تخته گاز به جوانی
گیتی صفرزاده
آن زمان که بچه بودم، کتاب کودک بیشتر از روی شکل و جلدش شناخته میشد؛ یعنی از روی تصویر جلد کتاب که بچگانه بود و شاید عنوانش، میفهمیدی که این را میتوان جزء کتابهای کودک به حساب آورد. چیزی به اسم ردهبندی سنی هم وجود نداشت و برای همین لابد وقتی من کلاس اول دبستان را تمام کردم و معلمم گفت که تابستان برایش کتاب بخرید تا خواندن و الفبا برایش فراموش نشود، والدین برایم کتابی خریدند که نصف کلماتش را نمیفهمیدم. احتمالا آن موقع از روی حجم و تعداد صفحات کتاب باید تشخیص داده میشد که این کتاب برای بچه چندساله و با چه مقدار دایره لغت مناسب است. همین گرفتاری البته درباره موضوع و محتوای کتاب هم مطرح بود؛ بنابراین مثلا بین خانوادههای مختلف توافق نبود که آیا کتابهای صمد بهرنگی جزء کتابهای مناسب بچه چندساله به حساب میآید یا نه و بعضی خانوادهها اصلا بیخیال این حسابکتابها میشدند و با جمله کلیدی و راهگشای الان وقتش نیست، خواندن بعضی از کتابها را برای بچههای کنجکاوشان ممنوع میکردند. طول کشید تا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای کتابهایش ردهبندی سنی مشخص کند و بازهم بیشتر طول کشید تا آن ردهبندی به سایر کتابها هم برسد و ناشران به این فکر بیفتند که بد نیست مخاطب کتاب را مشخص کنند. ماجرا البته دستاندازهایی هم داشت، مثلا صفحه شناسنامه کتاب را باز میکردی و میدیدی نوشته مخصوص گروه سنی ج، در ذهنت حساب میکردی که این دقیقا چندساله میشود، بعد عدد بهدستآمده را با شکل و کلمات و حجم کتاب مطابقت میدادی و به این نتیجه میرسیدی که آیا پیش فرض گذاشتهشده برای رده سنی به درد کار تو میخورد یا تو یکی، دو سالی است که این مرحله و این نوع کتابها را رد کردهای. بههرحال چندین سال و با بحثها و اختلافنظرهای فراوان طول کشید تا یک تناسب قابل قبول در ماجرا پیش بیاید.
اما ازآنجاکه سرعت تغییر زمانه همیشه سریعتر از برنامهریزیهای ماست، بهزودی معلوم شد که تفکیک سنی بچهها ریزتر و سختتر شده، یعنی دیگر آن دورهای نیست که پدر و مادرها دختر و پسر بالغ و قدکشیدهشان را گوشه خانه مینشاندند و میگفتند این فعلا بچه است، حالیاش نیست. سرعت تغییر نسل به چیزی حدود سه سال رسید و آمدن نسلی با عنوان شهروند دیجیتال همه آن تصورات و برنامهریزیهای قبلی را به هم ریخت. حالا بچه سهساله با ششساله فرقش از زمین تا آسمان است و نوجوان 14ساله امروز از چیزهایی سردرمی آورد و مطالباتی دارد که ما در 25سالگی هم به زور از آنها سر درمیآوردیم. قاعدتا برای همین، کانون پرورش فکری بهعنوان یکی از نهادهای مهم عرصه کار فرهنگی برای بچهها، دست به کار شده و تقسیمبندی جدیدی برای کتابهای کودک و نوجوان وضع کرده که خیلی هم آهنگین است، به این شکل: نوزاد، نوگام، نوباوه، نوخوان، نونهال، نونگاه و نوجوان. توجه به تغییرات نسلی و وضع ردهبندی جدید جای تقدیر دارد، البته بعضی از دوستان این ایراد را مطرح میکنند که در تقسیمبندی جدید به هم قافیهبودنِ دستهبندی بیشتر از معنا و مفهوم توجه شده و میپرسند منظور از نونگاه که برای گروه سنی ۱۲ سال گذاشته شده چیست؟ راستش من به وضعیت مدیریت کرونا، مدیریت شهری، اوضاع اقتصادی، تصمیمگیریهای نمایندگان مجلس و وضعیت آموزشوپرورش که نگاه میکنم، متوجه میشوم که اتفاقا این نامگذاری خیلی هم بامسما است و بهطور خیلی روشنی بیان میکند که اگر در ۱۲سالگی به یک نگاه نو رسیدید، که رسیدید، وگرنه بعد از آن همچنان تخته گاز با یک نگاه کهنه و کلیشهای پیش میروید.