبر دیدار پیش‌کسوتان و فعالان دفاع مقدس با رهبر معظم انقلاب، نکته درخورتوجهی به چشم می‌خورد و آن اینکه از «هزاران نفر از طلایه‌داران و پیش‌کسوتان دفاع مقدس و فعالان حوزه‌های مختلف تبیین و روایتگری جنگ تحمیلی» یاد شده است. از این تعداد چه میزان به طور مشخص در حوزه روایتگری جنگ فعالیت دارند؟ و نتیجه فعالیت این عزیزان را چگونه می‌توان ارزیابی کرد؟ تعاریف، بدون روایت بسیار غیرقابل دفاع هستند. برای همین به پتانسیل روایی نیاز دارند.

در خبر دیدار پیش‌کسوتان و فعالان دفاع مقدس با رهبر معظم انقلاب، نکته درخورتوجهی به چشم می‌خورد و آن اینکه از «هزاران نفر از طلایه‌داران و پیش‌کسوتان دفاع مقدس و فعالان حوزه‌های مختلف تبیین و روایتگری جنگ تحمیلی» یاد شده است. از این تعداد چه میزان به طور مشخص در حوزه روایتگری جنگ فعالیت دارند؟ و نتیجه فعالیت این عزیزان را چگونه می‌توان ارزیابی کرد؟ تعاریف، بدون روایت بسیار غیرقابل دفاع هستند. برای همین به پتانسیل روایی نیاز دارند.

در نظریه ادبی معاصر، نحله‌ای به نام «روایت‌شناسی» وجود دارد که همانا داﻧﺶ و گفتمانی است ﻛﻪ بررسی انواع و اقسام روایت‌ها و سازه‌های ترکیبی آنها را مطالعه می‌کند.

این «روایت» اساسا با «داستان» تفاوت دارد. در برخی متون اشاره شده که یک «داستان» اساسا متناهی است. شروع، میانه و پایان دارد. معمولا روی یک شخصیت مرکزی متمرکز است که خواننده یا شنونده با آن احساس همذات‌پنداری می‌کند.

اما یک روایت، بی‌انتهاست، پایان باز دارد و خیلی واضح نیست. همیشه در مرحله گشایش است و اغلب شامل یک دعوت‌نامه برای مشارکت در گشودن آن است.

وقتی صحبت از روایتگری جنگ می‌شود، کدام ساحت از این دو باید مطمح‌ نظر قرار گیرد؟ شکی نیست که هر دو ساحت باید به خدمت گرفته شود؛ اما مخاطب هرکدام از اینها با یکدیگر تفاوت دارد. مثلا نسلی که جنگ را در سال‌های نوجوانی خود تجربه کرده است، در مقایسه با نسلی که هیچ مواجهه زنده و عینی از جنگ نداشته، هرکدام به مراتب مختلفی از روایتگری و تولید محتوا نیاز دارند.

در عصر روایتگری رسانه‌‌های دیجیتال، باید اصول مشخصی را رعایت کرد که مخاطب (به‌ویژه مخاطبی که پس از جنگ به دنیا آمده) تشویق به پیگیری روایت‌ها و داستان‌ها شود. همین مشکل است که بعد از این‌همه سال از پایان جنگ هشت‌ساله، هنوز تعداد مستندها درباره شکست حصر آبادان از تعداد مستندهای ترجمه‌شده، زیرنویس‌شده و منتشرشده از نبرد استالینگراد در جنگ جهانی دوم کمتر است.

آگاهی بسیاری از جوانان ما از جزئیات نبرد وردان (در جنگ جهانی اول) یا نبرد مسکو (در جنگ دوم) بیشتر از نبردهای حماسه‌انگیز کشور خودشان است.

برخی معتقدند که انتقال پیام باید از طرف راویان واقعی و رزمندگان و یادگاران آن واقعه صورت گیرد تا زوایای ناشناخته و پنهان پیام با حرارت حداکثری و دل‌سوختگی کامل آشکار و به نسل‌های بعدی منتقل شود.

این برداشت غلطی است که بر روح روایتگری جنگ سایه انداخته است. روایتگری جنگ صرفا ثبت خاطرات و ارزش‌های بی‌بدیل و حماسه‌وار دوران دفاع مقدس نیست (هرچند آن هم کاملا ضروری و لازم و ارزشمند است). کار به آنجا رسیده که حتی برای روایتگری جنگ هشت‌ساله نوعی «قداست روایتگری» ایجاد شده است، غافل از آنکه فرد راوی هرگز «مورخ» نبود و تاریخ نیز تقلیل‌پذیر به روایت نیست.

همین نگاه‌هاست که باعث شده هرگونه خلاقیت در روایتگری از دست برود و انحصار آن در دست عده معدودی قرار گیرد.

اهمیت روایتگری از نظر تمایز با داستان در این است که در روایتگری اساسا جنبه‌ها و ابعاد هر روایت داستانی است که موجب گذار پیرنگ روایت از یک موقعیت به موقعیت دیگر می‌شود.

هر‌کسی که در جنگ شرکت داشته، الزاما با نظام‌های حاکم بر روایت‌های گوناگون، شناسایی عناصر ساختاری و حالت‌های مختلف ترکیبی این عناصر آشنا نیست. به همین خاطر است که اگر ابتنای روایتگری بر همین عزیزان باشد، آن‌گاه امکان دیدن آن تصویر بزرگ‌تر که همانا گونه‌های روایی و وجوه تحلیلی گفتمان جنگ است، از دست خواهد رفت و کل ماجرا در قالب تحلیل‌های اپیزودیک به دام می‌افتد. ﻋﻨﺼﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ نوعی ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺑﻴﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ گونه‌های ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﺩﺑﻲ ﻭ هنرﻱ ﺩﺍﻧﺴﺖ؛ اما منحصر به آن نیست.

«ژرار ژانت» معتقد است سخن روایی در سه سطح «داستان»، «روایت» و «روایتگری» اتفاق می‌افتد که هرکدام دارای سطوح مختلف و متمایزی هستند.

به نظر می‌رسد که اقداماتی در رسانه ملی با هدف تنوع روایتگری از جنگ صورت گرفته و به این منظور سلسله برنامه‌ای با رویکرد تاریخی در حال تولید و پخش است که تاکنون قریب 90 قسمت آن منتشر شده است.

ضمن تجلیل از این اقدام باید مواظب بود که از آن سوی بام نیفتیم. این حدود 90 قسمت (هرکدام کمتر از یک ساعت) تاکنون به نبردهای داخل شهر آبادان رسیده (یعنی در همان دو، سه ماه ابتدای جنگ و بعد از حماسه مقاومت خرمشهر) و اگر به همین صورت جلو برود، چه‌بسا در انتهای جنگ به هزار قسمت هم برسد. کدام جوان نسل نو حاضر می‌شود این تعداد ساعات را برای مطالعه جنگ اختصاص بدهد؟

هر رسانه مقتضیات خاص خود را دارد. اقتضای آن که جنگ را برای کار استراتژی نظامی مطالعه می‌کند، با آن که همین پدیده را برای مطالعات تاریخی می‌پژوهد، فرق دارد. کسی که به دنبال روایت مستند تصویری برای مخاطبان جمعیت جوان و «جنگ‌ندیده» است، به وجوب و احتجاجات متفاوتی نیاز دارد تا کسی که روایتی در قالب کتاب و متن تولید می‌کند.

به هر حال امید می‌رود تغییر و تحولات لازم درباره شیوه‌های روایتگری ایجاد شود. فقط در همین صورت است که تولید محصولات رسانه‌ای متنوع (به‌ویژه مستندهایی که ساختار نریشن‌های متعارف، بی‌طرفانه، واقعی و به دور از افراط و تفریط داشته باشد) در دستور کار قرار خواهد گرفت.