نفس های حبس شده
ماههاست همه نفس را در سینهها حبس کردهاند؛ برخی با شدت و دقت برخی هم با درجاتی از بیاعتنایی. جامعه پزشکی اما مثل همیشه با نفسهایی حبس در سینه آماده خدمت است. آیا همه به درخواست او برای «با هم نفسنکشیدن» پاسخ میدهند و در این رابطه انسانی و محبتآمیز نقشی بر عهده میگیرند یا با سفررفتن و شرکت در اجتماعات و بیاحتیاطیهای دیگر هرمی از هوای گرم و بالقوه مرگبار را در صورت کسی که با دم حبس دیگر توانی برایش نمانده بازدم خواهند کرد.
بابک زمانی. نورولوژیست
روی تخت میرود تا او را معاینه کنم؛ اول از همه معاینه ته چشم (فوندوسکوپی). میگویم «لطفا ماسک را محکم کنید. جلو آمدم شما نفس نکشید، من هم نفس نمیکشم تا به هم کرونا منتقل نکنیم». ابتدا درنگی میکند و بعد لبخندی از زیر ماسک به نشانه موافقت میزند که چشمهایش را درخشان میکند. برای فوندوسکوپی باید چشمهایمان به فاصله چندین سانتیمتری یکدیگر باشد اما بینیها درست در کنار هم قرار میگیرند؛ به ترتیبی که کوتاهترین معبر برای ویروس فراهم میآید. عصب بینایی تنها بخشی از مغز است که میتوانید با چشم بهطور مستقیم ولو با استفاده از افتالموسکوپ ببینید. در بسیاری از بیماریهای مغز (بهخصوص در تومورهای مغزی) تورم مغز باعث تورم عصب بینایی میشود که با چند لحظه معاینه میتوان آن را تشخیص داد. بنابراین در بیماری که با سردرد مراجعه کرده است و بسیاری بیماران دیگر این معاینه را نمیتوان بهراحتی حذف کرد. اما سوای فوایدی که در کار مغز و اعصاب برای این معاینه ذکر میکنند، پاندمی کرونا ارزشهای دیگری را هم بر این معاینه افزود.
از سویی، بیمار که خود از نزدیکشدن به هر نوع خطری ابا دارد و اهمیت آن را بهخوبی میشناسد، با انسان دیگری مواجه میشود که تنها برای تشخیص بیماری او دارد خود را در فاصله نزدیکی از او قرار میدهد و اگرچه این کار برای خود او، یعنی بیمار، هم کاملا بیخطر نیست، اما آنها دارند با همکاری و هماهنگی با هم کاری میکنند که خطر را به حداقل برسانند. وقتی در محیطی آغشته به الکل، پوشیده در ماسک و گان و با فواصلی بهدقت حسابشده طبیب معالج سالخورده به او تا این حد نزدیک میشود و تمنای تنفس فروخوردن دارد، یا در رشتههای دیگر برای مقاصدی مشابه پزشک و بیمار در فاصلههایی حتی نزدیکتر نسبت به یکدیگر قرار میگیرند، در زمانهایی طولانیتر و درنتیجه خطرناکتر و در شرایطی که بیمار هیچ همکاریای هم نمیتواند بکند، معاینه و درمان میشوند و وقتی بیمار تعداد بیمارانی را که پزشک در روز میبیند در نظر میگیرد، میزان خطرکردن او را درمییابد و با او بهنوعی همدلی میرسد و به او اعتماد میکند. از سوی دیگر، طبیب میداند که با این معاینه خود پزشک بهعنوان یک منشأ بالقوه انتشار ویروس که در فرهنگ لغات کووید او را super spreader هم میخوانند، بیمار را با این معاینه در معرض خطر قرار میدهد و بنابراین هرچه بیشتر قدر این اعتماد و این همکاری را میشناسد و پاس میدارد؛ اعتمادی که تا همین اواخر داشت به دلایل مختلف هرچه بیشتر و بیشتر خدشهدار میشد. وقتی معاینهام تمام میشود، هر دو ما که بهشدت نفس کم آوردهایم، از هم دور میشویم و با نفسی عمیق و لذتبخش ریههایمان را پر و خالی میکنیم و بعد به همراه آنکه در کناری نشسته و میخندیم و دشنامی نثار کووید میکنیم که ما را بهاینحال انداخته اما در اعماق وجودمان نوعی رضایت موج میزند؛ چیزی که از نوعی ارتباط جدید حکایت میکند. ماههاست همه نفس را در سینهها حبس کردهاند؛ برخی با شدت و دقت برخی هم با درجاتی از بیاعتنایی. جامعه پزشکی اما مثل همیشه با نفسهایی حبس در سینه آماده خدمت است. آیا همه به درخواست او برای «با هم نفسنکشیدن» پاسخ میدهند و در این رابطه انسانی و محبتآمیز نقشی بر عهده میگیرند یا با سفررفتن و شرکت در اجتماعات و بیاحتیاطیهای دیگر هرمی از هوای گرم و بالقوه مرگبار را در صورت کسی که با دم حبس دیگر توانی برایش نمانده بازدم خواهند کرد.