|

ضرورت اخلاقی گردش نسلی مدیران

صندلی‌های مدیریت محدود و شایستگان برای نشستن بر آن هم اگر زیاد نباشند، شیفتگان نشستن بسیارند.

صندلی‌های مدیریت محدود و شایستگان برای نشستن بر آن هم اگر زیاد نباشند، شیفتگان نشستن بسیارند.

مدتی است این موضوع برایم به مسئله‌ای اخلاقی تبدیل شده است.

می‌فهمم کسی که تجربه کاری را دارد، با هزینه‌ از جیب مردم آزمون‌ و خطا کرده است و اگر امتحان را خوب پس داده باشد، احتمالا در مدیریت خود کمتر خطا خواهد داشت. اما استمرار طولانی‌مدت مدیریت، هم به محافظه‌کاری و فقدان نوآوری منجر می‌شود و هم جای مدیر فرضی جوان‌تری را می‌گیرد و فرصتی از آدم شایسته دیگری دریغ می‌کند.

یکی از مشکلات بزرگ‌ در برخی حوزه‌ها در شرایط کنونی، فقدان مدیران جوان و به‌ویژه زنان شایسته است. تجربه‌ و دانش مدیریت میان نیروهای میانه‌رو کشور به نسل بعدی منتقل نشده و چند سال دیگر این مشکل عمیق‌تر خواهد شد.

یکی از علل این مشکل، نظام تبعیض‌آمیز گزینش و سخت‌گیری درباره زنان و جوانان است که تداوم آن یعنی تداوم تبعیض سیستماتیک و پیامدش استمرار نارضایتی و اعتراض است. از آن مهم‌تر به‌ویژه میان نیروهای میانه‌رو و اصلاح‌طلب، اما عدم اعتقاد به گردش نسلی در مدیریت است و پیش‌کسوت‌سالاری، تا جایی که حاضرند بازنشستگان را برگردانند، اما به جوانان فرصت ندهند.

در چنین وضعیتی با دو پرسش روبه‌رو هستیم:

۱- آیا کنار‌گذاشتن کسانی که از جیب ملت و با آزمون ‌و خطا تجربه کرده‌اند، اخلاقی است؟

۲- آیا دریغ‌کردن فرصت تجربه مدیریتی از نسل جوان ‌و ایجاد معضل در آینده، اخلاقی است؟

من به شرایط کشورهای دیگر کاری ندارم. از سویی برخی مناصب مثل ریاست فرهنگستان‌ها و... خود‌به‌خود نیازمند شیخوخیت و پیش‌کسوتی است. همچنین در مناصب انتخابی با رأی مردم نیز به نظرم هیچ اشکالی نیست. هر‌کسی می‌تواند در هر سن‌وسالی خود را در معرض انتخاب مردم قرار بدهد و مردم انتخاب کنند.

شاید استثناهای دیگری هم باشد که من اطلاع ندارم، اما فکر می‌کنم انتقال تجربه و چرخش نسلی مدیران باید جدی گرفته شود.

فکر می‌کنم بازگرداندن بازنشستگان به دلیل اینکه حقی از نسل جدید ضایع می‌شود، اخلاقی نباشد. اگر مدیریت را یک امتیاز تعریف کنیم -‌که هست- عدالت و انصاف در این است که این امتیاز نیز عادلانه و منصفانه توزیع شود.

در این شرایط حضور ترکیبی سنجیده از مدیران پیش‌کسوت -که هنوز به سن بازنشستگی نرسیده‌اند- و مدیران جوان، به شرطی که تعداد زنان و ‌‌مردان جوان بیشتر باشد، هم تأمین‌کننده نیاز آینده ساختار اداری کشور است و هم انتقال تجربه را ممکن می‌کند؛ بنابر‌این اخلاقی‌تر است.

از منظر منافع ملی نیز این موضوع اهمیت دارد. خودتان را جای یک جوان ایرانی با زندگی معمولی بگذارید که در دانشگاه تحصیل می‌کند. نظام تبعیض‌آمیز گزینش از سویی و پیش‌کسوت‌سالاری از سوی دیگر برای او در کشور امکان رشد و ترقی را ناممکن می‌کند؛ در‌حالی‌که برای همین جوان و به‌ویژه زن جوان در کشورهای دیگری پیشرفت شغلی ممکن به نظر می‌رسد.

میل ۴۰‌درصدی به مهاجرت حتما عوامل متعددی دارد، اما این عامل مهم را نیز نباید دست‌کم گرفت. همچنان که در ساختن تصویری نامطمئن و نگرانی از آینده -‌که پیمایش‌ها نشان می‌دهد- میان نسل جوان نیز مؤثر است.

بیش از نیمی از جوانان نسبت به آینده تصویر بدبینانه‌ای دارند. حدود ۷۱ درصد فکر می‌کنند از نظر اقتصادی و ۵۵.۵ درصد فکر می‌کنند از نظر سیاسی اوضاع کشور در پنج سال آینده بدتر خواهد شد. یکی از دلایل چنین نگاهی، احساس تبعیض است.

اگر ما سن‌وسال‌دارها جا را برای جوانان و زنان باز نکنیم، در واقع به این احساسات دامن زده‌ایم و راه را برای سرخوردگی و عصیان جوانان باز کرده‌ایم. سپردن مدیریت به زنان و مردان جوان و حضور تعداد اندکی از پیش‌کسوتان و سالخوردگان در مناصب مشاوره‌ای در کنار آنان، بهترین راه برای تضمین آینده ایران است.