تحلیل جامعهشناختی مکانیسمهای هویتی و دفاعی مواجهه ایرانیان و مهاجران افغانستانی
ایران کشوری است که در یک چهارراه تمدنی میان افغانستان، پاکستان، عراق، ترکیه، آسیای صغیر و کشورهای عرب جنوب خلیج فارس قرار گرفته و به لحاظ فرهنگی، در طول تاریخ در برهههای مختلف زمانی، پذیرای مهاجران فراوانی بوده است.
سبحان رضایی
1- ایران کشوری است که در یک چهارراه تمدنی میان افغانستان، پاکستان، عراق، ترکیه، آسیای صغیر و کشورهای عرب جنوب خلیج فارس قرار گرفته و به لحاظ فرهنگی، در طول تاریخ در برهههای مختلف زمانی، پذیرای مهاجران فراوانی بوده است. حتی در صد سال گذشته، گروههای گوناگون مهاجران، از کشورهای لهستان، عراق و بهویژه افغانستان وارد ایران شدهاند و در طول این دوران نیز ایرانیان عمدتا با میهماننوازی خویش به مهاجران کمک کرده و ایشان را در میان خود پذیرفتهاند. شمار بالای ازدواجهای صورتگرفته میان مهاجران و شهروندان ایران گویای همزیستی عمدتا مسالمتآمیز ایشان در کشور است.
2- در دو سال گذشته، تعداد مهاجران افغان دچار افزایش نسبی شده است. حوادث بسیار تلخ این روزها در برخورد میان تعداد محدودی از شهروندان ایرانی با تعدادی از مهاجران افغانستانی در شهرهای کوچکی مانند اقبالیه، کلاردشت، باقرآباد و... نشاندهنده آن است که برخی مکانیسمهای هویتی و دفاعی مانند تعصبها و قضاوتهای قالبی، تبعیض و انسانیتزدایی میان برخی از ایرانیان و مهاجران افغانستانی نقش بسزایی در تشدید تعاملات طرفین داشته است. برای فهم بهتر موضوع، میتوانیم این مفاهیم را مرور کنیم:
3- بنا به نظریه هویت اجتماعی تاجفل و ترنر (1986)1 ما جهان پیرامون خویش را از طریق یک فرایند دستهبندی اجتماعی، به خودیها و دیگریها تقسیم میکنیم و برای حفظ منفعت و تصویر خودمان و همتایانمان به مکانیسمهای اجتماعی شبیه تبعیض، برچسبزنی و انسانیتزدایی نسبت به دیگران اقدام میکنیم. به بیان دیگر، اینها مکانیسمهای دفاعی هستند که اعضای یک گروه برای حمایت و حفظ بقای خودیها نسبت به دیگریها به کار میبندند. بههمیندلیل خودیها تلاش میکنند تا جنبههای منفی از دیگریها بیابند تا بتوانند بر مبنای آن، هویت گروهی خویش را در برابر آن دیگریها بهبود بخشند؛ امری که بهمرور به افزایش عزت نفس و تعلق خاطر درونگروهی و فاصلهگیری و بیگانهسازی از دیگران میانجامد. این پدیده در تشکیل همه گروههای انسانی مانند خانواده، دوستان، ایل و طایفه، مؤمنان به یک مذهب، اهالی سازمان، دولت ـ ملت و... مؤثر است و میتواند به غنیسازی هرچه بیشتر و اثربخشی ارتباطات درونگروهی و فاصلهگیری از دیگریها بینجامد.
4- از سوی دیگر، استروتایپها یا تفکرات قالبی (Stereotype)، بنا به تعریف فابریگار2، ایدههای تثبیتشدهای هستند که در ارزیابیهای عمومی درباره یک فرد، گروه، شیء و... به شکلی پایدار باقی میمانند و نگرشهای شناختی، عاطفی و رفتاری ما را میسازند. دراینمیان فرایند بازنمایی سبب میشود که ما در طی آن، خود یا همتایان خویش را از دیگران متمایز کنیم و در این مسیر، به تداعی تفکرات قالبی و تعصبات معین نسبت به خود و دیگریها میپردازیم که تعیینکننده سطح اعتماد و چگونگی ارتباطات میان خودیها و دیگریهاست. در نهایت مجموعه این تداعیها و نگرشها، طرحوارهای (Schema) را میسازند که میتواند علاقه یا نفرت، پذیرش یا تبعیض و محرومیت و همچنین دوستی یا دشمنی و... را سبب شود.
5- همچنین انسانیتزدایی (Dehumanization) نیز یک فرایند دفاعی دیگر است که در یک جامعه، از طرف خودیها در مقابل دیگریها اعمال میشود و همانطورکه هاسلام (۲۰۱۱)3 میگوید: افراد نسبت به دیگریها از دو طریق، به شکلی غیرانسانی رفتار میکنند یا با آنها همانند غیر انسان، برخورد کرده؛ بنابراین ایشان را شایسته برخورداری از فرهنگ، اخلاق، منطق و... انسانی تلقی نمیکنند یا آنکه با این دیگریها مانند اشیا برخورد میکنند و طبیعت انسانی ایشان، مانند گرمی، محبت، علاقهمندی، عاملیت و... را نادیده میگیرند.
6- از همین معبر است که گاهی در برخی از شرایط اجتماعی و تاریخی، تعداد قلیلی از شهروندان، دیگریهای مهاجر را کمتر انسان، کمتر مهم و کمتر شایسته برخورداری از موهبات زندگی در ایران تلقی میکنند؛ چراکه طرد، نادیدهگیری و حذف اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، جانی و... دیگرانِ غیر انسان تلقیشده در تمام جوامع انسانی به مراتب سهلالوصولتر است؛ اما چطور میشود که در ایران نیز تعداد محدودی از شهروندان میهماننواز، وارد این فرایند غیرانسانی شوند و همتباران و هموطنان سابق را طرد کنند؟
7- افغانستان تا ۱۵۰ سال پیش جزء مهمی از ایران بزرگ بوده است و بسیاری از مفاخر درخشان ایرانی متولد و زیسته افغانستان بودهاند. پس از جدایی رسمی (معاهده پاریس ۱۸۵۷ م) و به صورت مشخصتر از هنگام سلطنت عبدالرحمن خان (۱۸۸۰-۱۹۰۱ م)، هزارههای افغانستان که دارای تشابهات هویتی مضاعفی در زبان و مذهب خویش با ایرانیان بوده و هستند، در کشور جدید به صورت مداوم با یک فرایند هویتمحور نسلکشی (مبتنی بر مکانیسم دفاعی انسانیتزدایی در افغانستان) درباره خود مواجه بودهاند. به گونهای که تاکنون هزاران نفر از ایشان کشته شدهاند یا از بسیاری از حقوق و امتیازات اجتماعی محروم شدهاند.
8- در مردادماه ۱۴۰۰، سقوط دولت جمهوری اسلامی افغانستان، موجب ایجاد آسیب شدیدی به جامعه افغانستان شد و خیل عظیمی از هزارهها و دیگر تیرههای افغانستانی و همچنین بخشی از اعضای طبقه متوسط و بالای جامعه اعم از تحصیلکردگان دانشگاهی مانند مهندسان، خبرنگاران، پزشکان، کارمندان دولت و... را آواره کشورهای دیگر از جمله ایران کرد.
9- از سوی دیگر، پس از سقوط، مهاجرت ناگهانی بیش از چهار میلیون مهاجر افغانستانی به کشوری که با تحریمهای گسترده بینالمللی، تعارضات اجتماعی و سیاسی، افت شدید درآمد ناخالص ملی، بیارزششدن فاحش پول ملی، همهگیری کرونا، تورم و بیکاری گسترده و مسائل اجتماعی و اقتصادی دیگری روبهرو بود، شوک جدیدی را به جامعه ایران وارد کرد.
10- باید در نظر داشت که شرایط بحران و کمبود منافع و منابع اقتصادی، همواره به تشدید تعصب و قضاوتهای قالبی (Prejudice) درباره دیگریها میانجامد. قضاوتهایی که گاهی شامل احساسات منفی مانند نگرانی/ ترس، رقابت/ دشمنی، و انزجار/نفرت است و همین پدیده موجبات شکلگیری هراس اجتماعی از مهاجران و بیگانگان
(Xenophobia) را به وجود میآورد و برخورد و تعارضات روزانه را تشدید میکند.
11- دراینبین، تجربه زیسته اهالی شهرها و روستاهای گوناگون ایرانی از مهاجرت دهههای پیش افغانستانیها و رقابتها، تعارضات و تفاهمات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی برآمده از آن، بر چگونگی تصور و تصویر ایشان از این پدیده مهاجرت اخیر مؤثر است. از سوی دیگر، بازسازی خاطرات تاریخی مانند حمله محمود افغان به اصفهان صفوی در نبرد گلونآباد، بر بازتولید هراس جمعی از بیگانگان نیز تأثیر بسیار منفی داشته و دارد. درصورتیکه در بسیاری از این روایتهای غالب شبکههای اجتماعی، خاطرات تاریخی هزاران سال همزیستی مسالمتآمیز دو یا یک ملت در کنار هم اساسا نادیده انگاشته شده است. آیا این وضعیت تصادفی است؟
12- ایران مانند هر کشور دیگری نیازمند سیاستهای مهاجرپذیری و مهاجرفرستی روشن و کارآمدی است و کلیت نظام باید برای جلوگیری از تشدید تقابل در میان ایرانیان و مهاجران افغان، به کنترل بیگانههراسی، انسانیتزدایی و تقویت ارتباطات میانفرهنگی و مکانیسمهای اجتماعی پذیرش و جذب دیگری در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و رسانهای اقدام کند. به تعویق انداختن این مهم، خرابی خانه میزبان و زندگی میهمان را همزمان به بار خواهد آورد.
13- شخصا چند سالی است که تجربه تدریس و تعامل مداوم با دانشجویان مهاجر افغانستانی را داشته و دارم و جز هوش، توانمندی، اخلاق و وفاداری چیز دیگری از ایشان ندیدهام. به نظرم آنقدر شباهتهای زبانی، فرهنگی و مذهبی میان ما و آنها وجود دارد که شاید نتوان مرز مشخصی میان دو ملت ترسیم کرد.
14- امروز جمعیت افغانستانیهای مهاجر به ایران گروه وسیعی از پزشکان، پرستاران، مهندسان، کارمندان میانرتبه و عالیرتبه، دانشجویان، هنرمندان، خبرنگاران، کارگران زبده و... را نیز شامل میشود. حضور این افراد نهتنها برای مردم و کشور ما تهدید نیست؛ بلکه در عوض میتواند چرخهای توسعه کشور را هموارتر کند. تجربهای که بسیاری از کشورهای توسعهیافته با مشارکت مهاجران به ثمر نشاندهاند. در این وانفسای خرابی خانه، این هموطنان سابق به ایران بزرگ و مردمان میهماننوازش پناه آوردهاند. نگذاریم رقابتهای خودی و دیگری، قضاوتهای قالبی کور و فرایند غیرانسانی طرد و انسانیتزدایی، باز هم ایشان را آواره کند.
پینوشتها:
1- Turner JC, Oakes PJ. The significance of the social identity concept for social psychology with reference to individualism, interactionism and social influence. British Journal of Social Psychology. 1986; 25:237-252.
2- abrigar LR, Wegener DT. Attitude Structure. In: Baumeister RF, Finkel EJ, editors. Advanced Social Psychology: The State of the Science. Oxford: Oxford University Press; 2010. pp. 217- 262.
3- Haslam, N. (2006). Dehumanization: An integrative review. Personality and social psychology review, 10(3), 252-264.