|

پیشنهادهای کوچک برای نجات آموزش‌وپرورش ایران

صبح روز 25 مرداد 1332 در‌حالی‌که نخستین کودتا علیه دولت مصدق در جریان بود، شورای عالی فرهنگ در وزارت فرهنگ جلسه داشت و درباره اهداف آموزش‌وپرورش ایران بحث و گفت‌وگو می‌کردند.

صبح روز 25 مرداد 1332 در‌حالی‌که نخستین کودتا علیه دولت مصدق در جریان بود، شورای عالی فرهنگ در وزارت فرهنگ جلسه داشت و درباره اهداف آموزش‌وپرورش ایران بحث و گفت‌وگو می‌کردند. مهدی آذر، علی‌اکبر سیاسی، یدالله سحابی، محمد معین، میرسپاسی (طبیب) مرتضی اسفندیاری، موسی آذرنوش، احمد مقبع (هر سه از دبیران دبیرستان‌ها) محمدعلی ادیب و علی‌اکبر عظیمی‌زاده (هر دو آموزگار دبستان) کریم سنجابی (رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای ملی)، مهدی حایری‌یزدی (مجتهد جامع‌الشرایط) و حسن شفقی (مهندس) اعضای این شورا بودند. در این جلسه که آخرین جلسه شورای عالی فرهنگ در دوره کابینه محمد مصدق بود، پس از بحث و گفت‌وگوی فراوان تصویب کردند: «هدف تعلیم و تربیت این است که اطفال و جوانان را قابل و توانا برای زندگی در دنیایی آزاد بار آورد». این برنامه اگرچه در نطفه خفه شد و چندی بعد گروهی دیگر با اهدافی دیگر بر شورا مسلط شدند، اما هدف اصلی آموزش‌وپرورش در ایران همواره موضوع بحث و گفت‌وگو بوده است.

هفته گذشته گزارشی درباره آموزش‌وپرورش ایران منتشر شد که حاصل همکاری بیش از ۵۰ نفر از صاحبان نظر و تجربه و کنشگران و پژوهشگران در آموزش‌و‌پرورش ایران است. این گروه به دعوت سیدمحمد خاتمی این گزارش را تدوین کرده‌اند.

من به تجربه سال‌ها کار برای کودکان و نوجوانان بیشتر گزارش‌ها و اسناد مرتبط با آموزش‌و‌پرورش را اگر نخوانده‌ام، دست‌کم مرور کرده‌ام. این گزارش در مقایسه با دیگر متون از چند نظر یگانه و بی‌سابقه است و تصویری نسبتا کامل، منسجم و یکپارچه از آموزش‌وپرورش ایران ارائه می‌دهد که حتی در اسناد دولتی در ۷۵ سال گذشته که برنامه‌های توسعه تدوین می‌شدند و تهیه گزارش‌های کامل، پیش‌نیاز تدوین برنامه است، چنین گزارشی را ندیده‌ام.

در این گزارش ضمن اشاره به برخی از مسائل و مشکلات آشکار آموزش‌وپرورش، زوایای تازه‌ای گشوده شده و کوشش شده است این مسائل و مشکلات در صورت‌بندی تازه‌ و نظام‌مندی ارائه شود.

گزارش پس از مقدمه‌ای که در آن به پویش تاریخی ایرانیان در ۱۵۰ سال اخیر برای راه‌اندازی مدارس جدید و دستیابی به بالاترین پوشش تحصیلی در منطقه اشاره شده است، باب گفت‌وگو درباره مهم‌ترین مسائل و بحران‌های امروز آموزش‌وپرورش ایران را گشوده است.

در بخش نخست، از پاسداشت کرامت انسانی، حقوق کودک و حق انتخاب و آزادی همراه مسئولیت، آموزش‌وپرورش برای بهترزیستن، آموزش‌وپرورش به مثابه رکن توسعه پایدار و همبستگی ملی و تنوع فرهنگی، نگاه معطوف به آینده و توجه به یادگیری مادام‌العمر به عنوان ارزش‌های بنیادین این گزارش یاد شده است که جهت‌گیری‌های آنان و تمایزشان با آموزش‌وپرورش حاکم را نشان می‌دهد.

یکی از ویژگی‌های این متن که در متون رسمی کمیاب است، تأکید بر حقوق کودکان به‌عنوان نقطه عزیمت در آموزش‌وپرورش است. دسترسی عادلانه به آموزش‌‌وپرورش باکیفیت و فرصت‌های برابر یادگیری خلاق برای همگان فارغ از عقیده و جنسیت و قومیت و فرهنگ و میزان برخورداری، به عنوان یک حق شهروندی و انسانی در تدوین این متن مورد توجه بوده و بحران‌های آموزش‌وپرورش حول این موضوع صورت‌بندی شده است.

این گزارش مسائل اصلی آموزش‌وپرورش را در سه بحران کیفیت، عدالت و مشروعیت توضیح می‌دهد. تاکنون در گزارش‌ها و تحقیقات بسیاری بر بحران کیفیت و بحران عدالت اشاره شده است و تحقیقات گوناگونی در این زمینه -حتی در دستگاه‌های رسمی انجام شده است- که در این گزارش به نتایج این تحقیقات استناد شده و برخی از این نتایج قابل تأمل هستند، اما اشاره به مسئله مشروعیت یکی از ویژگی‌های متفاوت این گزارش است.

بر اساس این گزارش نفی حق اختیار و انتخاب و ترویج رویه‌های دستوری و مطیع‌پروری که به‌تدریج تار و پود نظام آموزش‌وپرورش را درنوردیده است، منجر به شکست آموزش‌وپرورش رسمی در اهداف خود شده، ریاکاری و تظاهر را گسترش داده و به مقاومت و مخالفت نسل نو و بسیاری از خانواده‌ها در برابر آموزش‌وپرورش رسمی انجامیده است.

این گزارش تأکید می‌کند که به رغم اهمیت و تأثیر آموزش‌وپرورش، دانش‌آموزان و آموزگاران صرف فرمانبر و پذیرنده نیستند و زیاده‌روی و زیاده‌خواهی می‌تواند به مقاومت آنان دامن بزند.

یکی از اشارات بدیع این گزارش به موضوع شکاف معرفتی و ارزشی بین نهاد رسمی آموزش‌وپرورش و بخش بزرگی از جامعه است. بر اساس این گزارش افزایش فاصله بین مردم و دولت در سال‌های اخیر، مدرسه را به میدان منازعه ارزش‌های رسمی و غیررسمی تبدیل کرده است. این فاصله به حدی است که در برخی مواقع بخشی از آنچه در نظام رسمی آموزش‌وپرورش دانش نامیده می‌شود، از نظر خانواده و دانش‌آموز دانش نیست یا دانشی بااهمیت نیست.

از این گزارش درمی‌یابیم مسائل و مشکلات آموزش‌وپرورش پیچیده‌تر از آن است که وضعیت امروزش را گردن این یا آن دولت بیندازیم و بسیاری از دولت‌های قبلی و چه بسا تدوین‌کنندگان این گزارش نیز در شکل‌گیری وضعیت‌ کنونی دستی داشته باشند، اما بخشی از دلایلی که به این گزارش ارزش می‌دهد، اتفاقا از همین‌جا ناشی می‌شود. اهمیت این گزارش در این است که فقط حاصل نگاه بوروکراتیک مدیران پیشین یا فقط حاصل تأملات صرفا نظری متخصصان تعلیم و تربیت و غور آنان در نظریه‌ها و پژوهش‌های پژوهشگران بی‌تجربه در ساختار اداری نیست و حاصل برهم‌کنش تجربه و دانش و البته سیاست است.

ممکن است به نظر برخی این موضوع یا چنین موضوعاتی در وضعیت کنونی کشور کم‌اهمیت‌تر از آن باشد که نیروهای سیاسی وقت خود را به جای کارهای فوری‌تر و رادیکال‌تر صرف آن کنند اما واقعیت این است که نیروهای سیاسی در ایران هیچ‌گاه چنین فرصتی را پیدا نخواهند کرد که با فراغ بال بنشینند و برای روز مبادای خود برنامه تدوین کنند. حتی برنامه‌های انتخاباتی بهترین نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری در دوره‌های گذشته هم این را نشان می‌دهد. در سال‌های اخیر هم دیدیم که هیچ‌کدام از منتظران رهبری جنبش‌های رهبرگریز، وقتی مورد پرسش قرار می‌گیرند، هیچ شناختی از وضعیت هیچ حوزه‌ای و به تبع آن برنامه‌ای برای بهبود آن ندارند و در چنین بزنگاه‌هایی به مقداری شعار تند و سلبی بسنده می‌کنند.

تدوین‌کنندگان این متن به رغم امیدواری اندک در جامعه از امکان بهبود آموزش‌وپرورش ناامید نیستند و جامعه ایران را واجد ظرفیتی می‌دانند که می‌تواند -حتی بدون تغییر در ساختار رسمی- آموزش‌وپرورش کودکان و نوجوانان را نجات دهد. بخشی از پیشنهادهای بهبود خطاب به جامعه مدنی، خانواده، آموزگاران و مدیران مدارس و نهادهای داوطلبی و... تدوین شده است.

گزارش تدوین‌شده اگرچه در حلقه‌ای تهیه شده است که به خاطر دعوت‌کننده‌اش گرایش سیاسی شناخته‌شده‌ای دارد، اما متن را می‌توان با زدودن این گرایش از آن بازخوانی کرد. اگر آموزش‌وپرورش را در انحصار نهاد رسمی آن ندانیم، این متن به کار همه کسانی می‌آید که در آموزش‌و‌پرورش ایران کار می‌کنند. هرچند امیدی نیست اما حتی نهاد رسمی هم می‌تواند از آن بهره بگیرد. هریک از ما در مقام والدین، دانش‌آموزان، مدیران و دست‌اندرکاران مدارس، آموزگاران، متخصصان و همه کنشگران آموزش‌و‌پرورش مخاطب این متن هستیم. می‌توانیم با بخش‌هایی از آن مخالف باشیم و بخش‌هایی از آن را نپذیریم اما اکنون با متنی طرفیم که می‌توانیم درباره‌اش گفت‌وگو کنیم، آن را نقد کنیم و به پیشنهادهای کوچکش برای بهبود وضعیت آموزش‌و‌پرورش کودکان و نوجوانانمان و نجات آن فکر کنیم.